عرفان اهل بیتی در امتداد عرفان دینی تاریخی
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین علی فضلی مدیر گروه عرفان پژوهشگاه
از مسایل جدی در متون عرفان اسلامی که از قرن دوم تا کنون مورد توجه ارباب سلوک و شهود قرار گرفته، اخذ حقایق عرفانی و دقایق سلوکی از کتاب و سنت بوده است. این گونه نبود که عارفان برای دستیابی به آن حقایق و دقایق فقط به تجربههای سلوکی و شهودی خود بسنده کنند. بلکه هم آنچه را که از کتاب و سنت استخراج و اصطیاد و استنباط و اجتهاد کردند، تجربه نمودند و هم پس از تجربه یافتههای خود را به کتاب و سنت عرضه میکردند تا صدق و خطای آن تجربه را به سنجش درآورند و برای سنجش نیز باز از اصول استنباط و اجتهاد بهره گرفتند و البته روشن است که برای چنین اجتهادی خود آنان مناسب هستند. زیرا فهم از کتاب و سنت زیربنای اجتهاد است و برای اجتهاد عرفانی از متون دینی فهم سلوکی در حوزۀ عرفان عملی و فهم شهودی در حوزۀ عرفان نظری نیاز است و فهم سلوکی برای خود عارفان که سالها در کتب سلوکی غور کردند و دارای تجربههای سلوکی بودند، حاصل بوده و حاصل میشود و فهم شهودی نیز برای خود عارفان که سالهای متمادی در کتب ارباب شهود غور کردند و تجربههای شهودی نیز داشتهاند. این سیرۀ علمی و عملی عارفان در تاریخ عرفان در اجتهاد از کتاب و سنت بوده که در تفاسیر گرانسنگ و آثار عرفانی آنان تبلور یافته است.
با این مقدمه، به نظر نمیرسد عرفان اهل بیتی که امروزه در فضای جامعۀ علمی ما طرح شده، کاری گسسته از سیر تطور عرفان دینی موجود در بستر تاریخ است. زیرا عارفان از همان آغاز شکلگیری به ثقل اکبر که کتاب خداست، توجه ویژه داشتند و در کتب تفسیری خود این توجه را نشان دادند؛ چنان که در همان سالهای آغازین به ثقل اصغر یعنی روایات اهل بیت سلام الله علیهم به گونه مستقیم و غیر مستقیم توجه وافر داشتند. برای مثال به حقاتق التفسیر ابوعبدالرحمن سلمی از عرفای محقق قرن چهارم هجری نگاه کنید که فرمودههای تفسیری امام صادق علیه السلام را گرد آورده است یا کتاب قوت القلوب ابوطالب مکی از عرفای برجستۀ قرن چهارم هجری نگاه کنید که در هنگام تبیین دقایق سلوکی از روایات اهل بیت به گونۀ مکرر بهرهها برد و به شیوۀ اجتهادی خاصی به برداشتها و استنباطها پرداخت. این نگاهها نه در قرون نخستین که در قرون بعدی نیز ادامه یافت. مانند کتاب مكنونالحديث یا المكنون في حقايقالكلمالنبويه اثر روزبهان بقلي شيرازي در قرن ششم و شرح حدیث حقیقت عبدالرزاق کاشانی قرن هشتم و المحجه البیضاء و محاسن الاخلاق فیض کاشانی قرن یازدهم و بحرالمعارف عبدالصمد همدانی قرن دوازهم. این نگاه نه فقط در حوزۀ عرفان عملی که در حوزۀ عرفان نظری نیز وجود داشت. مانند جامع الاسرار سید حیدر آملی و شرح اصول کافی باب الحجه ملاصدرای شیرازی و کلمات مکنونه فیض کاشانی و عین الیقین وی.
بر این اساس، عرفان اهل بیتی نوین در امتداد عرفان دینی موجود در تاریخ عرفان اسلامی قرار دارد تا جنبۀ حدیثی متون عرفانی را به سطح جنبۀ قرآنی آن متون برساند و توسعه یابد و تقویت کند. چنان که میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در رسالۀ لقاء الله، علامه طباطبایی در رسالۀ الولایه، علامه حسن زادۀ آملی در رسالۀ لقاء الله و دیگر آثار جدیدی که امروز در حوزۀ عرفان دینی نوشته شده و توجه ویژهای به روایات انجام گرفته است و امید است که این امر مهم ادامه یابد و برداشتهای عرفانی از متون روایی گسترش یابد و این سیر تاریخی به درخشش چشمگیری برسد.