به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تقریری از نظام جمهوری اسلامی از ابتدای امر توسط روشنفکران و طرفداران رویکردهای لیبرالی مطرح شد، مبنی بر اینکه در جمهوری اسلامی چیزی به نام دموکراسی وجود ندارد و آنچه که شاهدیم «دموکراسی صوری» است. بعدها در دهه ۷۰ این تقریر عمومیتر شد و از سوی جریان فکری اصلاحات و لیبرالها اشاعه گستردهای پیدا کرد و در نتیجه نظام وارد یک چالش فکری و سیاسی شد. در این باره خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، با حجتالاسلام سیدسجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه به گفتگویی پرداخت که در ادامه حاصل کار را میخوانید:
«مردم برای مردم» از سر ناچاری
سیدسجاد ایزدهی در ابتدا گفت: مقوله «دموکراسی» که غرب مدعی دفاع از آن است در طی یک مسألهای به وجود آمد. غرب در طول رنسانس در وجود و قدرت خدا تشکیک کرد و رفتهرفته آن را از صحنه معادلات کنار گذاشت. پس از کنار گذاشتن حکومت در ظاهر دینی کلیسا، غرب به دنبال بدیلی برای آن بودچرا که آنها خود را از آسمان محروم کردند و حال چارهای نداشتند که به زمین رو بیاورند و شعار «مردم برای مردم» را سر دهند.
حضور مردم برای رفع استبداد
وی افزود: نکته بعدی در راستای شکلگیری دموکراسی در غرب موضوع «استبداد» است. غرب به این جمعبندی رسیده بود که روش «بالا به پایین» کار ساز نیست و حکومتهای مطلقهای که در رأس آنان شاه، ملکه و سلطان قرار دارد راه به جایی نمیبرد، پس مردم را وارد در صحنه سیاست کرد تا در اموری شرکت داشته باشند و سلطنت را بدین وسیله مشروطه کنند، یعنی همچنان سلطنت بود اما با قید حضور مردم مشروط شده بود.
دموکراسی روشی است که با اقتضای بوم هرجا متفاوت است
رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه بیان کرد: موضوع بعدی که در مورد فهم دموکراسی و حضور مردم در سیاست بسیار راهگشاست این است که دموکراسی یک روش است و کشورها سعی میکنند با توجه به هنجارها و ارزشهای بومی خودشان ضمن حفظ آنها به نوعی دموکراسی را در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به کار ببندند. به طور مثال در غرب همچنان نظام پادشاهی در بسیاری از کشورها مثل انگلستان و اسپانیا رایج است اما نوع خاصی از دموکراسی هم در آن وجود دارد، همچنین است کشورهای شرقی و آسیایی مثل کره و ژاپن. به تعبیری در این کشورها هدف حضور حداکثری مردم نیست، بلکه رفع استبداد است. آنها میخواهند با کاربست سیاستهایی مردم را به صحنه بیاورند تا پایایی جامعه را تثبیت کنند و از این طریق برای بقای نظام سیاسی خود مشروعیت اجتماعی را قوام بخشند.
ظلم اکثریت به اقلیت در دموکراسی غربی
او اشاره داشت: برای جمعبندی در این مقام باید بگویم دو موضوع مسأله غرب بود یکی اینکه آنها پس از کنار گذاشتن خدا چارهای جز رجوع به مردم نداشتند و ثانیاً برای گریز از استبداد به تفکیک و توزیع قدرت روی آوردند. با این حال نوعی «ظلم» همچنان در دموکراسی غربی وجود دارد و آن ظلم اکثریت به اقلیت است. همانطور که ظلم اقلیت به اکثریت که در نظامهای سلطهگر سلطنتی وجود داشت و دارد قابل توجیه نیست، برعکس آن هم غیرقابل پذیرش است و در این روش دموکراسی بنا به گفته خودشان راهی برای فرار از آن وجو ندارد.
مردم، در نظام اسلامی چاره نیستند بلکه خود مسأله هستند
ایزدهی گفت: اما موضوع مردمسالاری دینی و حضور مردم در نظام اسلامی با غرب تفاوت دارد. در نظام اسلامی فارغ از بحث مشروعیت و استبداد پذیرش مردم مسأله است، بنابراین میبینیم که پیامبر با این که هم مشروعیت ذاتی الهی دارد و هم استبداد در کار او وجود نخواهد داشت بنا به اصل «عصمت» باز هم برای تشکیل حکومت حضور و بیعت مردم را شرط میداند. این موضوع در سیره حضرت امیر (ع) هم مشهود است که زمانی ردای خلافت را به تن میکنند که مردم به ایشان رجوع کرده و دست بیعت میدهند. ایشان با وجود اینکه حق مسلم خلافت را دارا بودند اما در عملیسازی ظاهری آن منتظر ماندند تا مردم با ایشان همراهی کنند. به تعبیری موضوع «مردم» در نظام اسلامی برعکس غرب نه از سر استیصال استبداد و بدیل خدا در قانونگذاری، بلکه مستقل از این دو دارای اصالت است.
دموکراسی خشک و بیاخلاق غربی، افرادی چون ترامپ را خلق میکند
وی افزود: در وهله بعدی، برتری دیگر نوع مردمسالاری دینی در نظام اسلامی نسبت به دموکراسی غربی به همان ظلم اکثریت و اقلیت برمیگردد. در نظام اسلامی با در نظر گرفتن هنجارها و ارزشها آنچه که اهمیت دارد حضور شایستگان است نه اکثریت، برای همین است که دائماً حضرت آقا اشاره دارند که انتخاب آگاهانه مردم است که مشروعیت به دولتی را تقویت میکند. به تعبیری در نظام اسلامی ما قرار گرفتن شایستگان بر مردم را داریم نه اکثریت بر مردم را. پس باید گفت مردمسالاری دینی از سر عقیده و باور اسلام به حضور مردم است نه از سر ناچاری برای همین است که سعی میکند با در نظر گرفتم اخلاق و هنجار آن را به مسیر صواب هدایت کند. روی کار آمدن کسی مثل «ترامپ» به خوبی بحث ظلم اکثریت را روشن میکند.
قیاس نا به جا!
او در انتها بیان داشت: نظام اسلامی مردمسالاری را از دموکراسی غرب نگرفته است که عدهای با قیاس بخواهند بگویند آیا آنچه در جمهوری اسلامی هست دموکراسی واقعی است یا صوری، بلکه فینفسه خود سازوکاری مستقل را ارائه داده است. در سایر کشورهای غربی هم همین است، اگر دموکراسی را بخواهیم محوریت حضور مردم معنا کنیم ما با چندین نوع دموکراسی در غرب مواجهیم مثل «سوسیال دموکراسی»، «لیبرال دموکراسی»، «سلطنت مشروطه» و… و در این بین جمهوری اسلامی هم قرائتی از دموکراسی است. پس این که یک الگوی واحدی قرار بدهیم و بخواهیم همه نظامها را با توجه به آن بسنجیم از اساس روشی غلط است.