در تفسیر يَا مَنْ‏ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ

در تفسیر «يَا مَنْ‏ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ»
نوشتاری از حجت‌الاسلام و المسلمین حسین عشاقی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه

صدوق در کتاب التوحید از امام باقر روایت می‌کند که فرمود: «حَدَّثَنِي أَبِي‏ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: رَأَيْتُ الْخَضِرَ فِي الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَيْلَةٍ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِي شَيْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَى الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ يَا هُوَ يَا مَنْ‏ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لِي يَا عَلِيُّ عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ…» پدرم امام سجاد، از پدرش حضرت سید الشهداء و او از پدرش امیر‌المؤمنین روایت کرد که فرمود یک شب قبل از واقعه بدر، خضر را در خواب دیدم؛ به خضر گفتم چیزی را به من یاد ده تا بر دشمنان پیروز گردم او گفت بگو «يَا هُوَ يَا مَنْ‏ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ» وقتی صبح شد آن رؤیا را بر رسول خدا حکایت کردم فرمود ای علی به تو اسم اعظم یاد داده شده است.

در بیان معنی جمله «يَا مَنْ‏ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ» یک مقدمه لازم است و آن این که هیچ ذات و هویتی جز ذات خداوند حقیقتا موجود نیست؛ و بقیه، همه ظهورات و جلوه‌های همان ذات یگانه خداوند‌اند؛ بیان و اثبات این ادعا را می‌توان با استدلال زیر توضیح داد:

ذات «خداوند» یا موجود است یا معدوم؛ احتمال دوم به براهین اثبات وجود خدا، باطل است؛ پس (ذات «خداوند» موجود است)؛ درین صورت یا ذات دیگری هم موجود است؛ یا هیچ ذات دیگری موجود نیست؛ اگر ذات دیگری موجود باشد لازم می‌آید که ذات «خداوند» در اصل موجود بودن با دیگر موجودات مشترک باشد که درین صورت لازم است که خصیصه مخصوصی داشته باشد تا از دیگر موجودات، متمایز باشد؛ ولی در این صورت لازم میآید که «خداوند» از دو جزء مشترک و مخصوص، ترکب یابد و وابسته به این دو جزء باشد؛ روشن است خدای وابسته به أجزاء، خدا نیست؛ پس این احتمال چون به ترکب خدا و نهایتاً به انکار خدا منجر می‌شود باطل است؛ لذا باید احتمال دوم درست باشد یعنی ذات «خداوند» موجود است و هیچ ذات دیگری موجود نیست.

استدلال فوق را می‌توان به شکل دیگری نیز طرح نمود به این که بگوییم ذات «خداوند» یا موجود است یا معدوم؛ احتمال دوم به براهین اثبات وجود خدا، باطل است؛ پس (ذات «خداوند» موجود است)؛ درین صورت یا ذات خداوند موجودی است، بگونه‌ای که موجودیتش به هیچ قیدی و خصوصیتی مقید نیست، یا موجودی است مقید به قیدی و خصوصیتی؛ اگر ذات خداوند موجودی است مقید به قیدی و خصوصیتی، لازم می‌آید که ذاتش از اصل موجودیت و قیدی ترکب یابد؛ ولی ترکب واجب بالذات آشکارا ممتنع و باطل است؛ پس ذاتش موجودی است که به هیچ قیدی و خصوصیتی مقید نیست؛ و در این صورت لازم می‌آید که هیچ موجود دیگر موجود نباشد؛ زیرا هر موجود دیگری، مصداق عنوان «موجود» است که طبق فرض به هیچ قیدی و خصوصیتی مقید نیست؛ چون هر اخصی، مصداق اعم است؛ و در این صورت آن موجود دیگر هم مصداقی از «موجود»ی می‌شود که همان ذات خداوند است؛ و کار به چند خدایی منجر می‌شود که این نیز به براهین توحید ذاتی باطل است. پس، این بیان هم نتیجه می‌دهد که ذات «خداوند» موجود است و هیچ ذات دیگری موجود نیست؛ و بنابراین بقیه اشیاء را باید ظهوراتی و جلوه‌هایی از موجودیت خداوند بدانیم نه موجودات دیگری در کنار موجودیت خداوند.

و این همان چیزی است که در حدیث فوق الذکر بدان اشاره شده است و اهل بیت آن را به صورت دعایی به پیروان خود آموخته‌اند که بگویند: «يَا مَنْ‏ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ» یعنی ای خدایی که جز او هیچ ذات و هویتی حقیقتا موجود نیست.
و اما این که این خصیصه یکتایی در هستی را پیامبر اکرم در حدیث مذکور به عنوان اسم اعظم معرفی کرده و فرموده: «يَا عَلِيُّ عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ»؛ شاید جهتش این است که این مقام، همان مقام احدیت است که رسیدن به شهود آن، جز با فناء کامل و عبور از همه کثرات خلقی و اسمی، ممکن و شدنی نیست؛ رزقنا الله و إیاکم.