چالش جمهوری‌اسلامی، فقدان سامانه تبدیل ایده و آرمان به سبک زندگی

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،  حجت الاسلام دکتر سیدسجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه در برنامه “واگویه” ویژه برنامه ایام پیروزی انقلاب اسلامی به گفتگویی پیرامون روایت‌ایران‌امروز و معیارهای ارزیابی آن پرداخت که در ادامه می خوانید:

آزادی، شعار مردم برای رهایی از استبداد

خاستگاه شعار آزادی برای مردم ایران،دستیابی به آزادی سیاسی بود که در انقلاب‌اسلامی توانستند آن را به ارمغان بیاورند؛ به این معنی که آزادی‌های جنسی و نامشروع در دوره پهلوی برای مردم فراهم بود اما با این وجود، میل و نیاز مردم از این جنس نبود،لذا مردم با وجود این نوع آزادی، دست به انقلاب زدند.
شعار استقلال، آزادی، جمهوری‌اسلامی تبلور اراده و خواست ملت ایران برای انقلاب بود.
مردم برای رهایی از استبداد، «آزادی» و برای رهایی از استعمار، «استقلال» و برای رهایی از سلطنت و رسیدن به اسلام، شعار «جمهوری اسلامی» را سر دادند. مردم از لگدمال شدن عزت و کرامت خویش به ستوه آمده بودند،برای مردم قابل پذیرش نبود که رهبران چند کشور بتوانند حاکم سیاسی آن‌ها را مشخص کنند و مردم حتی توان اعتراض را نداشته باشند و از طرف دیگر “امام خمینی” این حس کرامت و عزت را زنده کرد و به همین علت مردم با ایشان همراه شدند.

آزادی به معنای برهنگی مسئله انسان ایرانی نیست

آزادی در عین این‌که معنایی روشن‌ دارد،اختلاف‌های معنایی زیادی در حول آن پدید آمده است،به طوری که در نظام‌فکر اسلامی و مارکسیستی و لیبرالیستی، آزادی معنایی متفاوت از معنایی مکاتب دیگر دارد.
فهمی که در نظام لیبرالی از آزادی می‌شود ناظر به آزادی در حوزه فردی است، لذا مسائلی از قبیل برهنگی و آزادی جنسی نتیجه فهم لیبرالی آزادی است؛ در حالی‌که این مسئله اساسا مسئله انسان ایرانی نیست.

تهاجم به فرهنگ ملتها از طریق تحمیل شاخص ها

مهم این است که ما دنبال آزادی “از چه چیزی” و آزادی “برای چه چیزی” هستیم و این مهم ترین سوال پیش روی ما در مقوله‌ی آزادی است.
آزادی مفهومی است که باید متناسب با زیست‌بوم و فرهنگ هر جامعه فهم شود و نمی‌توان فهمی غربی از آزادی را به جامعه مسلمان القا کرد؛ در واقع این انتقال یک مفهوم نیست بلکه تهاجم به فرهنگ یک ملت است که از طریق شاخص ها تحمیل می شود. غرب با تکیه بر قدرت رسانه، فهم غربی از مفهوم مدنظر را در اذهان همه ملل ایجاد می‌کند‌؛ در حالی‌که آن تلقی هیچ نسبتی را با فرهنگ و سنت و زیست‌بوم آن جامعه ندارد. به طور مثال اینستاگرام شما را مجبور می‌کند تا به شکل خاصی کنش داشته باشید و اگر به آن شکل کنش نداشته باشید، نمی‌تواتید دیده شوید. این نوعی از تحمیل گری فضای حاکم بر پلتفرم هاست که شما احساس میکنید در آن آزادنه مشغول فعالیت هستید اما اراده شما قید به امکان های آن موقعیت از پیش طراحی شده میخورد و گونه ای از آزادی برای شما برساخت می شود.

ناتوانی نظام های مبتنی بر آزادی فردی در بحران ها

آزادی مطلق و بدون مرز در هیچ‌جای جهان قابل پذیرش نیست و در هر نظامی آزادی به نحوی مقید می‌شود، به طور مثال آزادی در برابر کشف علمی معنا ندارد؛ به این معنا که کسی یک اصل مسلم علمی را مبتنی بر اراده شخصی انکار کند و یا این‌که آزادی هیچ وقت با امنیت در تعارض نیست و همواره امنیت جامعه بر اراده فرد مقدم است، اما فهم صلاح و امنیت جامعه باید در یک منطق علمی و سازکار مشخص به وجود بیاید.
از جمله شاخص هایی که برای درک جایگاه آزادی اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد این است که حکومت ها بصورت واقعی همواره در چالش اراده و منفعت شخصی و منفعت عمومی قرار می‌گیرند، لذا در نگاه اسلامی منفعت جامعه بر فرد مقدم می‌شود، چون حتی صلاح یک فرد در گرو صلاح جامعه‌‌ایست که در آن زیست می‌کند.

چالش جمهوری‌اسلامی، فقدان سامانه تبدیل ایده و آرمان به سبک زندگی

چالش اصلی جمهوری‌اسلامی در عدم احساس آزادی و تحقق شعار آن، فقدان «سامانه تبدیلی» است. بستری که آرمان ها، ایده ها و نظریه ها را به تکنولوژی و سبک زندگی و فضای زیست اجتماعی تبدیل کند. از این جهت علوم انسانی هم‌چنان مسئله‌ای حیاتی برای ماست، در حالی‌که دستگاه های متولی آن مانند شورای عالی انقلاب‌فرهنگی و حوزه علمیه، به رغم اهمیت علوم انسانی به اولویت های دیگری پرداختند. نمی‌توان مدرن فکر کرد و در فضای مدرن زیست و اسلامی زندگی کرد، لذا به شدت محتاج بازتولید و ترجمان مفاهیم ارزشی در عینیت زندگی هستیم.