آیا همه معارف و دانش‌ها از قرآن به دست می‌آید؟

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بیست و چهارمین جلسه درس تفسیر قرآن آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، عضو هیأت علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه ۱۶ خردادماه در حوزه علمیه قم برگزار شد.
در ادامه گزیده متن جلسه را می‌خوانید؛

سوال این است که آیا همه معارف و گزاره‌ها در قرآن هست؟ می‌توان برای پاسخ به این پرسش به قرآن سر بزنیم یا به روایات یا کلمات مفسران سر بزنیم تا ببینیم باید چه پاسخی داد. در قرآن آیاتی وجود دارد که قابل انطباق با این سوال هست؛ از جمله «مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ»، «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ». آیا مراد از «کتاب مبین» کتاب تدوین است و مقصود از آن قرآن است یا مقصود، کتاب تکوین است. برخی احتمال دادند که مراد از این کتاب، کتاب طبیعت است. اتفاقا در برخی آیات دیگر به مضمون این مطلب اشاره شده است. اگر این باشد، یعنی در کتاب طبیعت چیزی کم نگذاشتیم، یعنی در طبیعت موجودات به کمال لایق خودشان می‌رسند. آن وقت این آیه، هم‌مضمون این آیه می‌شود: «وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا». اگر این باشد، به بحث ما ارتباط پیدا نمی‌کند مگر اینکه نگاه ذوقی و عرفانی داشته باشیم.

اگر مراد از کتاب، کتاب تدوین و قرآن باشد طبیعتا به بحث ما مربوط می‌شود. اینجاست که سوال می‌شود آیا همه چیز در قرآن هست؟ برخی گفتند باید آیه را با توجه به رسالت قرآن که هدایت بندگان است معنا کرد. از کسانی که این مطلب را گفتند علامه طباطبایی است که در المیزان می‌گوید قرآن کتاب هدایت است و در راستای هدایت چیزی باقی نگذاشته است. مثلا شما کفایه را دست می‌گیرید و می‌گویید هر چه بخواهید در این کتاب هست ولی منظورتان در رابطه با اصول فقه است و نه دانش‌های دیگر. شما قرآن را دست بگیرید و با توجه به هدف قرآن بگویید همه چیز در قرآن هست.

روایاتی در نقد دیدگاه نخست

در روایت هم آمده است: «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَدَعْ شَيْئاً تَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلْأُمَّةُ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ إِلاَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ وَ بَيَّنَهُ لِرَسُولِهِ». این یک تفسیر از دو آیه‌ای است که خواندیم. با توجه به این مطلب، پاسخ سوال نخست که آیا همه چیز در قرآن آمده است منفی است. آیا آنچه در راستای هدف قرآن که هدایت عباد است در قرآن هست؟ بله. ممکن است اینجا تامل کنیم و بگوییم این سوبسیدی که به آیات داده می‌شود چه دلیلی دارد؟ چرا قرآن را اینگونه مقید کنیم؟ در روایت دیگری می‌خوانیم: «مَا مِنْ أَمْرٍ يَخْتَلِفُ فِيهِ اِثْنَانِ إِلاَّ وَ لَهُ أَصْلٌ فِي كِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنْ لاَ تَبْلُغُهُ عُقُولُ اَلرِّجَالِ» یعنی هر اختلافی تصور کنید چه اقتصادی، چه حقوقی، چه فقهی، چه سیاسی، چه فیزیک، چه شیمی در کتاب خدا اصلی دارد.

این حدیث را چطور معنا کنیم؟ «في القرآنِ نَبَأُ ما قَبلَكُم، و خَبرُ ما بَعدَكُم، و حُكمُ ما بينَكُم». باید به علامه طباطبایی عرض کنیم که آیا این روایت مربوط به هدایت امت است؟ امام رضا(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّنَا(ص) حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ اَلدِّينَ، وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ اَلْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ، بَيَّنَ فِيهِ اَلْحَلاَلَ وَ اَلْحَرَامَ، وَ اَلْحُدُودَ وَ اَلْأَحْكَامَ، وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلنَّاسُ كَمَلاً، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: ما فَرَّطْنا فِي اَلْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ».

گاهی برخی ذوقیات هم وجود دارد؛ مثلا در حدیث «لقد تجلی الله لعباده فی کتابه» گفته شده خدا به وصف الله در قرآن تجلی کرده است. الله ذات مستجمع جمیع اسما و صفات الهی است یا اینکه گفته شده باید میان کتاب تدوین و کتاب تکوین تناسب باشد اگر در طبیعت همه چیز وجود دارد در کتاب تدوین هم وجود دارد.

من پنج اصل را نوشتم که عصاره درس امروز است. یک، شک نداریم که «إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ». دو، تا تناسب بین عالم و معلوم برقرار نشود عالم به ته معلوم نمی‌رسد. ما عالم هستیم و قرآن معلم است. باید بین عالم و معلوم تناسب باشد. تا عالم در رتبه معلوم نباشد معلوم را درک نمی‌کند. به خاطر این است که هیچ‌کس خدا را درک نمی‌کند و هر کس به میزان توانش قرآن را درک می‌کند.

حصول مهم است، نه تحصیل

سه، انسان متامل در قرآن بی‌نصیب نیست، نباید قطع امید کرد. چهار، بیشتر باید به حصول و وصول اصالت داد. گاهی انسان در برخورد با قرآن به نکاتی دست پیدا می‌کند که باید آنها را قدر بداند ولی نباید اصرار داشته باشد برخی گزاره‌ها را از قرآن تحصیل کند. بیشتر باید به حصول و وصول فکر کرد تا تحصیل. پنج، باید اصول فهم و تفسیر را رعایت کرد تا مفسر در آنچه به قرآن نسبت می‌دهد معذور باشد. ما چقدر درباره شروط تفسیر صحبت کردیم. شما این شروط تفسیر را رعایت کن، راه باز است. یک آقایی اوایل دهه هشتاد از من پرسید چه چیزهایی را می‌توانیم استبناط کنیم. گفتم شما انضباط فقهی را رعایت کن، مهم نیست خروجی آن چه باشد. مهم این است مفسر شروط تفسیر را رعایت کند ولی نباید ناامید باشد. نکته آخر اینکه انسان بپذیرد به یک چیزهایی هم نمی‌رسد. اینها نکاتی است که راجع به این سوال قابل طرح است.