نشست تحلیل و بررسی آثار تولید شده روایی با محوریت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برگزار شد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همزمان با دومین نمایشگاه مجازی کتاب تهران، گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه با همکاری خانه کتاب و ادبیات ایران، سلسله نشست‌های را برگزار خواهد کرد؛ اولین نشست با موضوع «تحلیل و بررسی آثار تولید شده روایی با محوریت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی (فرصت‌ها و تهدیدها)» با حضور دکتر محمدرضا سنگری، دکتر جواد کامور بخشایش و حامد طونی، روز یکشنبه مورخ ۳ بهمن‌ماه جاری به صورت حضوری و مجازی تحت نرم افزار ادوبی کانکت برگزار شد.

در ابتدای جلسه دکتر محمدرضا سنگری، مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه، با اشاره به این موضوع که پس از شهادت سردار سلیمانی چند صد اثر در گونه‌های مختلف تولید شده است، لذا گونه‌شناسی ابعاد وجودی حاج قاسم در این آثار منظرگاه‌ها و کارکردهای این آثار را نیازمند تحلیل می‌کند بیان نمود از این آثار تعدادی به مراسم تشیع پرداخته‌اند که عشق و دلبستگی مردم را نسبت حاج قاسم به سبب محبوبیت ایشان در قلب‌ها می‌بینیم، از جمله کتاب «داغ دل ربا؛ روایتی از تشیع پیکر شهید قاسم سلیمانی در ایران» به احساسات مردم و طیف‌های گوناگونی که در مراسم تشیع جنازه سردار سلیمانی حضور داشتند پرداخته است؛ کتاب دیگر «یزله بر دجله؛ خاطرات مردم عراق از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهندس مهدی» به عکس‌العمل مردم عراق و تاثیری که حاج قاسم در منطقه عراق داشته است پرداخته است؛ کتاب بعدی «حافظ دلها؛ خاطرات مردم شیراز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی» می‌باشد؛ از کتاب‌های دیگر می‌توان به کتاب «حاج قاسم سلام» اشاره کرد که شهید سلیمانی به نویسنده گفته است که به راوی رزمنده تکیه کنید، زیرا ممکن است کسانی که جنگ را ندیدند روایت ناقصی از جنگ ارائه کنند؛ «هزار جان گرامی؛ مجموعه رستاخیز جانان: روایت نامه بدرقه حاج قاسم سلیمانی» از دیگر آثاری است که با طیف‌ها مختلف در مراسم تشیع صحبت کرده است. آخرین کتابی که در این بخش می‌خواهم معرفی کنم، کتاب «عمو قاسم» است که برای کودکان و نوجوانان نگاشته شده است و ۲۰ خاطره از حاج قاسم به زبان کودک در آن بیان شده است.

در ادامه این نشست دکتر جواد کامور بخشایش، دبیر اندیشکده ادبیات پایداری حوزه هنری، با اشاره به این مطلب که تا پیش از شهادت سردار سلیمانی بنده شهید محمد بروجردی را شخصی می‌دانستم که بر قلب‌ها حکومت کرد؛ در قلب منطقه‌ای از ایران به اسم کردستان. وقتی حادثه شهادت حاج قاسم پیش آمد دیدم می‌شود بر همه قلب‌ها حکومت کرد و اثر گذاشت؛

وی بیان نمودند حاج قاسم شخصیتی است که پس از شهادتش ابعاد تازه‌ای از منظومه فکری ایشان برای ما مکشوف می‌شود. حاج قاسم را باید از دو منظر نگریست؛ منظر اول به مثابه یک فرد، از این منظر این شخصیت یک کارکرد اسطوری دارد و قابلیت الگوگیری و اسوه پذیری، یعنی شخصیتی است که می‌تواند اسوه و الگو قرار بگیرد. اما حاج قاسم را به مثابه یک مکتب باید نگریست که علاوه بر مواردی که اشاره شده این مکتب کارکرد اجتماعی در جنبه‌های گوناگون دارد یعنی کارویژه‌های بنیادی دارد برای جامعه سازی و ساختار سازی.

