چگونگی تبیین تعارض‌نماها در زندگی فاطمه(س)

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، و به نقل از خبرگزاری ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد رودگر، عضو هیات علمی گروه عرفان پژوهشگاه، در نشست علمی «عرفان زهرایی؛ عرفان اجتماعی و تمدن‌ساز»، از سلسله‌نشست‌های سوگواره یاس نبوی، گفت: عرفان از سنخ شهود و حضور و وصول است و عارف کسی است که به این مقام شهودی رسیده باشد. از امام علی(ع) سؤال شد که شما که خدا را عبادت می‌کنید آیا خدا را می‌بینید؟ آن حضرت فرمودند که من تا خدا را نبینم او را عبادت نمی‌کنم، یعنی عبادت من مبتنی بر شهود قلبی خداوند است و سپس فرمودند که خدا را با چشم دل می‌توان دید.

وی با اشاره به عرفان زهرایی، بیان کرد: وقتی از عرفان زهرایی سخن می‌گوییم، «یای» زهرایی مبین آن است که ما قصد نداریم از مقامات عرفانی آن حضرت سخن به میان آوریم، چون نه قابل درک و نه قابل وصف است، مگر آنچه را که پیامبر(ص) و ائمه(ع) درباره ایشان گفته باشند، ایشان مجهول‌القدرند و حتی لیلة‌القدر براساس تفسیر فرات کوفی به آن بانوی بزرگوار تطبیق داده شده است. خداوند در آیه دوم سوره قدر فرموده: «وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» یعنی ما ادریک فاطمه.

رودگر اظهار کرد: بنابراین سخن ما در عرفان زهرایی تبیین گزاره‌ها و آموزه‌های عرفانی و روش تقرب وجودی بحق در مجموعه سخنان و سیره آن حضرت است. حضرت زهرا(س) به علم لدنی و افاضی و الهامی دست یافتند و در اصول کافی دو روایت پشت سر هم آمده که در مدت بعد از ارتحال پیامبر(ص)، جبرئیل بر ایشان نازل می‌شد و حقایقی را از عالم بازگو می‌‌کرد. البته این وحی، تشریعی نبود، زیرا وحی رسالی با وفات پیامبر(ص) خاتمه یافت، ولی راه وحی غیررسالی همچنان باز است و فاطمه(س) به این مقام رسید که در عرفان به آن ولایت الهیه گویند؛ صدیقه(س) نبی و رسول نیست، اما ولی است و حقایق الهی بر او اشراب و اشراق می‌شد و امام علی(ع) هم کاتب این وحی بود.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: معرفت عرفانی مصطلح که شهودی است از سوی عارف با طی طریق و سیر مقامات معنوی به دست می‌آید و اگر عارف به مرتبه حق الیقین برسد، در آنجا خطا وجود ندارد، ولی اگر بخواهد آن را تبدیل به علم حصولی کند و در اختیار ما قرار دهد، ممکن است به دلایل و علل مختلف دچار خطا شود، زیرا از مقام شهود تا حصول هزاران اتفاق رخ می‌دهد، ولی آنچه بر حضرت زهرا(س) الهام شد که عنایت ربانی و از رهگذر مقام عبودیت به او افاضه شده است، هیچ خطایی راه ندارد، یعنی نه در مقام شهود و نه حصول و انتقال به ما ولو اینکه در قالب سخنرانی و خطبه و رفتار و گفتار عادی باشد. او عصمت کبرای الهی است و خطا در او راه ندارد.

