آیت‌الله‌العظمی حائری با استعفا از مرجعیت، جلوی سوءاستفاده‌های سیاسی را گرفت

 اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بیانیه اخیر آیت‌الله‌العظمی سیدکاظم حائری مبنی بر کناره‌گیری ایشان از کسوت و مقام مرجعیت و توصیه به پیروی فقهی از آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای، بحث‌های زیادی را در فضای رسانه به راه انداخت.

خبرگزاری فارس درباب ماهیت این عمل و جایگاه چنین اقداماتی در نهاد روحانیت و برخی موضوعات فرعی پیرامون آن با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدسجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه به گفتگویی پرداخته است که در ادامه حاصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

مرجعیت به مثابه یک مسئولیت خطیر

حجت‌الاسلام سیدسجاد ایزدهی در ابتدا گفت: مقوله «مرجعیت» در فقه و سنت شیعی نه به عنوان یک مزیّت و مقام، بلکه به عنوان یک مسئولیت خطیر تلقی می‌شود که تابع برخی ویژگی‌های علمی، تقوایی (شخصیت دینی) و اجتماعی است. طبیعتا کسی که به کسوت روحانیت در می‌آید، باید دارای این سه ضلع مورد نیاز باشد، یعنی هم از لحاظ علمی در جایگاه مناسبی قرار بگیرد، هم از باب شخصیتی دارای بُعد بلندی باشد و هم از دید اجتماعی قدرت امور مسائل را داشته باشد.

سه نوع مواجهه با امر مرجعیت

وی افزود: با توجه به تعریفی که از ویژگی‌های مرجعیت به دست دادیم، در طول تاریخ سه نوع مواجهه با آن صورت می‌گرفت: ۱ـ افرادی که به هیچ‌وجه مرجعیت را با وجود برخورداری از علم و اطلاعات بالا نپذیرفتند و به تعبیری زیر بار آن نرفتند، مثلاً مرحوم محقق بهشتی که سرآمدترین شاگرد آیت‌الله خوئی بود. پس از ایشان انتظار می‌رفت او مرجعیت را عهده‌دار شود که خلاف این پیش‌ آمد. او اصلا این مسئولیت را نپذیرفت. ۲ـ دسته بعدی کسانی هستند که مرجعیت را قبول می‌کنند، اما در انتها از آن به دلایل مختلف مثل پرتی حواس و ذهن کناره‌گیری می‌کنند؛ مثلاً حاج آقارضا همدانی به اعتبار نسیان و فراموشی اعلام کرد که دیگر از ایشان تقلید نشود. ۳ـ دسته بعدی مربوط به شاگردان رسمی و غیررسمی فقها می‌شود. به هر حال فقهای بزرگ برخی شاگرد خاص دارند اما لزوماً این بدان معنا نیست که مرجعیت را هم به شاگردان خاص خود تفویض کنند؛ مثلاً شیخ انصاری شاگرد خاص صاحب‌جواهر (محمدحسن نجفی) نبوده منتها ایشان مرجیعت را به شیخ انصاری تفویض می‌کنند.

بینی و بین‌الله

رئیس پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه ادامه داد: آن‌چه برای فقها مهم است، برداشت شخصی از موضوع و مسأله پاسخگو بودن به خداوند است. آیت‌الله سیدکاظم حائری هم با وجود این‌که شاگرد شهید صدر بود، لزومی ندید که مرجعیت را پس از خود به سایر شاگردان او یا این سلسله علمی واگذار کند. عمل ایشان، عمل بینی و بین‌اللهی است که رهبری ایران را به عنوان گزینه مطلوب برای مقلدان خود انتخاب کردند. به تعبیری آیت‌الله حائری بار و مسئولیتی که قدرت به دوش کشیدنش را در حال حاضر نداشت بنا به تشخیص و اقتضایی که بر او حاکم بود به کسی واگذار کرد که در انجام این مسئولیت موفق خواهد بود.

موضوعی فراتر از نزاع‌ها و طیف‌بندی‌های سیاسی

ایزدهی بیان کرد: باید افزود، این موضوع را نباید مختصر و محدود به موضوعات سیاسی، یا ابحاث حوزه ایران و عراق کرد. این مسأله شاید ما را از اصل قضیه و کارکرد چنین رویکردهایی از سوی مراجع منحرف کند. علت این صحبت آیت‌الله حائری در مورد موضوعات سیاسی عراق هم که متوجه مقتدی صدر بود، به آن برمی‌گردد که ایشان شاگرد سیدمحمد صدر بودند و این تذکرات سیاسی را به عنوان وظیفه شرعی خود دانسته و این بخش از بیانیه مختص به شرایط موجود در آن است.

ایزدهی در ادامه در این باره که شاید برای عده‌ای این شائبه پیش بیاید که برخی مرجعیت را از لحاظ قدرت و نفوذ یک فرصت خوب برای خود می‌دانند و در سنین بالا به این علت شاید از مرجعیت کناره‌گیری نمی‌کنند، گفت: ابتدا باید گفت اساساً مرجعیت یک مقام دیرپاست. یعنی معمولاً شخص در سنین ۵۰ یا ۶۰ سالگی اعلام مرجعیت می‌کند و علت هم آن است که علم جامع دینی معمولا دیر کسب می‌شود. بنابراین اساساً نیل به مرجعیت در سنین بالا به‌دست می‌آید. از طرفی جوالیت ذهن و عقل برای دانشمند و عالم در سنین بالا به اوج خودش می‌تواند برسد. پس با حساب آن‌چه در این پاره از سخنمان گفتیم، نباید فکر کرد هر کس پیر شد برود کنار.

کارکرد علمی و اجتماعی مرجعیت

وی در مورد کارکرد علمی و اجتماعی مرجعیت افزود: گاهی مرجعیت بیشتر برای مرجع در حیطه علمی و فقهی آن است؛ یعنی شاید او همزمان نتواند هم بخش علمی و هم بخش اجتماعی را در حد اعلی پیش گیرد، لذا نباید همه مراجع هر دو بخش را به موازات هم لزوماً پیگیری کنند. البته شخصی شاید به خودی خود قدرت اداره امور اجتماعی را نداشته باشد، اما لوازم و شرایط او (عِده و عُده) چنین ایجاب کند که همچنان نفوذ اجتماعی خود را داشته باشد. در مورد انصراف مراجع هم باید گفت که این امر از لحاظ منطقی یک قاعده است و از لحاظ تاریخی یک استثنا. در طول تاریخ بودند کسانی که در امور فقهی یا انصراف دادند یا مقلدین را حواله به شخص دیگری کردند.

او بیان کرد: استعفای آقای حائری هم جنبه ضعف مزاج و کهولت سن را در بر می‌گیرد، هم می‌توان او را چنین تلفی کرد که جریان صدر که ایشان هم بدان منسوب بودند بخواهند از جریان مرجعیت ایشان سوءاستفاده کنند و این به ضرر اسلام باشد. به عبارتی ایشان چون دیدند شاید نتوان به راحتی این قضایای سیاسی را مهار کرد، از طریق دیگری سعی در جلوگیری از ضرر و زیان داشتند تا مبادا به جامعه اسلامی ضربه زده شود. البته این نکته هم باید گفته شود تشخیص این موضوع، همگی به عهده خود مرجع است و کسی ناظر بر مقام مرجعیت نیست.