جنگ شناختی و آینده جامعه
یادداشتی از حجتالاسلام و المسلمین عبدالحمید واسطی عضو هیأت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه به بهانه حوادث و اغتشاشات اخیر و التهابآفرینی با استفاده از برخی شبکههای اجتماعی
اولویت اورژانسی در فرهنگ عمومی جامعه، ایجاد مهارت تشخیص خبر درست از خبر غلط، و مهارت مدیریت احساس در مواجهه با خبرها است.
هر از چند گاهی موج توجه به آسیبهای رسانهها و شبکههای اجتماعی اوج میگیرد، اما اتفاق خاصی در فضای عمومی نمیافتد.
حداقل اتفاقی که باید بیفتد یک حرکت جهادی انبوه متمرکز در یک بازۀ زمانیِ یکساله برای آموزش تشخیص خبر درست از خبر غلط، و آموزش کنترل احساس در مواجهه با خبرها، به عموم مردم است.
تجربۀ اینگونه بسیجهای عمومی در حوادث طبیعی و در بیماریهای فراگیر، وجود دارد و مسئولان میتوانند با شبیهسازی این تجربیات، برای آموزش انبوه متمرکز عمل کنند و بهترین زمان، وقتی است که عموم مردم تاثیرات تخریبی برخی رسانهها و شبکههای اجتماعی را در التهابآفرینی لمس کرده باشند.
میدان نبرد در آینده، ذهن مردم است و جنگها برای تصاحب فهمهاست. هویت جنگ شناختی، «تلاش برای ایجاد تغییر در تصمیمگیری افراد با تغییر دادنِ باورهای آنها، بهوسیلۀ تغییر در احساسهای آنها» است. نقطه کانونیِ این تعریف، «تغییر در احساسها» است بهطوری که اگر عنوان «جنگ شناختی» را به عنوان «جنگ احساسها» تغییر بدهیم به واقعیت نزدیکتر میشود.
انبوه اطلاعات و اخبار، سبب شده است تا مخاطبین به «کوتاهخوانی» رو بیاورند و همچنین از مواجهه با متن، به مواجهه با تصویر منتقل شوند و بر همین اساس، راهبرد رسانهها و شبکههای اجتماعی، انتقال پیامهای کوتاه و تصویری است و از آنجاییکه آنچه در کوتاهترین زمان دریافت و فعال میشود «احساس» است استراتژی رسانهای به برانگیختن احساس مخاطبین در پیامها، متمرکز شده است.
«احساسها»، به سرعت شعلهور میشوند و بعد از عبور از موقعیتی که سبب برانگیختگی شده بود، فروکش میکنند و محو میشوند و فقط آثار تخریبیِ آن در زمان برانگیختگی باقی میماند، اما «عقلها»، محاسبه میکنند و براساس نفع و ضررهای درازمدت تصمیمسازی میکنند. دیدن فردی که دار زده شده است تاثربرانگیز است و رسانهها از این تاثر برای محکوم کردن حکم قصاص در اسلام استفاده میکنند ولی وقتی تابلویی به گردن این فرد آویزان شده باشد و روی آن نوشته شده باشد که جرم این فرد ربودن یک دختر بچۀ هفت ساله و تجاوز به او و سپس کشتن اوست، احساس مخاطب تحت کنترل و مدیریت عقل او قرار میگیرد و بهسرعت حکم به غلط بودن مجازات اعدام نمیکند.
اگر از کسانی هستیم که با مواجه شدن با یک خبر، ناخودآگاه حسّ میگیریم باید فکری بهحال خود بکنیم و الا مدیریت زندگیِ ما به دست خبرها خواهد افتاد. ما باید آموزش ببینیم و تمرین کنیم که در مواجهه با یک خبر، چیزی که فورا در ذهن ما خطور میکند این باشد که «چقدر این خبر قابل اعتماد است؟»، «چقدر کلمات و تصاویری که در این خبر استفاده شدهاند مطابق واقعیت هستند؟» و تا شواهد کافی برای آن پیدا نکنیم هیچ احساسی نسبت به آن در درون ما ایجاد نشود.
برخی کارشناسان میگویند در فضای فعلی و آیندۀ رسانه و شبکههای اجتماعی، باید اصل را بر غیرواقعی بودنِ خبر گذاشت مگر صحت آن با شواهد کافی اثبات شود، بالخصوص اگر خبر، دارای محتوای انتقادی به فرد یا جمع یا عقیده یا روش یا هر چیز دیگری باشد.
ماموریت دانش «منطق»، ارائه قواعدی است که جلوی خطاهای فکری را بگیرد و بالخصوص سرفصل «مغالطات» در منطق، آشنا کردن با انواع «واقعنماها» است.
تبدیل مباحث فنی و تخصصیِ مغالطات در منطق، به زبان عمومی و در قالب پیامهای کوتاهِ حاوی تصاویر، و انتقال انبوه آنها به مخاطبین، از کارهای حیاتی است که باید در فضای رو به آینده صورت پذیرد.