اختلافات اخلاقی جوامع؛ نسبی بودن اخلاق یا آداب؟
نوشتاری از حجتالاسلام و المسلمین محمد کاشی زاده عضو هیأت علمی گروه کلام پژوهشگاه
برگرفته از کتاب اخلاق به نرخ روز؛ محمد کاشی زاده و قاسم محمدی
برخی بر این باورند که گزارههای اخلاقی به صورت کلی (نسبیتگرایان افراطی) و یا دستکم در بسیاری از موارد (نسبیتگرایان میانه رو) هیچ عمومیتی نسبت به همه فرهنگها ندارند، بلکه متناسب با هر فرهنگ، یک دسته از ارزشها وجود دارد که ممکن است در فرهنگ دیگر وجود نداشته باشد و یا حتی در فرهنگ سومی همان امور ضد ارزش تلقی شوند. دلیل اصلی مورد استناد ایشان، نمونههای عینی از امور اخلاقی است که از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. مثلا گفته میشود قبیلهای در شرق آفریقا وجود دارد که فرزندان ناقصالخلقهشان را به رودخانه میاندازند چرا که معتقدند آنها متعلق به خدای رودخانه هیپوتاموس هستند در حالی که این امر در سایر فرهنگها امری مذموم و ناپسند است. همچنین تا صد سال پیش در بسیاری از مناطق عالم، بردهداری امری پسندیده و یا دستکم غیرمنافی با ارزشها قلمداد میشده است، اما اکنون وضع بالعکس گشته است. نمونه دیگر که حاکی از تفاوت در امور اخلاقی میان فرهنگهایی گوناگون است موضوع “اتانازی”[۱] یا “به مرگی” است که در برخی فرهنگها امری مطلوب است و حتی به قانون تبدیل گشته است،[۲] اما در بسیاری از فرهنگهای دیگر، آن را قتل و جرم به شمار میآورند.
—–
در پاسخ به این مسأله، اصل محوری که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که تمام و یا دستکم بسیاری از اختلافات موجود در موارد بیان شده، به امور جزئی بازگشت می کند، نه بنیادین و جوهری؛ یعنی اگرچه یک عنوان کلی اخلاقی مورد توافق همه فرهنگها میباشد، اما نحوه تطبیق و عملی کردن آن عناوین و اصول کلی اخلاقی از فرهنگی تا فرهنگ دیگر متفاوت میشود. به عنوان مثال احترام به پدر امری ارزشی و اهانت به او حتی بعد از مرگش امری ضد ارزشی از دید همه فرهنگها میباشد. اما اینکه آیا فلان رفتار مصداق بیاحترامی به پدر محسوب میشود یا خیر، پرسشی است که فرهنگهای مختلف ممکن است پاسخ های متفاوتی به آن داشته باشند. اما آنچه مسلم است، این است که نه آنهایی که پس از مرگ پدر، بدن پدران خود را میسوزانند و نه آن اقوامی که آنها را میخورند، هیچکدام با قصد اهانت و بیاحترامی این کار را نمیکنند؛ بر این اساس واضح است که وجود اختلاف در مصادیق و جزئیات امور اخلاقی در میان فرهنگهای گوناگون به معنای وجود اختلاف در عناوین بنیادین اخلاقی نمیباشد.
همچنین وجود تفاوت در نظامهای اخلاقی مختلف و در فرهنگهای گوناگون، به معنای عدم وجود یک سری ارزشهای عمومی و جهانشمول در همه جوامع نمیباشد. جهت نمونه برخی اخلاقیات مشترک عبارتند از: نیکیِ عادلانه رفتار کردن، الزامی بودن وفای به عهد و پیمان، راستگویی، اطاعت از قوانین عادلانه، پاسخ متقابل به احسان دیگران و همچنینکمک به دیگران، ممنوعیت شکنجه برای تفریح، کشتن انسانهای بیگناه، درد و رنج بیجهت بر دیگران وارد ساختن، کلاهبرداری و سرقت.
این نکته نیز حائز اهمیت است که دلیل برخی از اختلافات جزئی را میتوان در تفسیر اصول کلی اخلاقی بر اساس آداب و سنن موجود در جامعه دانست. البته باید توجه داشت که همیشه منشأ این اختلافات، آداب و سنن نیست؛ بلکه ممکن است تفاوت در جهانبینی یا انسانشناسی باشد و یا حتی مسائل اعتقادی منشأ اختلاف در آراء اخلاقی باشد.
