به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، و به نقل از «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ در ادامه یادداشتی از حجتالاسلام محمد ملک زاده عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظامهای اسلامی پژوهشگاه از منظرتان عبور خواهد کرد.
نخبگان در هر جامعهای در ردیف گروههای مرجع و تأثیرگذار اجتماعی قرار دارند. در فضای حکمرانی مطلوب، تصمیمسازی و پیشرفت نظام سیاسی در عرصههای مختلف اجتماعی، حل مشکلات و برون رفت از بحرانهای گوناگون به کنشگری فعالانه همه اقشار اجتماعی نیازمند است. در این میان حضور مؤثر و بههنگام نخبگان در مسائل مختلف با توجه به نفوذ و جایگاه اجتماعی و حیطه تخصصی آنان جهت راهنمایی و هدایت اقشار مختلف جامعه از اهمیت بیشتری برخوردار است. تجارب متعدد تاریخی نیز نشان میدهد که نخبگان با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از جامعه آنان را رهبران فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود میدانند، در وقایع تاریخی توانستهاند با ایجاد و تحریک احساسات اجتماعی در زمینههای گوناگون نقش مؤثری ایفا کنند. این در حالی است که عدم حضور یا حضور با کنشگری نامناسب این قشر بانفوذ در مسائل یادشده نیز میتواند آسیبهایی بر یک جامعه یا نظام سیاسی وارد کند. در این میان میتوان از عملکرد نامناسب گروههایی از نخبگان به ویژه نخبگان علمی، فرهنگی و ورزشی کشور نام برد که بدون توجه به آداب و رسوم، ارزشها و آموزههای اخلاقی حاکم بر جامعه خویش، مردم را به بهانه اصلاح، در راستای اهداف بیگانگان به سراشیبی سقوط و انحطاط کشاندهاند. از این رو تبیین ویژگیها و وظایف نخبگی و بررسی چالشها و آسیبهای نخبگان به ویژه برای اقشار جامعه امروز ما که مستقیماً آماج حملات دشمنان نظام و ملت ایران و امواج مسموم رسانههای بیگانه قرار گرفتهاند از اهمیت بیشتری برخوردار است.
در این مجال تأمّلی بر ماهیت و مفهوم «نخبه» بیراه نیست؛ نخبهگرایی از قرن نوزدهم که به عنوان یک مکتب فکری در علم سیاست و جامعهشناسی سیاسی مطرح شد تا به امروز که به یکی از شاخصههای تأثیرگذار بر فرآیند تصمیمسازی و سیاستهای راهبردی جوامع تبدیل شده، همواره دارای مفاهیم و مصادیق گوناگون بوده است. بر اساس تعاریف ارائه شده در لغتنامه آکسفورد و دانشنامه عمومی، نخبگان به معنای بخش برگزیدهای از یک جامعه هستند که از نظر قابلیتها یا تواناییها، برتر از دیگر اعضای جامعه دانسته میشوند. در ماده ٢ آییننامه احراز نخبگی نیز آمده است: «به استناد ماده ۴ اساسنامه بنیاد نخبگی، نخبه به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق میشود، که اثرگذاری وی در تولید و گسترش علم و هنر و فناوری و فرهنگسازی و مدیریت کشور محسوس باشد، و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور شود.»
