رابطه آرزو اندیشی و دینداری از نظر داوکینز و اشکالات آن

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی با موضوع “بررسی و تحلیل انتقادی نگره دین شناختی الحاد مدرن” امروز چهارشنبه ۳۰ آذرماه توسط گروه منطق فهم دین پژوهشگاه به صورت حضوری و مجازی برگزار شد.

حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین، مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه، در این نشست به ارائه مطالب خود پرداخت که گزیده سخنان وی را می‌خوانید؛

دین با همه جوانب زندگی بشری سر و کار دارد و طبیعی است که یکی از مسائل بسیار جدی که بشر در طول تاریخ با آن مواجه بوده و از جوانب مختلف فلسفی و علمی مورد مطالعه قرار گرفته، دین است. سؤالات زیادی در باب دین وجود دارد و این سؤالات به ابعاد مختلفی پاسخ داده می‌شود. از جمله سؤالات این است که دین چیست؟ خاستگاه، کارکرد، راز تنوعات، رابطه آن با علم، اخلاق و نقش آن در زندگی و سعادت انسان چیست؟ اینها مباحث زیادی هستند که حوزه دین‌شناسی و مطالعات دینی را سامان می‌دهد و چنین مسئله مهمی مورد توجه سران الحاد جدید هم قرار گرفته است. آنها بر اساس مبانی و دیدگاه‌های خودشان به این مسئله پرداخته‌اند و ادعایشان این است که به روش علمی در این عرصه ورود کرده‌اند؛ هرچند بسیاری از دیدگاه‌های آنان از چهارچوب‌های علمی خارج شده است.

روحیه دین‌ستیزانه الحاد مدرن

بنده بنا دارم به مسئله خاستگاه دین در الحاد مدرن بپردازم. نماینده این جریان آقای ریچارد داوکینز است و از منظر وی این مسئله را دنبال می‌کنیم. علت اینکه وی را انتخاب کردم این است که داوکینز پرتلاش‌ترین و از سوی دیگر جنجالی‌ترین عنصری است که در این زمینه وارد میدان شده است. همچنین کسان دیگری که در این زمینه حرف‌هایی داشته‌اند سعی کرده‌اند مباحث مهم وی را مورد اشاره قرار دهند. روشن است که جریان الحاد به طور کلی، تبیین طبیعی دارد و این خصلت الحاد مدرن هم نیست بلکه چند شده‌ است که تبیین‌های طبیعی از دین همانند تبیین روانشناسی، جامعه شناختی و … شکل گرفته است اما تبیینی که در الحاد جدید، صورت‌پردازی شده خصوصیات خاصی دارد که علاوه بر تبیین طبیعی، نوع تبیین آنها هم بسیار زاویه‌دار با بقیه تبیین‌ها است.

با روحیه دین‌ستیزانه‌ای که این جریان دارد طبیعی است که آن سنخ از تبیین‌های تکاملی قانع کننده نیست در نتیجه داوکینز به این سمت رفته که دین را نوعی کج‌روی و به عنوان انگل فرهنگی معرفی می‌کند. وی به برخی از امور سازشی اشاره می‌کند و می‌گوید دین حاصل انحراف از این امور است. از جمله اموری که وی برمی‌شمرد شامل دوگانه‌انگاری است. وی می‌گوید ما ذاتاً این خصلت را داریم و از وقتی توان اندیشه پیدا می‌کنیم معتقدیم که جسم و روح ما جنبه دوگانه دارد و همین امر باعث اعتقاد به مواردی همانند خدا، جهان آخرت، اجنه، شیاطین و …. می‌شود.

مسئله دیگری که وی به عنوان عامل دینداری به آن اشاره می‌کند غایت باوریِ فطری انسان است. داوکینز می‌گوید این امر در میان کودکان بسیار پررنگ‌تر است که برای هر چیزی غایتی قائل هستند. وی می‌گوید غایت‌ باوری، در زندگی انسان کارکردهایی دارد اما یکی از نتایج انحرافی که در طول تاریخ از آن گرفته شده این است که وجود جهان، نشان دهنده موجود ذی‌شعوری به نام خداوند است که آن را طراحی کرده است و در نتیجه منجر به دینداری در میان افراد می‌شود.

رابطه آرزواندیشی و دینداری از نظر داوکینز

مسئله دیگر آرزواندیشی است. وی می‌گوید این امر برای بقای ما انسان‌ها مفید است اما گاهی ما را به سمت و سوهایی می‌برد که منجر به دین می‌شود. به نظر داوکینز دستگاهِ شناختیِ ما هم با آرزوها و عواطف هماهنگ می‌شود و گویی آنچه آرزوی ماست را قابل تحقق می‌بینیم و این آرزواندیشی تا آنجا ادامه پیدا می‌کند که ما آرزوی بسیار بزرگی به نام جاودانگی پیدا می‌کنیم و معتقد می‌شویم جاودانگی ما در این جهان تأمین شدنی نیست و همین ما را به تلاش وامی‌دارد که زندگی را ادامه دهیم و تولید نسل داشته باشیم تا در نهایت در جهانی دیگر به این جاودانگی که آرزوی آن را داشته‌ایم دست پیدا کنیم.

مسئله دیگری که داوکینز مطرح می‌‌کند عشق و وفاداری به جفت است. از نظر وی شاید به لحاظ منطقی نتوانیم عشق به یک نفر را توجیه کنیم اما وقتی شخصی به همسر وفادار است و فرزند پیدا می‌کند با هم تشریک مساعی خواهند داشت تا فرزند را بزرگ کنند و تکثیر جمعیت پیدا شود اما این عشق به جفت، کم کم تبدیل به عشق به یک سری موجودات همانند خدا می‌شود و در نتیجه گرایشات دینی را به دنبال می‌آورد.

انتقادات به نظریه داوکینز

امری دیگر که باعث رواج دینداری می‌شود اعتماد و زودباروی است. وی می‌گوید چون در کودکی نیاز به اعتماد به دیگران داریم و اگر کودک به تجربه دیگران اعتماد نکند دچار مخاطرات فراوانی می‌شود بنابراین اعتماد، برای بقای وی مفید است و او را از مخاطرات زیادی حفظ می‌کند تا زمانی‌که بتواند روی پای خود بایستد اما در عین حال مشکلی هم دارد که این اعتماد باعث می‌‌شود هر حرف بی‌ربط و دروغی هم قابل انتقال به کودک است. فرزند با آنها زندگی و بعدا به نسل‌های پس از خود منتقل می‌کند و یکی از این موارد که به نسل‌های بعد منتقل می‌شود باورهای دینی است.

در نقد چنین دیدگاهی باید گفت که یکی از بزرگترین ایرادت، خودشمولی است یعنی اشکالاتی که داوکینز به آن اشاره می‌کند شامل نظریه خودش هم می‌شود. از کجا معلوم شما که تبلیغ می‌کنید خدایی نیست و می‌خواهید یک زندگی لیبرال و اباهی داشته باشید دیدگاه‌هایتان درست باشد و مثلاً در نتیجه اعتماد به دیگران، آرزواندیشی یا زودباوری حاصل نشده باشد. عدم پشتوانه‌های تجربی و نظری، مشکل دیگر در نظریات داوکینز است. همچنین سنجه و معیار مشخصی برای راستی‌آزمایی این دیدگاه‌ها وجود ندارد و ادله دینداران برای اتخاذ باورهای دینی را یا نادیده گرفته یا به شکل کاریکاتوری مطرح کرده است.