دکتر احمد شاکری
عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
عملکردسنجی شورای انقلاب فرهنگی نیازمند دقتنظر در شناخت اهداف و وظایف و همچنین ساختارها و سازوکارهای پیشبینی شده قانونی جهت تحقق اهداف این شورا، مصوبات شورا و فرایند منتهی به اجرای این مصوبات، سنخشناسی مصوبات و تعیین تناسب آنها به لحاظ کمی و کیفی و موضوعی با شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه در طول ادوار گذشته است. این مهم است که هم در ساحت آسیبشناسی فرهنگی کشور و هم در مقام دفع و رفع این آسیبها و مجموعههای مسئول در این زمینه، بیش و پیش از هر چیز به فهم دقیق مسئله نایل شویم. به اقتراحگذاشتن تحلیل عملکرد مجموعهای چون شورایعالی انقلاب فرهنگی بدون آشنایی دقیق با ساختار و اهداف و همچنین ادوار عملکردی این مجموعه و قبض و بسطهای ساختاری و اجرایی آن میتواند به تحلیل ناقص، آسیبشناسی غیردقیق و گمکردن صورت مسئله چرایی آسیبهای فرهنگی منجر شود. در چنین مواردی بسیار اهمیت دارد که از چه منظر و جایگاهی مقوله فرهنگ و بحرانهای آن آسیبشناسی میشود و چه کسانی با چه دانش و تجربهای به این امر مبادرت میورزند. این امر در شرایط حاد اجتماعی و سیاسی و ورود کشور به بحرانهای خاص که ذهنیت پرسشگر جامعه بهدنبال یافتن علل و اسباب شکلگیری بحرانها بهخصوص ابعاد و عوامل فرهنگی آن است، میتواند از لغزندگی بیشتری برخوردار باشد؛ چراکه نوعا در چنین شرایطی ذهنیت عام جامعه به پاسخهای در دسترس بیشتر تمایل دارد. بعضا در فضای فرهنگی چنین تحلیلهایی نیز از سوی کسانی انجام میشود که منظری بیرونی، محدود، غیرواقعبینانه و تمامیتخواهانه دارند.
با مقدمهای که آمد، مطالبات مقام معظم رهبری از شورایعالی انقلاب فرهنگی که جایگاهی راهبردی و موضعی مشرفانه دارند، با انضمام مولفههای روشگانی باید فهم شود. ما نیازمند تصحیح، اصلاح و تقویت نسبت خود با ساحت فکری معظمله و فرمایشاتی که ایشان در مناسبتهای مختلف و در حضور جمعهای متنوعی بیان میکنند، هستیم. در عین حال که فعال بودن و نه منفعلماندن در چنین مواجههای ضروری است، در مقام تحلیل و تفسیر، لازم است فضای جامعه به سمت افق فکری فرهنگی که ایشان بدان اشاره میکنند، متمایل شود و این، ظرافتها و دقایق بسیاری میطلبد. لذا فرایند ابلاغ و اثرگذاری که «از» یا «با» فرمایشات ایشان توسط رسانهها که ذهنیت فرهنگی و البته مطالبهگر عمومی را میسازند، پایهریزی میشود، خود در سویهدهی به این مطالبات نقش داشته است. نمونه این سویهدهیها در حوزه کتاب، تقریظهای معظمله بر برخی آثار ادبیات دفاعمقدس است. این رخداد پربرکت و جریانساز در رسانهها و توسط مجریان نه با اهم وجوه فرهنگساز و مبناپرداز که بعضا با رویکردی حداقلی مصداقی دنبال شده است. فضای فرهنگی و خاصه رسانهای کشور با این مقوله بهعنوان رخدادی مصداقی و موردی مواجه میشوند و قادر نبودهاند از آن بهمثابه شاخصهای الگوی برین ادبیات رونمایی کنند.
در بیانات معظمله در دیدار با اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی بر کلیدواژههایی چون «رصد فرهنگی»، «مهندسی فرهنگی»، «هدایت ساختارهای فرهنگی» و «تحقق اسناد تحول» تأکید شده است. به بیانی، شورایعالی انقلاب فرهنگی بهعنوان مرجعی عالی نیازمند «امتداد عاملیت فرهنگی» در بدنه اجرایی، تصمیمگیر و برنامهریز مادون خود است. تحقق چنین هدفی که تضمینکننده کارآمدی این شوراست، با ارتباطی دوسویه امکانپذیر خواهد بود؛ چراکه مرجعشدگی شورا به نحو واقعی در حوزه فرهنگ، نیازمند شناخت «پیشاکنش»، «در کنش» و «پساکنش» است. به تعبیری مسئلهشناسی فرهنگی مقدم بر کنشگری در ساحت آن در سطوح سیاستگذاری، تعیین خطمشی و هدایت امور فرهنگی است. همچنان که، هدفگذاری مآلمحور شورا اقتضا میکند شناخت پیشاکنش با شناختی که تا مرحله کنش و بازخوردهای آن امتداد مییابد، دنبال شود. بعضا تصمیمات بجا و بموقع دچار ضعف در اجرا یا بینظمی و ناهماهنگی مجموعههای مسئول یا عدمابتکار در برنامهریزی امتداد لازم را نمییابند و به محصول رشد فرهنگی منجر نمیشوند.