به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به نقل از خبرنگار خبرگزاری تسنیم، سیزدهمین جلسه از نهمین دورۀ کرسیهای آزاداندیشی با عنوان «گفتمان انقلاب اسلامی» به همت مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم و اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر در دانشگاه طلوع مهر قم برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه در این نشست گفت: در جلسات گذشته شاخصههای «اسلام ناب» به عنوان نقطه کانونی و دال مرکزی «گفتمان انقلاب اسلامی» و دالهای شناور آن ازقبیل«آزادی»، «عدالت»، «اخلاق»، «معنویّت»، «عزّت»، «تقوای سیاسی»، «عقلانیّت»و«انتظار» را بحث کردیم و در این جلسه بحث «مفصلبندیِ» مفاهیم و دالهای شناور انقلاب اسلامی را مطرح میکنم.
وی افزود: در اصطلاح پزشکی به «مفصلبندی» بندگاه میگویند؛ یعنی مفصل بین دو استخوان. بندگاهی که استخوانها را به هم ربط میدهد. در پزشکی آن قدر راجع به این مفصلها بحث میکنند که آدم گاهی میگوید که همه وجود انسانها و موجودات زنده به خاطر همین مفصلها است. اگر اینها نباشند، اصلاً انسانها هیچ تحرکی ندارند و هیچ کاری نمی توانند انجام دهند.
استاد مهاجرنیا افزود: شما ورزشکاران را ببینید؛ دوندههایی که در دوی استقامت شرکت میکنند یا وزنهبرداری که ۳۰۰ کیلو وزن را بالای سر میبرد. این تواناییها به واسطه وجود همین مفصلها است. در بدن انسانها مفصلهایی هستند که بسیار پرتحرک هستند مثل دست و پا. بعضی از مفاصل را اصلاً نمی بینیم،، اما آنها کار خود را به خوبی انجام میدهند تا انسان انواع کارها را انجام میدهد.
رئیس اندیشکده مطالعات انقلاب اسلامی طلوع مهر گفت: گفتمان انقلاب اسلامی برای ارتباط مفاهیم و دالهای شناور خود ازقبیل«آزادی»، «عدالت»، «اخلاق»، «معنویّت»،«عزّت»،«تقوای سیاسی» ،«عقلانیّت» و … یک «مفصلبندی» و پیکربندی ایجاد کرده است که اگر به این «مفصلبندی» خوب توجه شود میبینیم که انقلاب در این زمینه واقعاً شاهکار کرده است.
وی افزود: انقلاب اسلامی در بحث «مفصلبندی» هنرهای بسیار بزرگی به خرج داد و با آن مفصلبندیها توانست یک ترکیبهایی زیبا ایجاد کند. ترکیبهایی که شاید اگر انقلاب اسلامی نبود، هرگز به ذهن کسی نمیآمد؛ کما اینکه نیامده است. البته در برخی از قسمتها ما نتوانستیم از آن ترکیبها خوب نگهداری کنیم، دچار مشکل شده است و به قول معروف دیسک آن به هم خورده است.
استاد فلسفه سیاسی حوزه و دانشگاه به عنوان مثال گفت: «عدالت» و «آزادی» از شعارهای اصلی اول انقلاب بود وانقلاب راجع به عدالت و آزادی این همه هنروزی کرده بود و گفته بود که این آزادی برخلاف فلسفه لیبرالیسم و سوسیالیسم است، یک حرف جدیدی دارد، اما ما نه تنها نتوانستیم از این ترکیب مراقبت کنیم بلکه آنها را از هم جدا کردیم در حالی که عدالت و آزادی یک مفهوم واحد هستند، کنار هم هستند، جداشدنی نیستند. آنها را ازهم جدا کنید هر دو را از بین بردهاید.
استاد مهاجرنیا افزود: متأسفانه عدهای در جریانهای سیاسیما آمدند ژست روشنفکری گرفتند و یک عدهای هم ژست دینی گرفتند. هر دوی آنها به خطا رفتند. یک عدهای گفتند آزادی بدون عدالت. یک عدهای هم گفتند ما این آزادی را نمیخواهیم و شعار عدالت سردادند و به اسم عدالت، آزادی را به قربانگاه بردند. در حالی که بعدها مقام معظم رهبری فرمودند عدالت و آزادی هر دو از شعارهای فطری انقلاب هستند.
وی افزود: این ترکیبهایی که مطرح شد مثلاً «آزادی معنوی». اصلاً چیزی در دنیا به اسم آزادی معنوی نداریم. این آزادی درواقع مادی نیست. الحادی و ظاهری نیست. دقیقاً عین عبادت خدا است. این در هیچ کجای دنیا نیست وهیچ کس هم مدعی آن نیست. یا «معنویت اخلاقی»، «معنویت عقلانی» اصلاً این ترکیبها در دنیا مطرح نیست. آنها میگویند ما یک عقلانیتی داریم آن هم عقلانیت ابزاری است، اما انقلاب میگوید ما دنبال یک عقلانیتی هستیم که ریشه در معنویت و ریشه در اسلام دارد.
وی در ادامه به مفهوم «روشنفکر دینی» اشاره کرد و گفت: قبلاً اصلاً این واژه خیلی مطرح نبود. روشنفکران یعنی کسانی که از دین عبور کردند. چون به کسی روشنفکر میگویند که بر اساس عقلانیت بشری فکر میکند. پایبند به دین نیست. به او روشنفکر میگویند. این اصطلاحی است در دنیای غرب، به آدمهایی که از کلیسا و مذهب و خدا و پیغمبر عبور کرده بودند روشنفکر میگفتند. در کشور ما هم قبل از انقلاب به برخی از دانشگاههایی و تحصیلکرده که خیلی پایبند به دین نبودند روشنفکر میگفتند. بعد از انقلاب این اصطلاح جا افتاد که ما روشنفکر دینی داریم. ما علم دینی داریم.