اصول اخلاقی جهان شمول، هنگامی که به فرهنگی خاص میرسند متناسب با آن فرهنگ بروز و ظهور پیدا میکنند. عوامل متعددی از قبیل ارزشهای دینی، موقعیت جغرافیایی، خصوصیات تاریخی، فرهنگی و اقتصادی و اموری از این دست در شکلگیری آداب و رسوم یک جامعه نقش ایفا میکنند. آداب و رسوم نیز بعد از شکلگیری موجب سوق دادن برخی از عناوین کلی اخلاقی در مسیری خاص میشوند. خلط بین اخلاقیات کلی و آداب و رسوم موجب سرایت دادن حکم یکی به دیگری و متعاقب آن اعتقاد به قراردادی بودن و نسبی بودن ارزشهای اخلاقی شده است. از این رو پرداختن به مفهوم “آداب و رسوم” و تفاوت آنها با امور اخلاقی ضروری مینماید.
آداب و رسوم، در حقیقت قوانین نانوشته حاکم بر زندگی اجتماعی (و گاه فردی) افراد یک جامعه است که مورد توافق اکثریت آنها قرار گرفته است. آداب و رسوم به افراد هر گروه یا جامعهای کمک میکند تا رفتارهای خود را هماهنگ، تنظیم و قابل پیشبینی کنند. شکل و رنگ لباس در مجالس سوگواری، آداب احوالپرسی و نیز شیوه پذیرایی از مهمان از امور مربوط به آداب و رسوم میباشد که توسط هر جامعه یا فرهنگی مشخص میشود.
از باب نمونه در برخی کشورهای خاورمیانه، میزبان دوست دارد که مهمان غذا را تمام کند و از غذا چیزی باقی نماند. این نشانگر آن است که مهمان غذا را دوست داشته است. اما نزد برخی ملل آسیای دور، اگر غذای مهمان اضافه بیاید، میزبان خوشحال میشود؛ زیرا متوجه میشود که غذا به اندازه کافی بوده است. این دو رفتار اگر چه به ظاهر متعارضند، اما در حقیقت دو نوع ظهور از یک مفهوم کلی اخلاقی که حسن مهمانداری و مهماننوازی است، میباشند.
در خصوص تفاوت آداب و رسوم و اخلاقیات، میتوان به این موارد اشاره نمود:
- اخلاقیات علاوه بر جهتدهی به کارهای آحاد یک جامعه، آنها را نیز به سوی آرمانهایی مشخص رهنمون میسازد در حالی که در مورد آداب و رسوم، لزوما آرمانی تعقیب نمیشود.
- در کسب اخلاقیات، انسان معمولا نیازمند تلاش معنوی و روحی است؛ چراکه باید برای دستیابی به آنها از تمایلات شخصی گذشت تا بتوان به ارزشهای اخلاقی پایبند ماند. اما در مورد آداب و رسوم، مبارزه با نفس و یا تهذیب در آن ضرورت ندارد. به همین دلیل است که افراد بسیاری به راحتی آداب و رسوم جامعه خود را رعایت میکنند، ولی در مورد رعایت ارزشهای اخلاقی با مشکل مواجه هستند.
- تفاوت سوم این است که آداب و رسوم عموما جنبه اجتماعی دارند و به زندگی شخصی فرد و رابطهاش با خود، کاری ندارند. اما اخلاق، هم بعد اجتماعی دارد و هم بعد فردی.
- اخلاق هم شامل صفات میشود و هم شامل کارها و رفتارهای اختیاری، اما آداب تنها مربوط به رفتارها است.
- آداب رفتارهایی هستند که شرط ارزشمند شدن رفتاری دیگر یا شرط افزایش ارزش آن هستند با این شرط که آن رفتار با ضمیمه شدن مخالف این شرایط نیز ضد ارزش نشود؛ مثلا غذا خوردن، سخن گفتن، راه رفتن، پذیرایی از میهمان و نماز خواندن آدابی دارند، اما نمیگوییم از آداب نماز، رکوع است. دروغگویی نیز آدابی ندارد، و از آداب غذا خوردن این نیست که حلال باشد.[۳]
[۱]Euthanasia
[۲]. در برخی کشورها مانند هلند، بلژیک و چند ایالت از ایالات متحده آمریکا شامل اورگان، واشنگتن و مونتانا اوتانازی به روش غیرمستقیم قانونی است.
[۳] . برگرفته از کتاب اخلاق به نرخ روز؛ محمد کاشی زاده و قاسم محمدی