ولایت تقدیری نه تدبیری
نوشتاری از حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان پژوهشگاه
سالهای ۷۶ و ۷۷ بود که در جمع مربیان تربیتی آموزش و پرورش شهرستان چالوس بمناسبت نیمه شعبان سخنرانی داشتم.
در ذهن و ضمیرم فکر می کردم چه عنوانی برای سخنرانی ام انتخاب کنم که هم با مناسبت نیمه شعبان هماهنگ باشد و هم روزآمد و مورد نیاز جامع.
در مجموع با توجه به وقایع واقعه پس از دوم خرداد و تهاجم فکری- فرهنگی روزنامه های زنجیره ای آن زمان به اصل ولایت فقیه و شخصِ شخیص ولی فقیه به این نتیجه رسیدم که در خصوص امتداد ولایتِ معصوم یعنی امامت و ولایت به ولایت فقیه و ولی فقیه صحبت کنم. فضای آن روزها را بیاد بیاورید که فضای خاص و غبارآلودی بود و اذهان و ضمایر بسیاری درگیر مسائل اجتماعی-سیاسی مبتنی بر آن فضا…
سوالات و شبهات کلامی، فقهی و سیاسی علیه “نظام ولایی” از فراوانی خاصی برخوردار بود و شرایطِ سیاسی نسبت به معرفت اسلامی، حکومت دینی و رهبر و رهبری شرایطی دشوار…
خدای سبحان به ذهن و دلم القاء کرد که عنوان” ولایت تقدیری نه تدبیری” را با هدف دفاع عقلانی و واقع گرایانه از ولایت و ولی فقیه انتخاب کنم…
بنابراین بحث را با جریان مهدویت و تمهید مقدمات معرفتی که در آن ساحاتِ:
عاطفی
عقلی
عرفانی
در ترکیب خوش آهنگ و جمعِ سالمِ شیرین و دلنشین قرار گرفت به موضوع ولایت فقیه و دیدگاه امام خمینی(رض) در کتاب حکومت اسلامی که گزاره ای به این مضمون فرمود:” تصور ولایت فقیه خود موجب تصدیق آن است” کشانده و آن را با “قاعدهِ لطف” کلامی و سپس ترنم جالب و جاذب “عینِ ثابت عرفانی” و “سرالقدر” و “عنایت خاصه رحمانی”ممزوج کرده و به “نظریه کشف” یا “نظریه انتخاب” یا “نظریه ترکیبی انتصاب و انتخاب” و قانون اساسی متصل کرده و مسئله خبرگان رهبری و نوع و روش انتخاب “ولی فقیه” بعد از ارتحال امام خمینی(رض) را تبیین و تحلیل کردم…بحث به “ولایتِ تقدیری یا تدبیری” که منظور اصلی و ذی المقدمه بود متصل شد…اینجا بود که به چند نکته محوری اشاره کردم:
نکته اول
ولایت فقیه و کشف یا انتصابی- انتخابی و مفهوم و مصداق شناسی آن در ولی فقیه مانند مرجعیتِ تقلید سیری طبیعی داشته و با همه شرایط تحصیلی و حصولی مولود تقدیر الهی است و با تدبیر متعارف و تبلیغ تحقق پیدا نخواهد کرد، بلکه در “نظام توحیدی” حاکم بر هستی و تکوین و تشریع، آنچه مقدر است، محقق خواهد شد.
نکته دوم
جریانِ ولایت فقیه و مصداق آن” ولی فقیه” نیز سیری طبیعی و تقدیری دارد نه تبلیغی و عُرفی. آری دستِ خدا در میان است نه دستِ خلق خدا و خدا جریان رهبر و رهبری را به گونه ای هدایت کرده و به جریان انداخت که بدون محاسبات از پیش تعیین شده و متعارف سیاسی در حالی که برای خواص و عوام این پرسش مطرح بود که بالاخره موضوع رهبری چه خواهد شد؟ شورایی یا فردی؟ و مصداق رهبری چه کسی خواهد بود؟ فلان مرجع تقلید یا یک رجلِ سیاسیِ با بن مایه های فقهی غنیم و قویم؟
نکته سوم
تا اینکه اخبارِ مجلس خبرگان منتشر شد و همگان شنیده و دیده اند که خلعتِ رهبری بر قامتِ رعنای “آیه الله خامنه ای” پوشانده شد و “تقدیر” بر “تدبیر” چیره شد و شد “آنچه باید می شد”.