بر اساس تعریف فوق فرد نخبه صرفاً به کسی که از دیگران به لحاظ فکری و اندیشهای برتر و توانمندتر است اطلاق نمیشود؛ بلکه باید این توانمندی در مرحله عمل به اثبات برسد و فرد مدعی نخبگی باید در هر حوزهای اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حوزههای دیگر بتواند وضعیت حال و آینده پدیدهها را در سطوح مختلف داخلی و بینالمللی تحلیل و بررسی و تبیین کند؛ حوادث و پدیدهها را مدیریت و در راستای ارتقای زندگی اجتماعی راهکارهای هوشمندانه ارائه کند. چنین عملکردی منوط به برخورداری نخبگان از شاخصهای مثبت اخلاقی، هوشمندی و دلبستگی به مردم و میهن خویش است. از سوی دیگر، مردم در جامعه اسلامی نیز موظف به الگو قراردادن نخبگانی با این ویژگیهای اخلاقی هستند؛ چنانکه امام علی(ع) میفرماید: «النّاسُ أتباعُ مَنِ اتَّبَعوهُ مِن أئِمَّهِ الحَقِّ وأئِمَّهِ الباطِلِ…، فَمَنِ ائتَمَّ بِالصّادِقینَ حُشِرَ مَعَهُم، ومَنِ ائتَمَّ بِالمُنافِقینَ حُشِرَ مَعَهُم؛ مردم در قیامت دنباله روى آن پیشواى حق یا پیشواى باطلى هستند که در دنیا پیرو او بودهاند؛ هر کس راستْدینان را به پیشوایى بگیرد، با آنان محشور، و هر کس منافقان را به پیشوایى برگزیند، با آنان محشور مىگردد». (بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۸۱، ح ۲۹)
وظایف نخبگانی
از آنجا که ترقی و تعالی یا سقوط و اضمحلال هر جامعهای تا حد زیادی به نقش و کارکرد نخبگان آن جامعه وابسته است، نوع اندیشه و تفکر آنان در اجرای صحیح یا ناقص برنامههای سیاسی و اجتماعی سرنوشتساز است؛ از این رو سؤال پیرامون اینکه وظایف و کارکردهای نخبگان در جامعه چیست از مسائلی بوده که همواره ذهن اندیشمندان علوم سیاسی و اجتماعی را به خود مشغول نموده و پیرامون این سؤال نظریههای متفاوتی هم مطرح شده است؛ بنا به نظریه «پارتو» جامعهشناس ایتالیایی که در آن از لزوم گردش نخبگانی در نظام سیاسی و اجتماعی سخن به میان آمده است، نقش مثبت نخبگان در اصلاح و پیشرفت، پویایی و حرکت رو به رشد جامعه تعیین میشود، یعنی آنان موظف به ایفای نقش در یک حرکت تکاملی در جوامع انسانی هستند. انجام این وظایف باید در راستای تأمین نیازهای واقعی جامعه و برطرف کردن مشکلات مردم باشد. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور در آبانماه سال جاری در توصیهای فرمودند: وظیفه نخبگان احساس مسئولیت در قبال مسائل و مشکلات کشور است و دغدغه این قشر باید بر رفع مشکلات اجتماعی در عرصههای مختلف قرار گیرد.
چالشهای نخبگانی
از مهمترین عوامل موفقیت و پایداری در نظام حکمرانی، حضور پویا، بههنگام و متعهدانه نخبگان در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی است. از سوی دیگر، نظام سیاسی نیز باید در جهت جذب نخبگان و به کارگیری آنان در مسیر تصمیمسازی نظام اقدام مدبّرانه نماید تا زمینه مشارکت اجتماعی آنان فراهم گردد. با این حال گاه برخی چالشها مانند عدم تعریف جایگاه و حد و مرزهای اجتماعی نخبگان، سکوت یا اعلام نظرهای غیراصولی از سوی آنان موجب انحراف از وظایف اساسی نخبگانی را فراهم میآورد و گاه امنیت ملی را که حفظ آن از اولویتهای حکمرانی اسلامی است به خطر میاندازد. در طول چهار دهه گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل عدم ایفای نقش مؤثر و مناسب از سوی نخبگان سیاسی و اجتماعی، جامعه ایران شاهد فتنهها و آشوبها، تفرقهها و اختلافات و سایر تهدیدها و بحرانها علیه امنیت ملی بوده است. اتخاذ مواضع غیراصولی یا سکوت در برابر این بحرانها و تهدیدها هر دو از مصادیق چالشهای نخبگانی به شمار میرود؛ موضوعی که در تاریخ اسلام همواره جریان داشته و بستر تهدید گوناگون علیه جامعه اسلامی را فراهم آورده است. در بررسی ریشهها و عوامل اصلی این پدیده عمدتاً موضوعات دنیاطلبانه به چشم میخورد. در واقعه تاریخی کربلا کم نبودند خواص برجسته اجتماعی که دلهایشان با امام حسین(ع) و علیه یزید بود، امام را برحق و یزید را حاکم ستمگر و باطل میدانستند اما از ترس از دستدادن ظواهر دنیا و به خطر افتادن جایگاه اجتماعی خود، گروهی به حاکم ستمگر پیوستند و عملاً در جبهه باطل قرار گرفتند و گروهی دیگر راه عافیتطلبی و مصلحتاندیشی شخصی و سکوت و بیطرفی را در پیش گرفتند. تاریخ اسلام نام هر دو گروه را در زمره خائنان به دین، امام مسلمین و امت اسلامی قرار داده است. برخی از آنها گرچه پس از ماجرای کربلا از بیتفاوتی و سکوت خود پشیمان شدند و راه قیام و انقلاب را در پیش گرفتند؛ اما هیچگاه نتوانستند جامعه اسلامی را از عواقب عملکرد و انتخاب نادرست خویش برحذر دارند؛ زیرا از وظایف نخبگانی خود جا ماندند.