نزول وحی غیر رسالی بر فاطمه(س)

رودگر اضافه کرد: معرفت وحیانی لدنی و الهامی فاطمه(س)، در مقام شهودی، دریافت وحی غیر رسالی از طرف جبرئیل و در انتقال به مردم از عصمت تام برخوردار است؛ ایشان محدثه و محدثه است یعنی هم او با فرشتگان حرف می‌زد و هم ملائکه با او حرف می‌زدند. عرفان اجتماعی در متن زندگی فردی و اجتماعی ورود دارد، درون‌گرایانه و عزلت‌پیشه نیست، عرفانی که کاری به سیاست و اقتصاد و تعلیم و تربیت و  هنر و … ندارد عرفان اجتماعی نیست؛ عارف بعد از طی کردن سفر اول و دوم در سفر سوم به سوی خلق باز می‌گردد و اوج آن در سفر اربعه و چهارم است یعنی عارف در بین مردم است تا مردم را تربیت کند و اوج آن ساماندهی سیاسی جامعه و سکان اداره جامعه است. عرفان زهرایی از چنین ماهیتی برخوردار است نه اینکه صرفا رابطه درون‌گرایی با خدا مطرح باشد؛ عرفانی پویا، پایا، مسئولیت‌آفرین و حرارت‌زا و تمدن‌ساز است و نه تمدن‌سوز.

رودگر با بیان این سؤال که آیا یک زن می‌تواند به عالی‌ترین مقامات شهودی و عرفانی دست یابد، گفت: آنچه از قرآن و عترت برمی‌‌آید این است که؛ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ؛ در انجام عمل صالح، مرد و زن بودن ملاک نیست، در عرفان وحیانی زهرایی جنسیت وجود ندارد و فراطبقاتی و فراجنسی است. استاد مطهری گفته است که در تاریخ اسلام زنان قدیسه زیاد هستند ولی کمتر فردی است به پای خدیجه(س) برسد و هیچ مردی جز پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) به پای زهرا(س) نمی‌رسد. ایشان بر فرزندان خود که امام هستند و بر انبیاء غیر از خاتم الانبیاء برتری دارند؛ از امام حسن عسکری(ع) نقل است که ما حجت خدا بر مردمان و فاطمه(س) حجت خدا بر ما هستند.

حل تعارض‌ها در زندگی فاطمه(س)

وی تصریح کرد: در سیر الی الله هیچ تفاوتی میان زن و مرد نیست. استاد مطهری تفاوت را فقط در این می‌داند و آن اینکه چون نبوت و امامت امری اجرایی است به مرد واگذار شد و حضرت زهرا(س) واجد این ویژگی نبود. بنابراین زهرا(س) به همه مقامات عرفانی و شهودی رسیده بودند.

رودگر با بیان اینکه ممکن است تعارضها و تناقضهایی را در زندگی آن حضرت ببینیم، زیرا از یک طرف ایشان فرموده که بهترین چیز برای زن آن است که نه مردی را ببیند و نه مردی او را ببیند، گفت: این روایت به معنای آن است که زن باید خانه‌نشین باشد و خطبه‌ خواندن و ورود به عرصه سیاسی و اجتماعی برای او ممکن نیست؛ همچنین طبق روایت  ، وقتی مرد نابینایی وارد منزل پیامبر(ص) شدند، ایشان باز نزد او حاضر نشد و فرمود که اگر او نابیناست ولی من او را می‌بینم و مرد بوی زن را احساس می‌کند. فاطمه(س) به اسماء وصیت کردند که من بسیار بد می‌دانم که افرادی بدن زنان را در هنگام تشییع جنازه‌ ببینند و برای دیگران تعریف کنند. بنابراین مرا در جعبه‌ای بپوشانید و دفن کنید.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اضافه کرد: طرف دیگر ماجرا این است که وقتی آن حضرت عروس شدند و خواستند به منزل علی(ع) بروند، در آنجا سائلی آمد و درخواست لباس کرد و فاطمه(س) پیراهن عروسی خود را بیرون آوردند و آن را به این زن انفاق کردند. اوج  فعالیت آن حضرت هم، جهاد تبیینی و فرهنگی و فکری است؛ ایشان مجاهد این جبهه است که قرآن آن را به جهاد کبیر تبیین فرمودند. اخیراً مقام معظم رهبری این تعبیر را وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی کردند. ایشان براساس و جاهدهم به جهادا کبیرا این تفسیر را بیان و وارد ادبیات علمی و فرهنگی و اجتماعی کردند.

