به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست «واقعیتهای کشف حجاب؛ بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی درباره حجاب» توسط فرهنگسرای اندیشه با همکاری پژوهشگاه و سخنرانی مهدی جمشیدی عضو هیات علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه، برگزار شد.
در ادامه متنی که میآید گزیدهای از مطالبی است که مهدی جمشیدی، در مناظرهای با موضوع حجاب الزامی و حجاب اختیاری، بیان کرد.
- دوگانۀ تقلیلگراییِ روشی/ تکثّرگرایی روشی
باور به کاربست حجاب الزامی به معنی این نیست که حجاب فقط از طریق الزام حکومتی در جامعه رعایت شود و هیچگونه برنامۀ فرهنگی و فکری به اجرا درنیاید و مسیر اقناع و استدلال در پیش گرفته نشود. اسلام، یک «کلّ/ نظام/ مجموعه» است و باید نگاه منظومهوار به آن داشت و روشهای آن را در کنار یکدیگر دید و به یکی از آنها بسنده نکرد. کسانیکه مقیّد و متعهد به ارزشهای هستند، وضع یکسانی ندارند و نباید تنها از «یک طریق» برای تحقّق آنها استفاده کرد، بلکه باید «روشهای مختلف» را برای استقرار ارزشها در جامعه به کار گرفت. الزام حکومتی به حجاب، تنها «یکی از حلقههای این مجموعه» است و کارآمدی آن محدود به پارۀ خاص و محدودی از زنان بیحجاب است. نه «نادیدهانگاشتن» این روش، صواب است و نه «بسندهکردن» به آن.
- دوگانۀ دغدغهمندی تکساحتی/ دغدغهمندی چندساحتی
اینگونه نیست که انقلاب، مسألههای دیگر را به فراموشی سپرده باشد و تنها به حجاب بپردازد و تحقّق آن را بطلبد، بلکه این مسأله، در کنار مسألههای متعدّد دیگر قرار گرفته است و منزلت متمایز ندارد. نیروهای مؤمنِ انقلابی در طول دهههای گذشته، مسألههای متنوّعی را در دستورکار خویش قرار دادهاند و در راستای هر کدام نیز گامهای مهمی برداشتهاند. حجاب، فقط یکی از این مسألههاست که حتّی «صدرنشین» نیز نبوده است. آیتالله خامنهای بهعنوان رهبر انقلاب در سه دهۀ گذشته، هیچگاه دربارۀ حجاب، بیانیه صادر نکرده یا سخنرانی مستقل، ایراد نکرده است، امّا در اوایل دهۀ هشتاد، فرمان هشت مادّهای دربارۀ «عدالت» و «مبارزه با مفاسد اقتصادی» صادر کرد و با قدرت و جدّیّت، تحقّق آن را طلبید. ازاینرو، پرداختن به مسألۀ حجاب، به معنی «بهحاشیهراندن» و «پنهانکردن» مسألههای دیگر نیست و انقلاب و نیروهای دیگر نمیخواهند به بهای استقرار یکی از ارزشها، ارزشهای دیگر را از فهرست دغدغههای خویش خارج سازند. برخلاف تصوّر القاشده، فرهنگ بهطور کلّی و حجاب بهطور خاص، هیچگاه صدرنشین دغدغههای دولتها و مجالس نبوده و همواره مسألههای اقتصادی و سیاسی، در کانون جهتگیریها قرار داشتهاند.
- دوگانۀ مشروطانگاری بیپایان/ مستقلانگاری پیشبرنده
درست است که بیحجابی، ریشههای مختلفی دارد و باید بهجای معلولها با علّتها برخورد کرد و به اصلاحهای اساسی روآورد، امّا این سخن به آن معنی نیست که مواجهۀ حاکمیّتی با بیحجابی را به «متغیّرهای متعدّد» متوقف کنیم و به این ترتیب، این برنامه را دچار «تعلیق» نماییم. اگر مواجهه با بدحجابی را به ازدواج، اشتغال و تربیت جنسی و … «مشروط» سازیم و اینطور استدلال کنیم که با سامانیافتن این امور، وضع حجاب نیز اصلاح خواهد شد، یعنی «یک مسأله» را به «مسألههای فراوانی» گره زدهایم، حالآنکه باید هم به «مسألۀ بیحجابی» پرداخت و هم به «مسألههای دیگر». چنین تعلیقی، به معنی «توقف» خواهد بود و وضع را بدتر و پیچیدهتر خواهد کرد. منطق معقول این است که در عین برخورد با ریشهها، در این سطح نیز فعّال بود. برای مثال، نمیتوان گفت که چون فقر در دزدی و ضعف دیانت و طمع و … ریشه دارد، پس باید بهجای برخورد با دزدها، با این سرچشمهها برخورد کرد.
- دوگانۀ ترجیح عرف/ ترجیح شرع
نمیتوان از «شرع» به نفع «عرف»، عقبنشینی کرد و گفت چون مردم یکی از ارزشهای دینی را نمیپذیرند و آن را نمیپسندند، پس باید از آن چشم پوشید و حکم الهی را نادیده انگاشت. خدای متعال که ارزشهای دینی را تشریع کرده، چنین اجازه و امکانی به ما نداده است. ازاینرو، دستکشیدن از احکام و ارزشهای الهی با این توجیه که مردم با آن همراه نیستند، یک سیاست مشروع نیست. دین آمده است تا جامعه را بر اساس ارزشهای خویش «تغییر» دهد و یک «انقلاب بنیادین» در جامعه ایجاد کند، نه اینکه هرجا دریافت که همه یا بخشی از مردم با یکی از ارزشهای الهی مخالفت دارند، «عقب» بنشیند و «تساهلوتسامح» بورزد. پس نمیتوان اجرای حکم شرع را به وجود «زمینۀ اجتماعی» و «مقبولیّت مردمی»، گره زد، بلکه باید تلاش کرد جامعه با آن ارزش الهی، همراه و موافق شوند. کسانی هستند که به محض شکلگیریِ چنین برداشتی از فضای اجتماعی، بهجای آنکه در پی اقناع و روشنگری باشند و ذهنیّتها را به نفع دین تغییر بدهند، «عقبنشینی» و «انفعال» را توصیه میکنند. از این گذشته، نمیتوان ادّعا کرد که عموم مردم با الزام حکومتی به حجاب، مخالف هستند و از حجاب اختیاری دفاع میکنند. چنین تصویر و تفسیری از جامعه، دلبخواهانه و غیرمستند است.