به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، امام باقر(ع) در عبادت و یاد خدا همچون پدرش امام سجاد(ع) بود. امام صادق(ع) در این مورد می فرماید: پدرم همواره به یاد خدا بود، در حال راه رفتن، غذا خوردن، و حتی هنگام سخن گفتن با مردم ذکر خدا می گفت. (بدون اینکه لبهایش به هم بخورد) می دیدم که زبانش به ذکر «لا الله الا الله» در حرکت است. ما را جمع می کرد و دستور می داد (پس از نماز صبح) تا هنگام طلوع خورشید به ذکر خدا بپردازیم؛ هر کدام از ما که می توانست قرآن بخواند او را به خواندن قرآن دستور می داد و بقیه را به ذکر خدا وا می داشت.لذا در این خصوص خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین سیدسجاد ایزدهی رئیس پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه به گفت و گویی پرداخته است که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
سيره عملي امام محمد باقر(ع) در دوران حیات چگونه بود؟
اصولا سیره باید یک رفتار مستمر مبتنی بر یک منطق پیشینی، دارای اهداف مشخص تلقی کرد که امکان الگوبرداری و قابلیت جدا کردن از تاریخ را داشته باشد و در زمان آینده هم بتواند مورد استفاده قرار بگیرد.سیره سیاسی هم سیره ای است که ناظر بر موضوعات سیاسی جامعه یا دغدغه های سیاسی و حکومتی باشد و یا در ظرف مباحث حوزه سیاست اتفاق رخ دهد به این سیره اجمالا و به صورت مختصر سیره سیاسی اطلاق می شود لذا برای اینکه سیره یک شخصیت را خوب فهم بکنیم، طبیعتا باید این سیره را در زمینه و زمانه آن شخصیت مورد بحث و بررسی قرار دهیم، یعنی باید ببینیم آن شخصیت در چه زمانی زندگی می کرده و ذهنیت وی با چه مباحثی درگیر بوده و در حوزه سیاست، حاکمان موجود چه کسانی بودند و این شخصیت در قبال آن وضعیت جامعه و سیاست های حاکمان موجود چه رفتار و عکس العملی نشان داده است و چه توصیه هایی داشتند.
ما وقتی در خصوص سیره سیاسی اهل بیت (ع) صحبت می کنیم، یک ویژگی دارند که ذات، نهاد و سرشت آنها یکی است. همان طور که در «زیارت جامعه کبیر» می خوانیم «وَ أنّ أرْواحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طينَتَكُمْ واحِدَةٌ ، طابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعضٍ.» ( و بى گمان ، ارواحتان و نورتان و سرشتِ شما ، يكى است . همگى پاك و پاكيزه است و برخى از برخى ديگر است … .) لذا سیره و رفتار آنها ناظر به اوضاع و زمانه هایی است که بر آنها اتفاق می افتد، یعنی اگر این اوضاع و زمانه ها برای هر امامی رخ می داد، طبیعتا بهترین روش را در مواجهه با آنها انتخاب می کردند لذا مشهور است در ادبیات دینی ما که اگر امام حسین (ع) در زمان امام حسن (ع) بودند همان گونه رفتار می کردند و اگر امام حسن (ع) در زمان امام حسین (ع) بودن هم همان گونه رفتار می نمودند لذا اوصاف شخصی و ویژگی های فردی آنها خیلی مستند نیست و بیشتر به شرایط جامعه مرتبط می باشد
امام باقر در دوران حیات خود چه تدابیری در حفظ استقلال اسلام و مسلمانان داشتند؟
زمان این امام بزرگوار پیامد حماسه عاشورا و واقعه ای که در سرزمین کربلا رخ داد و همه جهان اسلام از لحاظ ذهنی با این قضیه درگیر شدند و یک حالت انقلابی و انزجاری از بنی امیه وجود دارد و طبیعتا همگان دنبال یک انتقام و تقابلی با بنی امیه هستند البته در زمان امام سجاد (ع) هنوز این واقعه رخ نداده و هنوز فضای تقیه بسیار جدی و فراگیر است و نمی شود مقابله جدی کرد اما در زمان امام محمد باقر (ع) این فضا مهیا شد و انقلاب ها در حال شکل گیری بودند و بسیاری از مردم در حال تبدیل به عنصر مقابله هستند، مانند بنی عباس و ایرانی هایی که نیل به اهل بیت (ع) داشتند. طبیعتا فضای موجود یک فضای التهاب است.
