به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و به نقل از خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام و المسلمین حسین عشاقی عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه طی یادداشتی، به ذکر ۴ دلیل برای عدم صحیح بودن معنای «دوستی» بر لفظ «مولا»، در این فراز از خطبه غدیر که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ» پرداخت.
در جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِی مَوْلَاهُ» در حدیث غدیر، شیعه اتفاق نظر دارد که این کلمه به معنی سرپرست و فرمانروا است؛ اما عموم اهلتسنن آن را به معنای محبّ و دوستدار میگیرند؛ در یادداشت حاضر ما روشن میسازیم که در خود حدیث غدیر قرائنی هست که معنای سرپرست را تأیید میکند؛ این قرائن عبارتند از:
۱ـ در بیشتر روایات غدیر، واقعه غدیر چنین نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از این که ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به مردم ابلاغ کند، با سؤال «ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟» در مورد حاکمیت خود، از مردم اعتراف میگیرد؛ و مردم هم با گفتن «بلی یا رسول الله» به حق حاکمیت پیامبر اعتراف میکنند؛ باید توجه داشت که جمله قرآنی «النَّبِی أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» در سوره احزاب، عالیترین درجه حاکمیت را برای پیامبر مقرر میکند؛ زیرا طبق این آیه، پیامبر بر مؤمنان حق اولویت دارد؛ و این اولویت به قیدی مقید نشده؛ پس در تزاحم بین فرمان پیامبر و حفظ جان مؤمن، فرمان پیامبر اولویت دارد و مؤمن حتی نباید حفظ جانش را بر فرمان پیامبر مقدم دارد؛ بلکه به عکس در صورت نیاز، برای تحقق فرمان پیامبر، مؤمن باید حتی جانش را فدا کند.
اعترافگیری پیامبر نسبت به حاکمیت خودش، بهترین قرینه است که منظور پیامبر از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» ابلاغ رسمی حاکمیت علی بن ابی طالب است بر مردم؛ زیرا اگر مراد اصلی پیامبر این بود که محبت مردم را نسبت به حضرت علی جلب کند توجه دادن مردم نسبت به حاکمیت خودش، لغو و بیارتباط با این هدف میبود؛ زیرا جلب محبت، امری نیست که با اعمال حاکمیت حاصل شود و با تکیه بر حاکمیت و قدرت نمیتوان کسی را با کسی دوست کرد؛ بلکه به عکس اعمال حاکمیت، به جای جلب محبت، احیانا تنفرآفرین است؛ بنابراین اگر منظور اصلی پیامبر از گفتن «من کنت مولاه فعلی مولاه» این بوده که محبت مردم را نسبت به امیرالمؤمنین جلب کند، نباید پیامبر با بهرخ کشیدن حق حاکمیتش این کار را میکرد، اما به عکس، اگر مراد پیامبر ابلاغ رسمی حاکمیت امیرالمؤمنین باشد، تکیه بر حاکمیت خودش با این هدف کاملاً مناسب است؛ زیرا با استناد به حاکمیت خودش، به حاکمیت نایب بعد از خودش رسمیت میدهد و مردم را نسبت به قبول حاکمیت نایب خودش ملزم به وفاداری میکند؛ چنانکه چنین شیوهای در همه نظامهای حکومتی جاری است.
۲ـ اگر منظور پیامبر این بود که بگوید «هر کس دوستدار من است، او دوستدار علی باشد»، باید پیامبر جملة «من کنت مولاه فعلی مولاه» را به شکل دیگری میگفت؛ زیرا با داشتن چنین منظوری، مولای به معنای دوستدار، همان افراد مردماند؛ یعنی فاعل محبتورزی مردم، و مفعول این محبتورزی، پیامبر است و با این هدف و با در نظر گرفتن این معنی، باید پیامبر میگفت «من کان مولای فهو مولا علی» هر کس دوستدار من است، او دوستدار علی باشد؛ ولی پیامبر چنین نگفت بلکه فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ یعنی در این مولویت، خود را در نقش فاعل و مردم را در نقش مفعول معرفی کرد؛ در این صورت نمیتوان مولا را به معنی دوستدار قرار داد؛ زیرا با توجه به این که در این مولویت، پیامبر نقش فاعلی دارد اگر مولا به معنای دوستدار باشد، معنی جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» چنین میشود که «هر کس من پیامبر، دوستدار او هستم، علی دوستدار او است.» روشن است این معنی با معنایی که منظور اهلتسنن است متفاوت بلکه به عکس است؛ چون در این صورت علی موظف و مکلف به دوستی به مردم میشود، حال آن که بنا بر این بود که مردم موظف و مکلف به دوستی به علی باشند؛ پس باید مولا در این حدیث به معنای حاکم باشد نه به معنای دوستدار؛ و بنابراین معنای جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» این است که «هر کس من بر او حکمرانی میکنم بعد از من علی بر او حاکم است».