رودگر اظهار کرد: ماجراهایی که در سقیفه رخ داد و حق امام علی(ع) غصب شد آن حضرت این تکلیف را بر عهده گرفتند که باید جهاد تبیینی کنند. لذا به در خانه مهاجرین و انصار رفتند تا حق ولایت را گوشزد کنند. آن بانویی که می‌فرماید برای زن خوب است که مردی او را نبیند به خانه مهاجر و انصار رفته و تحلیل و تبیین سیاسی و ولایی می‌کنند؛ پس اجتماعی ‌بودن، عالم به زمان بودن و آگاهی داشتن سویه مهم عرفان زهرایی است. اگر علی(ع) سخن نمی‌گوید و خطبه نمی‌خواهد، چون امام است، ولی زهرا(س) باید مظلومیت و مجهولیت شخصیت علی و جریان امامت و امام را با جهاد تبیینی خود بیان کند.

جهاد تبیینی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اضافه کرد: در جریان این جهاد به مسجدی می‌روند که مردان و زنان حضور دارند و خطبه جامع و مفصلی را قرائت می‌فرمایند. حضرت در بحث امامت و ولایت با صراحت بحث کرده و فرمودند که به خدا سوگند، اگر حق(امامت) را به اهلش سپرده بودند و از عترت پیروی کرده بودند حتی دو نفر هم درباره خدا و دین با هم اختلاف نمی‌کردند؛ با شفافیت تمام، خطاب به اولی و دومی(آنانی که با افراد دیگر مثل خالد ولید سناریویی را طراحی و در سقیفه پیاده کرده و ظلم بزرگی در حق اسلام و اهل بیت(ع) روا داشتند) فرمود که خدا و ملائکه را گواه می‌گیرم که شما مرا خشمناک کردید و چنانچه رسول خدا را ملاقات کنم شکایت شما را خواهم کرد(این مطلب در منابع اهل تسنن آمده است). به همین دلیل پیامبر(ص) فرمودند که هر کسی فاطمه را بیازارد مرا خشمگین کرده و هر کسی مرا خشمگین کند خدا را آزرده است.

وی تأکید کرد: در اینجا رابطه طولی و مستقیمی بین خشمگین شدن فاطمه(س) و خدا و پیامبر(ص) وجود دارد و انسان می‌فهمد چرا پیامبر(ص) آخرین منزلی را که برای رفتن به غزوات ترک می‌کرد منزل فاطمه(س) بود و اولین منزلی که بعد از غزوات به آن وارد می‌شد منزل ایشان بود. همچنین می‌فهمیم که چرا در برابر فاطمه(س) بلند می‌شد و به طرف او می‌رفت؟ چرا فرمود فاطمه ام ابیهاست؟ چرا روزانه به منزل ایشان می‌رفت و آنان را با تعبیر اهل البیت خطاب می‌کرد؟ چرا او از علی(ع) می‌خواهد که شبانه دفن شود و در وصیتش می‌‌کند که فلانی و فلانی در مراسم تشییع من نباشند. عرفانی که فاطمه(س) تعلیم می‌دهد این است و فقط رابطه با خدا نیست، بلکه رابطه با خدا و امام و انجام وظایف اجتماعی هم هست و می‌تواند جامعه را هم اداره کند. عرفان این نیست که کسی بگوید من حلقه تشکیل می‌دهم و یاهو می‌گویم و کشکولی به دست می‌گیرم، بلکه این است که فاطمه(س) از شب تا صبح به راز و نیاز می‌پرداخت، تا جایی که در اثر عبادات پای او ورم می‌کرد و نیز در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی حضور فعالی دارد.