نکته دوم اینکه بعد از سالیانی که رهبری جامعه اسلامی از مسیر خود خارج شد و عملا انحراف های جدی در جامعه رخ داد، طبعا باورهای مردم و شکل رفتارهای مردم تغییر کرده بود و مردم یک اسلامی را باور داشتند که بعضی از آنها با اسلام بنی امیه سازگاری داشت و از طرف دیگر برخی از آنها اسلامی را باور داشتند که اسلام پرهیز، گوشه گیری، زهد و کناره گیری بود و از سوی دیگر سنت هایی از سایر کشورهای دیگر وارد کشور اسلام شده بود و عملا مردم نمی توانستند اسلام صحیح و غیر صحیح را تشخیص دهند و اسلامی که در مناطق جدید اسلام معرفی می شد، اسلام اصیل نبود، اسلام منحرف بود. به عبارت دیگر هویت جامعه تغییر کرده بود و طبعا نیازمند یک بازسازی بود.
نکته سوم اینکه در طول سالیان پس از پیامبر، نقل روایات ممنوع شده بود و روایات پیامبر عملا نقل نمی شد و حتی کسانی که نقل می کردند، مجازات می شدند و مردم دیگر پیامبر را خیلی نمی شناختند لذا نقل روایات ضعیف شده بود. در قبال آن افرادی در شام رشد کرده بودند که فقط روایات جعلی نقل می کردند. در این فضای موجود که از یک طرف بحث قیام مطرح است و حاکمان بنی امیه ضعیف شده بودند و مردم داعیه دار قیام بودند و از طرفی دیگر هویت جامعه دینی کاملا خدشه دار شده بود و عملا اسلام اصیل در جامعه وجود نداشت، مردم دیگر از سیره و سنت پیامبر آگاهی نداشتند و نقل روایت به تعبیری نمی کردند.
لذا امام باقر (ع) باید یک رفتاری انجام می دادند که بهترین رفتار زمان خودش بود. آیا باید با افرادی که داعیه دار جنگ بودند و مقابله با حاکمان می کردند، همراهی می کردند و رهبری قیام را عهده دار می شدند یا اینکه باید به هویت جامعه و باورهای دینی مردم می پرداختند و عملا از عرصه قیام فاصله می گرفتند لذا امام محمد باقر (ع) با آن درایت و علم الهی که داشتند از یک طرف می دانستند که اگر مردم باور دینی نداشته باشند، اگر مردم درکی از اسلام بنی امیه داشته باشند، اگر اسلام مردم اسلام پرهیز و گوشه گیری و صوفی گری باشد ولو شما حکومت را تشکیل دهید، عملا فایده ای ندارد، چون مردم بر اساس باورهای خود به حکومت تمکین می کنند لذا امام از یک جهت تصمیم گرفت به هویت جامعه بپردازد و طبعا از سوی دیگر امام می داند که قیام علیه او و علیه بنی امیه به سرانجام نمی رسد، عملا به بنی هاشم متصل نمی شود، عملا حکومت به اهل بیت (ع) نمی رسد لذا کسانی هم که قیام کردند توسط بنی عباس از بین رفتند. اگر این اتفاق می افتاد و امام داعیه دار قیام می شدند، شیعیان در خطر جدی قرار می گرفتند و قیام به سرانجام نمی رسید و امام هم به شهادت می رسیدند و عملا سلسله امامت از بین می رفت.