۳ـ طبق حدیثی که احمد بن حنبل در مسندش آورده و شعیب الأرنؤوط آن را تأیید میکند (ج ۴ ص ۲۸۱، ح ۱۸۵۰۲)؛ عمر بن الخطاب واقعه غدیر را به امیرالمؤمنین تبریک گفت؛ تبریک گفتن عمر به ایشان و مخصوصاً با به کارگیری جمله « أَصْبَحْتُ و َأَمْسَیتُ…» که دلالت بر حدوث امر جدیدی دارد، نشان میدهد که عمر معتقد بوده که روز غدیر برای علی منقبت تازهای اتفاق افتاده است؛ او در تبریکش چنین گفت «هنیئا یا بن أبی طالب أصبحت وأمسیت مولى کل مؤمن ومؤمنة» ای علی بر تو گوارا باد که تو مولای هر مؤمنی شدی؛ تعبیر «أصبحت وأمسیت مولى کل مؤمن» حاکی از اتفاق جدیدی است که قبلاً نبوده است؛ حال آن که اگر منظور عمر از کلمه «مولى» محب و دوستدار باشد، تبریک عمر به خاطر این میشود که در روز غدیر پیامبر همه مؤمنان را امر کرده که علی را دوست داشته باشند؛ اما اگر مسأله چنین باشد، واقعه غدیر منقبت جدیدی نخواهد بود، زیرا چنین منقبتی قبلاً توسط خداوند و پیامبر بارها گفته شده بود؛ از جمله در قرآن آمده که «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى.» در این آیه خدا همه را امر کرده که به اقربای پیامبر که علی در رأس آنهاست دوستی کنند؛ پس مسئله محبتورزی به اهلبیت مسئله تازهای که در روز غدیر حادث شده باشد نبوده بلکه از سالها قبل چنین فرمانی صادر شده بود؛ و ابراز تبریک برای یک منقبت کهنه بیمعنی و نامناسب است؛ بنابراین تبریک عمر برای مسأله محبتورزی مؤمنان که قبلاً دستور قرآنی نیز داشته، نبوده تا کلمه «مولى» به معنای محب باشد؛ بلکه تبریک عمر برای ابلاغ رسمی حاکمیت و امامت علی بود که قبلا بصورت رسمی و عمومی و فراگیر و مستقل از وقایع دیگر ابلاغ نشده بود؛ و لذا عمر این منصب تازه را به علی تبریک گفت.
علاوه بر این که اگر تبریک عمر برای مسأله محبتورزی مؤمنان به علی میبود، باید مؤمنان نقش فاعل محبت را داشته باشند و علی مفعول محبت باشد؛ و بنابراین باید عمر در تبریکش میگفت «هنیئا یا بن أبی طالب أصبح کل مؤمن مولاک» ای علی بر تو گوارا باد که همه مومنان دوستدار تو شدند؛ ولی عمر چنین نگفت.
۴ـ هیثمی در مجمع الزواید حدیثی را نقل و صحت آن را تأیید نموده است (مجمع الزوائد ج۹ ص ۱۳۰)؛ بر اساس این روایت، پیامبر بعد از اعتراف گرفتن از مردم به حاکمیت خودش و اعلان حاکمیت امیرالمؤمنین چنین دعا میکند «اَللَّهُمَ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.» پیامبر با این دعا، عموم مردم را تشویق میکند که علی را یاری کنند « وَ انْصُرْمَنْ نَصَرَهُ»؛ و به عکس نفرین میکند به کسی که علی را از یاری خود محروم کند « واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ روشن است تشویق عموم مردم به یاری علی، و نفرین به کسانی که او را کمک نکنند؛ وقتی زمینه پیدا میکند که پیامبر مسئولیت سنگین اداره جامعه را به عهده امیرالمؤمنین گذاره باشد، در این صورت است که امیرالمؤمنین نیاز مبرم به همدلی و یاری عموم مردم داشته تا آن مسئولیت اجتماعی را به خوبی به انجام برساند؛ اما اگر پیامبر مسئولیت اداره جامعه را به عهده امیرالمؤمنین نگذارده باشد، در این صورت امیرالمؤمنین مثل یک فرد عادی در جامعه بوده و در امور شخصی خود نیز عاجز نبوده است که لازم باشد پیامبر عموم مردم را به کمک و یاری او تشویق کند و نیز نباید پیامبری که رحمة للعالمین است مردم را به خاطر عدم نصرت امیرالمؤمنین نفرین کند چون یاری نکردن دیگران در امور شخصی موجب نفرین نمیشود؛ چرا باید پیامبر رحمت کسانی را به خاطر عدم یاری علی در کارهای شخصی او نفرین کند؛ بنابراین خود این دعا و تشویق عموم مردم به یاری علی و نفرین به کسانی که علی را یاری نمیکردند، نشان میدهد که در روز غدیر پیامبر علی را به امامت مردم منصوب کرد و از عموم مردم دعوت کرد که او را در این مسئولیت سنگینش یاری کنند و گرنه گرفتار نفرین پیامبر به خذلان و عدم نصرت خداوند خواهند شد.
و از اینجا روشن میشود که جمله «اَللَّهُمَ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ» که در برخی روایات غدیر آمده، قرینهای نیست بر این که هدف اصلی پیامبر در واقعه غدیر، سفارش به دوستی امیرالمؤمنین بود؛ بلکه سفارش به دوستی امیرالمؤمنین نیز در راستای هدف اصلی پیامبر که تثبیت حاکمیت ایشان بوده، انجام شده است؛ زیرا امامت و حاکمیت امیرالمؤمنین وقتی در جامعه تثبیت میشد که محبتها نسبت به آن حضرت ابراز و به عکس کینهها نسبت به او بیاثر شود، لذا پیامبر بعد از اینکه از موضع حاکمیتش امیرالمؤمنین را به عنوان حاکم بعد از خودش معرفی کرد: در ادامه از موضع خیرخواهی با دعاکردن به دوستان امیرالمؤمنین و نفرین به دشمنان او مردم را به همدلی با علی و به عدم ابراز دشمنی با او تشویق کرد، تا حکومت امیرالمؤمنین تثبیت و تحکیم شود.