دکتر بخشایش با اشاره به اینکه آثار زیادی با نام شهید سلیمانی منتشر شده است، اما دو کتاب به نام‌های «از چیزی نمی‌ترسیدم» و «خورشید زابل؛ نگاه به زندگی و زمانه شهید حاج قاسم میرحسینی» به قلم خود ایشان می‌باشد، بیان نمود کتاب «مکتب ولایی؛ جستاری بر نظام معرفتی و عملی شهید سلیمانی» به تبیین منظومه فکری حاج قاسم پرداخته و به دسته‌بندی آثار منتشر شده در مورد شهید سلیمانی پرداخته است که در ادامه باتوجه به دسته‌بندی صورت گرفته اشاره‌ای به این آثار خواهم کرد:

دسته‌ اول، آثاری است که مبانی و اصول مکتب شهید سلیمانی را دربرمی‌گیرند؛

دسته‌ دوم، آثاری است که الگویی رفتاری حاج قاسم را مدنظر داشتند و نویسندگان آن‌ها به ویژگی‌های شخصیتی حاج قاسم پرداختند، مانند «رفیق خوش بخت ما».

دسته سوم، آثاری است که نحوه مدیریت شهید سلیمانی در آن‌ها توسط نویسندگان بیان شده و سبک مدیریت ایشان در حوزه‌های گوناگون مدنظر قرار گرفته است؛ در این کتاب‌ها مدیریت حاج قاسم به عنوان مدیریت ‌تراز انقلاب اسلامی تبیین شده است که شایسته الگوبرداری است؛

درباره خاطرات حاج قاسم از نگاه همرزمان و شاگردان نیز چند اثر منتشر شده است، یکی از کتاب‌ها «پرواز بغداد بهشت» می‌باشد که به تبیین زندگی و زمانه شهید سلیمانی و نقش حاج قاسم در دفاع مقدس پرداخته است.

آثاری هم به تبیین سخنرانی‌های حاج قاسم پرداختند؛ از جمله «میدان‌های سخت؛ مجموعه سخنرانی‌ها و خاطرات و بیانات حاج قاسم سلیمانی» که البته فقط سخنرانی‌ها و خاطرات نیست بلکه دربردارنده دیدگاه، نگرش و منش و نظام معرفتی حاج قاسم است؛ در این کتاب به عوامل تکوین شخصیت حاج قاسم برمی‌خوریم: اطاعات از امام؛ اطاعات از رهبری؛ ولایت‌پذیری؛ دفاع مقدس و آموزه مقاومت منطقه و بین‌المللی.

دکتر بخشایش ویژگی‌های مکتب سلیمانی را از دیدگاه اثر منتشره به شرح زیر برشمرد:

  1. اعتقاد راسخ به اسلام سیاسی و ولایت فقیه؛
  2. اراده قاطع به حاکمیت دین خدا در جهان؛
  3. تکلیف‌شناسی و انجام وظیفه؛
  4. ذوب در انقلاب بودن و جهت‌گیری انقلابی و جهادی؛
  5. سلوک معنوی و دوری از نفسانیت و خودخواهی؛
  6. باور به کرامت انسان‌ها و شتافتن به کمک آن‌ها؛
  7. مقابله و مواجهه با نظام سلطه؛
  8. تدبیر، باورها به داشته‌ها و اتکا به آن‌ها؛
  9. وحدت شیعه و سنی؛
  10. اقدام و عمل خالصانه؛
  11. بی‌اعتمادی به دشمن؛
  12. امید پایان ناپذیر به خداوند؛
  13. اجتناب از اشرافی‌گری؛
  14. خستگی ناپذیری، ایمان و اخلاص واقعی.

در پایان بخشایش فرمودند در تمام این کتاب‌ها مکتب سلیمانی تبیین شد و مطابقت داده شد با مکتب اسلام، ویژگی‌های این مکتب با مکتب‌های دیگر جالب توجه است:

مکتب سلیمانی و اسلام؛ وصیت نامه ایشان، تجلی مبانی اسلام است.