لذا امام (ع) به دو نکته مهم اهتمام ورزیدند. نکته اول نقل روایات بود. امام نقل روایات را چه به سند از پدران شان به پیامبر، از امام سجاد (ع)، از امام حسین (ع) و امیرالمومنین (ع) از پیامبر نقل می کردند یا اینکه برخی از مواقع مستقیم از پیامبر نقل می کردند و مردم می گفتند شما که پیامبر را ندیدید، می فرمودند: ما علم الهی داریم و می دانیم که پیامبر چه شخصیتی داشتند و نیازی به نقل ندارند یعنی به مرور نقل روایات صحیح در قبال روایت باطل را انجام می دادند، نقل اسلام ناب نبوی در قبال اسلام اموی و هویت جامعه در حال بازگشت بود. امام عملا مردم را هوشیار می کند و اسلام واقعی را به آنها نشان می دهد.
توضیحی در خصوص جنبش های علمي و تربيتی و شاگردان متخصص در عصر امام محمد باقر (ع) بفرمایید؟
از این طرف امام به تنهایی نمی تواند اسلام را به تمام جهان معرفی کند، طبیعی است که باید یک شاگردانی تربیت کنند و این شاگردها مردم را هوشیار کنند؛ لازمه اش این بود که امام در زمینه باورهای مردم در علم کلام ،احکام، فقه، قرآن و تفسیر شاگردانی تربیت کردند و فضایی را فراهم نمودند که این فضا عملا زمینه ای برای توسعه اسلام اصیل باشد و بعدها این راهی را که امام محمد باقر (ع) شروع کردند، ادامه دهند. از طرفی هم بنی عباس دیگر با امام محمد باقر (ع) کاری نداشت به خاطر اینکه افراد بنی عباس هم از کسانی بودند که علیه بنی امیه قیام کرده بودند و می دانستند که اهالی قیام چه کسانی هستند لذا دیگر به سراغ امام محمد باقر (ع) نرفتند و به ایشان آسیبی نرساندند. در این فضا یک نهضت فرهنگی بسیار جدی و شدیدی شکل گرفت که بعدها نه فقط شیعه بلکه اهل سنت هم فقه هایشان در همین دوره شکل گرفت، یعنی فقهای اربعه اهل سنت یا شاگردان امام جعفر صادق (ع) یا شاگردان امام محمد باقر (ع) هستند، یعنی حتی برای اهل سنت هم این فضا شکل گرفت و آن رویکرد اسلامی و مذهبی عملا در زمان امام صادق (ع) و قبل اش در زمان امام محمد باقر (ع) شکل گرفت و ماهیت اسلام اصیل مشخص شد.
امام محمد باقر (ع) که به علم الهی، تیزبینی و عنایت الهی مستند هستند، عملا تصمیم گرفتند که الان مسئله مهم جهان اسلام مسئله دین، هویت و باورها است و مسئله حوزه حکومت و سیاست نیست و آن مرحله ای است که مردم به یک باور دینی برسند و باورهای دینی خود را اصلاح کنند لذا امام محمد باقر (ع) آمدند دست به ترویج دین، تولید دانش، تربیت دانشجو و در نهایت توسعه دین و تمایز دین تحریف شده از دین اصلی پرداختند و ثمرات اش را ما در دوره های بعد در تمدن اسلام می بینیم؛ چنانچه در دوره امام محمد باقر (ع) که شروع شد، در دوره امام صادق (ع) به کمال رسید و در دوره امام موسی کاظم (ع)، امام رضا (ع) و بعد امام جواد (ع) دیگر جامعه اسلامی به سمت علم آموزی سوق می یابد و در دوره هارون الرشید و مامون ائمه عالمان تراز اول می شوند لذا این نهضت علمی اسلامی شکل می گیرد و عملا بنیاد اسلام اصیل در زمان امام محمد باقر (ع) بعد از آن دوره های بسیار سخت شکل می گیرد و بنیادهای دینی اسلام چه شیعه و چه اهل سنت شکل می گیرد لذا هم اهل سنت و هم شیعه و اسلام مدیون امام محمد باقر (ع) هستند که این تصمیم اتخاذ شد و عملا این هویت و سیره اسلام اصیل در آن زمان شکل گرفت؛ به تعبیری نه پایه ریزی شد بلکه مجدد یک پایه هایی را امام محمد باقر (ع) بر اساس سیره پیامبر اکرم (ص) ایجاد کرد.