دکتر محسن ردادی
عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
فوتبال از شگفتانگیزترین پدیدههایی است که بشر در دوره جدید اختراع کرده است. بازی فوتبال این ظرفیت را دارد که خواست و اراده شهروندان را نمایندگی کند. وقتی تیم فوتبال به میدان میرود، طرفداران احساس میکنند که به نمایندگی از تکتک آنان در حال مسابقه است. به همین دلیل با تمام وجود لحظههای بازی را دنبال میکنند و گویی «جمعیت هوادار» است که با بازیکنان حریف روبهرو میشود. به همین دلیل همان هیجانی را که بازیکن فوتبال در مستطیل سبز احساس میکند هواداران هم تجربه میکنند.
فوتبال، هویتساز است. برای بسیاری از مردم، بخش مهمی از هویتشان، به تیم فوتبال مورد علاقه آنان برمیگردد. اگر بخواهند خود را معرفی کنند، حتماً یکی از ۱۰ جمله اولشان مربوط به وابستگی آنان به تیم خاص فوتبال است؛ من طرفدار تیم آبی هستم یا قرمز یا زرد. همین نوع معرفی، برای بسیاری از مخاطبان کافی است و اشتراک نظر و همدلی ایجاد میکند که آغاز یک رابطه باشد.
هواداری از یک تیم، کارکردگرایانه نیست بلکه امری هویتی است. یعنی یک هوادار زرد، قرمز یا آبی، بهدلیل کارکرد خوب یا نتایج درخشان نیست که طرفدار تیمش شده است، بلکه هویتش را در دفاع از این تیم تعریف کرده است. بنابراین اگر تیم محبوبش، نتیجه خوبی نگیرد و پی درپی هم شکست بخورد، باز هم دست از هواداری برنمیدارد و همچنان متعصبانه از آن تیم طرفداری میکند، هرچند که دچار خشم و غم میشود. تقریباً غیرممکن است که فردی بر اساس نتایج و امتیازهایی که تیم فوتبال کسب کرده، هوادار تیمی شود. هوادار متعصب، پایین و بالا رفتن تیمها در جدول نتایج را ملاک انتخاب تیم تلقی نمیکند، بلکه جدول نتایج را با اشتیاق مرور میکند تا ببیند تیم محبوبش در کجای جدول قرار دارد.
این موضوع تأییدی است بر این نکته که تیم فوتبال، هویت و اراده هواداران را نمایندگی میکند. هواداران، شکست و پیروزی تیم محبوب خود را، روایتی از فراز و نشیب زندگیشان تلقی میکنند. همانطور که یک فرد در مواجهه با چالشهای زندگی روزمره، متحمل شکست و پیروزی میشود، تیمِ من هم شکستها و پیروزیهایی دارد. هر شکست، هرچند تلخ است، اما مانع از هواداری نیست و امید برای پیروزیهای بعدی را به همراه دارد.
به وسیله هواداری از تیم فوتبال است که افراد پراکنده، متحد میشوند. تیمهای فوتبال محوری هستند که هواداران را گردهم آورده و یک هویت جمعی به وجود میآورند.
جام جهانی که با حضور تیم ملی قویترین کشورهای جهان برگزار میشود، هویت و اراده ملتها را به نمایش میگذارد. اول اینکه راهیابی به جام جهانی، به خودی خود، یک موفقیت تلقی میشود و حس برتری نسبت به سایر ملتها را به مردم القا میکند. این حسِ خوب، هویت ملی را تقویت میکند.
دوم اینکه حمایت و هواداری از تیم ملی، گستردهترین و فراگیرترین «هویت جمعی» را شکل میدهد. هواداران تیمهای قرمز، زرد و آبی، به یکدیگر بهعنوان رقیب نگاه میکنند. گاه این رقابتها رنگ خصومت هم میگیرد. اما زمانی که بازیکنان تیمهای داخلی در کنار هم، در تیم ملی بازی میکنند، مورد حمایت همه مردم با گرایشهای مختلف قرار میگیرند. تیم ملی نماینده اراده عمومی مردم است و همه گرایشها و سلیقهها بر حمایت و هواداری از آن اتفاق نظر دارند.
در یک جامعه پویا، هم رقابت وجود دارد و هم اتحاد. رقابت و خصومتِ بیپایان، جامعه را نابود میکند. بالاخره جایی و نقطهای باید باشد که از آنجا به بعد، مردم اختلافها را کنار بگذارند و همدل شوند. تیم ملی، همان نقطه و جایگاه است که هواداران تیمهای مختلف را گرد خود جمع میکند و اتحاد ایجاد میکند. تیم ملی، صرفاً نماد اتحاد و همبستگی ملی است و اراده عمومی را نمایش میدهد. تیم ملی، هرگز نباید به ابزار رقابت سیاسی و بیان اختلافنظرها تبدیل شود.
تیم ملی، اراده ملت را به نمایش میگذارد که حاضر است برای دفاع از وطن با سایر تیمها به مصافشان برود. درست است که زمین فوتبال، میدان جنگ نیست، اما نمادی است از اینکه ملت، حاضرند برای نام و شرف تا پای جان بجنگند که در این مسیر ممکن است شکست هم متحمل شوند. همانطور که در مسابقههای فوتبال جامجهانی نیز شکستها و پیروزیها وجود دارند؛ اما مهم این است این پیام ارسال شود که یک اراده مستحکم و یک هویت واحد با یک پرچم حضور دارد و اگر بارها و بارها هم شکست بخورد، حاضر نیست دست از تلاش بردارد و در مسابقههای بعدی برای پیروزی میجنگد.
اگر فکر و اندیشهای وجود داشته باشد که به هویت متحد زیر پرچم تیم ملی هم تن ندهد، به مرتبهای از خودخواهی و دیکتاتوری مبتلا شده که جز به نابودی رقیب راضی نخواهد شد. فقط نگاه فاشیستی است که نمیتواند هیچ نقطه مشترکی با تفکرهای سیاسی پیدا کند. این تفکر و اندیشه نمیتواند هرگز زندگی و آزادی برای مردم فراهم کند و آبادی را برای میهن به ارمغان آورد؛ حتی اگر در و دیوار را با این شعارها سیاه کرده باشد.