مکتب سلیمانی و مکتب اهل بیت؛ اندیشه و سلوک رفتاری سلیمانی از اهل بیت(ع)، فرهنگ علوی و عاشورای متأثر است.

مکتب سلیمانی و امام خمینی(ره)؛ ایشان امام را الگوی مجسم اسلام می‌دانست و متحول کننده شخصیت انسان‌ها؛ شاکله مکتب ولایی سلیمانی، همان شاکله مکتب امام خمینی(ره) است.

مکتب حاج قاسم و مکتب رهبر انقلاب؛ حاج قاسم احیا اسلام ناب و عزت ایران را مرهون مکتب امام خمینی می‌دانست و مفسر اصلی آن را آیت‌الله خامنه‌ای؛ هسته مرکزی مکتب سلیمانی را باید در ایده ولایت‌مداری ایشان جست‌وجو کرد.

در ادامه آقای دکتر سنگری، رئیس اندیشکده ادبیات پایداری حوزه هنری، با اشاره به اینکه کاستی‌ها در مجموعه آثار منتشر شد می‌باشد، بیان نمودند شخصیتی‌ها که ذوفنون هستند با دیدن یک بعد، نباید ابعاد دیگر فراموش شود، در این آثار بعد فرهنگی حاج قاسم کمتر دیده شده است، ایشان منزل پدری خود را اختصاص داده بودند که اسناد جنگ جمع‌آوری شود و دچار روایت‌های ناقصی از جنگ نشویم. از نویسندگان درخواست دارم نامتوازن به حاج قاسم پرداخته نشود و تمام ابعاد وجودی ایشان دیده شود، بازار را نبینیم و حاج قاسم را تجارت نکنیم. حاج قاسم متعلق به همه بودند، نتنها متعلق به نسل خود که متعلق به نسل‌های آینده می‌باشد.

نکته بعدی شهید مطهری فرموده بودند، جامعه دچار تورم ارزشی نکنید، در آثار منتشره شتاب‌زدگی دیده می‌شود و حتی غلط نگارشی در آثار می‌باشد؛ ناشران در بازر به‌وجود آمده نباید عجله کنند و آثار ضعیف را منتشر کنند.

حامد طونی، آخرین سخنران این نشست بیان نمودند که لازم می‌دانم بحثی درباره موقعیت حاج قاسم در افق هویتی و تاریخی خودمان طرح کنم. یک سوی این ردیابی را در تاریخ هنر به‌طور خاص شعر و سوی دیگرش را در تاریخ تفکر اسلامی جست‌وجو می‌کنم.

وقتی به آغاز تاریخ شعر پارسی بازگردیم در سبک خراسانی شاهکار شاهنامه را داریم. دو عنصر «خرد» و «حماسه» عناصر بنیادینی هستند که برای فردوسی مسئله‌اند. در شخصیت محوری شاهنامه هم همین عناصر به خصوص عنصر حماسه وجوه امتیاز اصلی است. وجوهی که فردوسی هنرمندانه آن‌ها را برجسته‌سازی می‌کند. شاهنامه در واقع روح زمانه خود را روایت می‌کند. روحی که تقریباً هم‌دوره با بسط و گسترش فلسفه در عالم اسلام است.