استاد مهاجرنیا سپس گفت: متأسفانه برخی با ادبیات فریبنده بر سرعلم دینی و روشنفکر دینی زدند. امروزه میگویند اینها پارادوکسیکال هستند، اینها با هم جمع نمیشوند. در حالی که اینها رهاورد انقلاب اسلامی است. یک عدهای هم راحت تسلیم شدند وپذیرفتند، نتیجه آن چه شده است؟ اینکه هر کسی که میخواهد ادعای روشنفکری داشته باشد، گویا مثل اینکه باید از دین عبور کند ودر مقابل گفتند دین را بروید از آخوندها بپرسید و آخوند ما هم چون پذیرفته است که من دیندار هستم، میگوید من روشنفکر نیستم، من دیندار و عالم دین هستم و این دوگانگی بوجود آمد. در واقع میخواهم اینطور بگویم که انقلاب اسلامی ترکیبهایی را درست کرد، اما یک عدهای آمدند ترکیبها را به تفریط تبدیل و آن را انفرادی کردند.
استاد حوزه و دانشگاه گفت: یکی از این ترکیبهای زیبایی که انقلاب درست کرد، تقوای سیاسی بود. الان بسیاری از مقدسین ما میگوید این چیست؟ تقوای سیاسی یعنی چه؟ تقوا تقوا است. چرا سیاسی به آن میچسبانید؟ و همین نتیجه آن شده است که سیاستمداران بیتقوای ما چقدر برای نظام و انقلاب مشکل درست کردهاند.
وی افزود: مقوله عزت که راجع به آن یک جلسه بحث کردیم، این عزت یک امر اخلاقی است، اقتدار یک امر اخلاقی است. در عین حال یک امر معنوی است. در عین حال یک مقولهای است مبتنی بر عدالت. چنین چیزی در دنیا اصلاً شناخته شده نیست. اصلاً به ما میخندند که این بحث را بخواهیم مطرح کنیم. لذا این مفصلبندیها و مهرهچینیهایی که بین اجزای مفهومی انقلاب ایجاد شد در واقع کاربزرگ انقلاب اسلامی است.
وی افزود: وجه ارتباطی مفاهیم اساسی انقلاب این است که هیچکدام از آنها تنها نیستند. همه اینها مثل مهرههایی هستند که با نخ تسبیحی چیده شدهاند. هر کدامش را جدا کنیم، گم میشود. بعد دیگر نمیتوانیم آن را پیدا کنیم. اگر کسی گفت من اصلاحطلب هستم، دنبال آزادی هستم، کاری هم با عدالت ندارم، در واقع آزادی را هم گم میکند. یعنی چیزی که دنبال آن است، خراب میکند. این دیگر آزادی انقلاب نیست و در گفتمان انقلاب تعریف نمیشود؛ همان طوری که اصولگرا اگر بیاید بگوید من دنبال عدالت هستم، با آزادی کار ندارم، عدالت را گم میکند؛ چون یکی از مهرههای تسبیح را از بند خارج و آن را گم میکند و این خیانت بزرگی به انقلاب اسلامی است.
استاد مهاجرنیا افزود: سعدی وقتی میگوید بنیآدم اعضای یک پیکرند، یعنی چه؟ یعنی آدمها تک تک به درد نمیخورند. آدمها اگر در جامعه واقع شوند، در اجتماع واقع شوند، به صورت ارگانیستی کمک و همافزا و یار و یاور هم باشند، آن موقع انسان معنای خودش را پیدا میکند. و الّا اگر انسانها در جامعه نیایند، پیکره واحدی را تشکیل ندهند، تک تک در این بیابانها زندگی کنند، آن انسانیت انسان دیگر شکل نمیگیرد. انسانیت انسان این است که در جامعه باید زندگی کنند. شما اگر انسانها را جدا کنید، دارید اصالت انسانها را از بین میبرید. مهرهها را از جایش جدا میکنید و این تک مهرهها دیگر به درد هیچی نمیخورند.
وی گفت: بنابراین وقتی این وجه ارتباطی و دالهای شناور و مفاهیمی که راجع به آن بحث کردیم، کنار هم که قرار میگیرند، میشود «جمهوری اسلامی»؛ یک حقیقتی شکل میگیرد که این حقیقت هیچجا نیست. این حقیقت فقط اینجا است و این حقیقتی است که ما باید از آن دفاع کنیم.
استاد مهاجرنیا افزود: الان در دنیا برخی ما را با واژگانی مثل تروریسم که در دنیا منفور است معرفی میکنند؛چرا؟ چون ما نتوانستیم فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی را در قالب ترکیبی این واژگان معرفی کنیم که بگوییم کشوری هستیم که آزادی داریم، عدالت داریم، معنویت داریم، استقلال داریم، دنبال رفاه هستیم، بهترین اقتصاد را ما میخواهیم داشته باشیم. عقلانیت، اخلاق، عزت، انتظار و… داریم. همه چیزهایی که در دنیا اصل هستند، ما بهترین آنها را داریم. این ترکیبش را هم داریم. این ترکیب برای ما برند است. انحصاری است. هیچکس دیگر ندارد. ممکن است تک تک آن پیدا شود که میشود، اما این مجموعه را کنار هم و مرتبط با هم و این مفصلبندی که به صورت جدی پیوند خورده هیچ جا نیست و ما نتوانستیم این را معرفی کنیم.