نکته چهارم
اینجا بود که خاطره ای از کتاب “آیت بصیرت” که در تبیین شخصیت و سیره اخلاقی و اجتماعی آیه الله بهاء الدینی(رض) آن هم در زمان حیات نورانی آن سالکِ اخلاقی و واصلِ عرفانی نوشته و منتشر شد، برلی مخاطبان محترم از مربیان تربیتی نقل کردم. خاطره ای به این مضمون نویسندگان کتاب نقل کرده بودن،از آنجایی که آیه الله بهاء الدینی نسبت به انقلاب اسلامی و آینده نظام اسلامی حساسیت و درد و دغدغه خاصی داشت و مجلس خبرگان رهبری نیز آیه الله منتظری را به عنوان جانشین و قائم مقام رهبری انتخاب کرد، ما با شوق و شعف نزد آیه الله بهاء الدینی آمده و خبر انتخاب قائم مقام رهبری را به قصد خوشحال کردن و مژدگانی گرفتن از ایشان بیان کردیم که دیدیم آیه الله بهاء الدینی سرشان را پائین انداخته و پس از چند لحظه بالا آورده و فرمودند:
“نه، رضای خدا و اهل بیت(ع) در این نیست، رهبری از آنِ سیدعلی است”
که ما شگفت زده شده و واقعا تعجب کردیم که یعنی چی؟…
این واقعیت بیان شده که حاکی از رازی در نظام توحیدی و تقدیری حاکم بر عالم و آدم است را با نوشته ای از علامه حسن زاده آملی در آغاز رساله:”فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه” به کنگره فاطمه شناسی ساری مازندران ترکیب کنید که نوشته اند: “آیت الله معظم خامنه ای کبیر- متع الله الاسلام و المسلمین بطول بقائه آن قائد ولیّ وفیّ و رائد سائس حفی، مصداق بارز «نرفع درجات من نشاء”.
و همه این دو حقیقتِ تقدیری که به واقعیت پیوست را در کنار تآئید و پشتیبانی مراجع تقلید و مجتهدان مقبول و موجه آن زمان قرار دهید که چگونه دست تقدیر الهی ولایتِ آیه الله خامنه ای را رقم زد و در عقول و قلوب بزرگان از عالمان برجسته القاء کرد که اینگونه به میدان آمده و از انتخاب شایسته خلفِ صالح امام خمینی(رض) حمایت کنند و دلهای جامعه به سوی رهبری سوق و سیر داده شد و آرامش عجیبی بر مردم مسلط گشت.
نکته پنجم
آیا این همان قلمِ تقدیر نبود که واقعیتی از این مصداقِ صائب و صادق را در سرنوشتِ انقلاب و نظام اسلامی به رشته نوشته در آورد؟
آیا این امر آسمانی حاکمیت ولایت تقدیری( محاسبات الهی) بر ولایت تدبیری( محاسبات بشری و متعارف) را نشان نمی دهد؟
و بالاخره دالِ بر حقانیتِ هدایت و رهبری حکیمانه بیش از سه دههِ مبتنی بر عناصری مانند:
عقلانیت
معنویت
سیاست
هوشمندانه و واقعگرایانه سکاندار انقلاب اسلامی و ناخدای کشتی نظام اسلامی امام خامنه ای نیست؟
آیا تمامی حقایق و واقعیات دوران رهبری این مردِ حکیم ولایت تدبیری را اثبات و ایضاح نمی کند؟
بنابراین “افلایتدبرون”.