اما حاج قاسم چه تمایزی با ویژگی‌های شخصیتی رستم دارد؟ اگر ویژگی‌های حاج قاسم و شخصیت رستم را مرور کنیم می‌بینیم که حاج قاسم واجد ویژگی‌های رستم هست و چیزی بیش از آن. این‌که چه چیزی بیشتر با خود دارد را بهتر است در سیر تطور تاریخی اندیشه و هنر خود جستجو کنیم. به اجمال فقط اگر به حافظ اشاره کنیم می‌بینیم که در دیوان حافظ آن عنصر خرد که پیشتر برجستگی داشت با عنصری دیگر همنشین می‌شود و گاه حتی در جایگاهی پایین تر قرار می‌گیرد. آن عنصر دیگر معنویت، عرفان و نوعی قشری‌گریزی است که به علاوه در حافظ با مسئله اصلاح اجتماعی هم آمیخته می‌شود. علاوه‌بر این عنصر برجسته دیگری که در حافظ می‌بینیم آمیختگی خرد و معنویت با قرآن است. حافظ از این حیث جایگاهی بسیار شبیه به ملاصدرا در تاریخ حکمت ما دارد که در تلاش برای درهم‌آمیختگی برهان و عرفان و قرآن بود. اما این مسیر وقتی به اوج خود می‌رسد که به امام خمینی(ره) می‌رسیم. در اندیشه امام خمینی(ره) تمامی ظرفیت‌های فکری پیشین تمدن اسلامی وجد دارد. مجموعه این معارف به نحو درهم‌تنیده‌ای ارائه می‌شوند، به‌علاوه با امر اجتماعی و مسائل اجتماعی آمیخته می‌شوند و مهم‌تر اینکه تلاش می‌شود مجموعه این معارف و آرمان‌ها در قالب یک انقلاب تجسم عملی پیدا کند.

حال بازگردیم به حاج قاسم و جایگاه تاریخی او. حاج قاسم ابرمرد زمانه ماست. ابرمردی که از برجسته‌ترین نمونه‌های تجسم عملی تفکر و منش امام خمینی(ره) است.  ابرمردی که نه فقط حماسه و خرد رستم دستان را با خود دارد، که در اوج این حماسه، معنویت و عرفان و اصلاح اجتماعی را هم با آن درآمیخته است. او فرزند معنوی امام خمینی است و نه فقط باورمند به ولایت است که در آن ذوب شده است. در یک جمع‌بندی برجستگی حاج قاسم به گمان من در به‌هم‌آمیختگی سه عنصر حماسه، عرفان و امر اجتماعی است که این هر سه ذیل ولایت ظهور و بروز می‌یابند.

حال که خطوط کلی جایگاه حاج قاسم به‌عنوان ابرمردی برای دوران انقلاب اسلامی روشن شد، می‌رسیم به اینکه هنر چه باید بکند؟ به گمان من فردوسی‌ باید تا بتواند حاج قاسم را روایت کند، آن‌طور که از یلی در سیستان رستمی برای تاریخ و هویت ما پروراند.

درباره آثار روایی با محوریت شخصیت حاج قاسم با توجه به اینکه عزیزان آثار تولیدشده را مطرح و تحلیل فرمودند، فقط به ذکر چند نکته بسنده می‌کنم.

نکته اول اینکه هنرمند می‌بایست خود جوانب مختلف موضوع را به ژرفی درک کند. اولاً فهم عمیق از هویت اسلامی ایرانی و جایگاه تاریخی حاج قاسم و انقلاب اسلامی در آن و ثانیاً درک شخصیت ذوابعاد حاج قاسم.

نکته دوم اینکه اثر هنری بایست درون‌جوش و برآمده از ضمیر هنرمند باشد. کسی می‌تواند حاج قاسم را با این ژرفای شخصیت و ذوابعادی روایت کند که خود این مسائل را چشیده باشد. این جان هنرمند است که در اثر درگیری وجودی با موضوعی اثر هنری را خلق می‌کند و الا می‌شود مصداق آن آیه شریفه درباره هنرمندان که «یقولون ما لایفعلون».

نکته سوم به تبع نکته قبل اینکه لزوماً با سفارش نمی‌شود آثار شاخص و ماندگار تولید کرد. همان‌طور که عزیزان فرمودند کمیت مسئله اصلی نیست مهم کیفیت و برجستگی حقیقی اثر هنری است. ضمن اینکه کمیت بالا بدون وجود کیفیتی درخور به ابتذال یک موضوع منجر می‌شود. به هر صورت در هنر انقلاب و هنر آئینی از آن‌جا که موضوع به‌نحوی تقدس دارد، حتماً آثار می‌بایست برجستگی و تشخص بیشتری داشته باشند و رسالت هنرمند این‌جا به مراتب بیشتر است.