حدوث زمانی عالم و ارزیابی آن

حدوث زمانی عالم و ارزیابی آن
نوشتاری از حجت الاسلام و المسلمین حسین عشاقی عضو شورای علمی گروه فلسفه پژوهشگاه

در این که اجزائی از عالم، حادث به حدوث زمانی‌اند بین عموم متکلمان و فلاسفه اتفاق نظر هست؛ مثلا کره زمین روزگاری نبوده است و سپس از زمان خاصی این حقیقت موجود گشته و ادامه موجودیت داده است؛ اما اینجا این پرسش هست که آیا مجموعـة عالم، حادث به حدوث زمانی است یا نه؟ یعنی آیا زمان گذشتة عالم بی‌نهایت است به‌گونه‌ای که اگر به هر مرحله‌ای از گذشته عالم برگردیم باز هم قبل از آن مرحله، بخش‌هایی از این جهانی در زمان قبلتری موجود بوده و هیچگاه به مرحله‌ای نمی‌رسیم که زمانهای گذشته خاتمه یابند؛ آیا وضع عالم این گونه است یا این که زمان گذشتة عالم، محدود است به‌گونه‌ای که اگر به مراحل قبلی برگردیم، به آن و لحظه‌ای می‌رسیم که زمانهای گذشته خاتمه ‌می‌یابند؟

عموم متکلمان جهان آفرینش، به معنای «ما سوی الله» را حادث به حدوث زمانی می‌دانند؛ آنها می‌گویند زمان گذشتة عالم، بی‌نهایت نیست بلکه در طرف گذشتة عالم به آن و لحظه‌ای می‌رسیم که قبل از آن، همه این جهان معدوم بوده است و فقط خداوند موجود بوده است و هیچ شیء دیگری با او موجود نبوده است؛ و بعد از معدومیت کلی عالم در آن مرحله، از لحظه و آنِ خاصی جهان به تدریج موجود گشته است و ادامه یافته است.

اما عموم فلاسفه به دوام فیض الهی قائلند؛ آنها می‌گویند گذشته عالم به‌لحاظ زمانی، بی‌انتها است؛ و همواره در زمان گذشته، موجوداتی از عالم امکانی به افاضه و ایجاد خداوند، محقق و موجود بوده‌اند؛ و زمانی نبوده و نیست که هستی، بکلی از موجودات امکانی خالی باشد؛ زیرا اگر زمانی موجود بوده باشد که همه ماسوی الله معدوم باشد تناقض محال لازم می‌آید؛ چون خود زمان از موجودات امکانی و از ماسوی الله است و گزارة «زمانی بوده است که هیچ حقیقت امکانی موجود نبوده است» مشتمل بر نفی و اثبات زمان است؛ زیرا هم قبول کرده‌‌ایم زمانی موجود بوده که ظرف و بستر معدومیت همه حقائق امکانی باشد؛ و هم خود زمان یکی از حقائق امکانی است که موجودیت همة آنها نفی شده است.
ممکن است گفته شود که معدومیت ماسوی الله شامل خود زمان نیز هست و ما نمی‌گوییم زمانی بوده است که در آن زمان، ماسوی الله معدوم بوده است بلکه می‌گوییم در زمان گذشته به آن و لحظه‌ای می‌رسیم که هیچ موجود امکانی و از جمله زمان، موجود نبوده است؛ تنها چیزی که موجود است فقط خداوند است؛ و در این صورت تناقض مذکور لازم نمی‌آید.

پاسخ این است که مجموعة ماسوی الله به‌لحاظ زمانی آیا آنِ ابتداء و لحظة شروعی داشته است یا نه؟ اگر آنِ ابتداء و لحظة شروعی نبوده است پس مجموعه ماسوی الله در زمان گذشته بی‌نهایت است و هر چه به عقب برگردیم باز قطعه‌ای از ماسوی الله در زمانی بوده است و این حالت هیچ‌گاه پایانی ندارد؛ در این صورت دوام فیض الهی و بی‌انتهائی عالم امکانی پذیرفته شده است؛ و اگر آنِ ابتداء و لحظة شروعی بوده است پس باید یک مرحله قبلی، سابق بر لحظه و آن شروع داشته باشیم تا بگوییم در آن مرحله، مجموعة ماسوی الله از طرف گذشته امتداد نداشته است؛ ولی این باز به تناقض منجر می‌شود؛ زیرا باز، هم مرحله‌‌ای هست که ظرف و بستر معدومیت مجموعة ماسوی الله است؛ و این مرحله قبلی هر چه باشد از ماسوی الله است؛ و هم باید با انتفاء مجموع ماسوی الله خود این مرحله هم منتفی باشد؛ پس این مرحله هم بود و هم نبودش هر دو پذیرفته شده و به تناقض منجر می‌گردد.

به عبارت دیگر ثبوت مرحلة معدومیت عالم امکانی قبل از آنِ ابتداء، لازمه فرض ثبوت آنِ ابتداء برای عالم امکانی است؛ زیرا اگر هیچ مرحلة زمانی، که عالم امکانی در آن معدوم باشد ثبوت نداشته باشد؛ پس همواره در زمانهای گذشته عالم امکانی موجود بوده است و آنِ ابتداء و لحظة شروعی در کار نبوده است و در این صورت عالم امکانی به لحاظ زمان گذشته بی‌پایان و نامحدود خواهد بود نه حادث به حدوث زمانی؛ بنابراین کسی می‌تواند برای عالم امکانی ادعای آنِ ابتداء و لحظة شروع داشته باشد که ثبوت مرحلة معدومیت عالم امکانی قبل از آنِ ابتداء را پذیرفته باشد ولی این فرض، طبق بیان قبلی، مشتمل بر بود و نبود مرحلة سابق بر آنِ ابتداء است که متناقض و باطل است؛ بنابراین نظر متکلمان به این که عالم امکانی به این نحوه حدوث زمانی حادث است، درست نیست.

ادامه دارد…