نافرهنگ و فرهنگ‌نما عرصه را برای تنفس فرهنگ تنگ می‌کند

بازسازی ساختار از هم‌گسیخته فرهنگی در شرایطی حاصل می‌شود که یک عزم جدی از سوی کنشگران و نهادهای حاکمیتی و منافذ قدرت صورت گیرد.

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر سیدحسین فخر زارع، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه، در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری تسنیم نوشت:

بازسازی انقلابی حوزة فرهنگ و ساختار فرهنگی، از جمله موارد مهمی است که دالّ مرکزی بیانات اخیر مقام معظم رهبری را در دیدار با اعضای دولت تشکیل می‌داد. این مسئله اگرچه جزء دغدغه‌های همیشگی ایشان در طول چند دهة انقلاب اسلامی است که با تاکیدات مکرر بر مهندسی فرهنگی، پیوست‌های فرهنگی و غیره دنبال شده اما با توجه به وضعیت پیچیدة کنونی شکل بارزتری به خود گرفته که همت گسترده‌ای را در جهت حل معضلات بر سر راه آن، به ویژه از سوی فرهیختگان و نخبگان جامعه می‌طلبد.

 فرهنگ و ساختار فرهنگی هر جامعه، راه و روش مشاع و مشترک زندگی انسان در جامعه است که مشتمل بر باورها، اندیشه‌ها و دستاوردهای فکری سازمند، نیازهای واقعی منطبق بر طبیعت و فطرت انسانی و سامانه‌ای منسجم برای فرونشاندن آن نیازها می‌باشد.

مسلماً بدون توجه عمیق به فرهنگ هیچ وضعیت دیگری از جمله وضعیت سیاسی، اقتصادی و عموماً ساختار نظام عمومی جامعه نه قابلیت لازم را برای تکوین ارزش‌ها و هنجارهای هدایت یافته و مطلوب دارد و نه قابل اصلاح و ترمیم می‌باشد.

ساختار نظام عمومی جامعه بدون فرهنگ یک تصویر کاریکاتوری از عناصر به‌هم چسبیده‌ای ارائه می‌دهد که هرگز نخواهد توانست برنامه‌ریزی مدوّن و سازمان یافته‌ای را برای حیات شهروندانش تولید کند. برای بازسازی این حوزة ساختاری مسلماً آنچه بیش از هر چیز در خور اهتمام است توجه به هویت واقعی کنشگران جامعه است که برای هر یک از آنان ایجاد تکلیف می‌کند.

از جامعه‌نشینانی که هویت واقعی خویش را در عرصه‌های مختلف نشناخته و بازیابی و نهادینه نکرده‌اند، هرگز توقع هیچ رفتار فرهنگی نخواهد بود و مآلاً ساختار فرهنگ نیز جز تصویری کُمیک، آشفته و بی‌سامان نمی‌باشد.

بدیهی است هویت‌ زمانی که نتواند در کالبد فرهنگ، خود را توسط افراد جامعه به خوبی معرفی و بازشناسی کند، راه برای دگرگونی آن به هویت‌های رقیب هموار شده و جهان اجتماعی و فرهنگی دیگری را برایشان رقم خواهد زد.

“هویت”، جانِ فرهنگی یک جامعه است. در سازه‌های فرهنگی، اگر شناخت، ساخت و باور هویت به طور صحیح صورت نگیرد، “نافرهنگ” و “فرهنگ‌نما” عرصه را برای تنفس فرهنگ تنگ می‌کند. از این‌رو تقلیل فرهنگ و تغییر و بازسازی آن به چند عنصر دم‌دستی و عدم توجه به هستة اولیه آن یعنی “هویت” هرگز عمق تغییری را که مقام معظم رهبری مطالبه می‌کنند در حوزه کنشگری و ساختاری نشان نخواهد داد.

فهم انسان از جایگاه خود و تبیین نسبت او با پدیدارهای گوناگون در حوزه‌های فردی و جمعی، از مهم‌ترین استلزاماتی است که در مواجهه با واقعیت‌های پیرامونی در انسان شکل می‌گیرد و بدون چنین ادراکی انسان قادر نخواهد بود نه خود، نه دیگران و نه محیط پیرامون خود به ویژه فرهنگ را شناخته و زندگی خود را بر پایة سلسله‌ای از عناصر معنابخش سامان داده و به زندگی واقعی خویش جهت دهد.

امروزه از مهم‌ترین مشکلات و مسائل جامعة ما تعارض و تناقض‌‌های فرهنگی و تعدد انتخاب‌ها و خلل در فرایند‌های اجتماعی‌شدن و فرهنگ‌پذیری است که مأخذ اصلی آن گمگشتگی‌ها و تنش‌های هویتی در سطوح مختلف است.

“هویت‌شناسی”، “هویت‌سازی” و “هویت‌باوری” سه شرط ضروری برای حیات انسانی است و معناداری آن در سپهر اجتماعی و در وجوه مشترک با دیگران، کارکردها و وظایف جمعی مهمی را به عهده می‌گذارد که کلیت فرهنگ و جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این مقوله در یک فرهنگ و گفتمان از آن‌ جهت دارای اهمیت است که موجودیت یا عدم موجودیت آن با موجودیت فرهنگ و گفتمان گره خورده است؛ زیرا هویت پیوند دهندة همة ابعاد و مولفه‌های فرهنگ است؛ لذا در شکل‌گیری و تثبیت مولفه‌های فرهنگی جامعه باید به نقش مستقیم و مهم و کارکردهای آن توجه داشت.

به تعبیری می‌‌توان گفت هویت شرط لازم زندگی اجتماعی است و با فقدان چارچوبی ضابطه‌مند برای تعیین هویت اجتماعی، انسان‌ها نمی‌توانند به صورتی معنادار و پایدار با یکدیگر در یک فضای فرهنگی ارتباط برقرار کنند؛ در واقع بدون هویت اجتماعی، شاهد جامعه‌ای بدون فرهنگ خواهیم بود و بدون فرهنگ اصولاً جامعه‌ای وجود نخواهد داشت.

آمیختگی سرنوشت یک جامعه با فرایندهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن، حول محور هویت صورت‌بندی می‌شود و هویت، یک مدل و چارچوب از پیش تعیین شده نیست، بلکه افراد به طور انتخابی بدان دست می‌زنند، لذا لازم است در فرایندهای هویتی، الگوهای مناسبی مورد توجه و محور عمل قرار گیرد.

هویت اجتماعی یک ملت ریشه در اعماق فرهنگ و تاریخ آن ملت داشته و چون حاصل یک فرایند مستمر تاریخی است، با سرنوشت آحاد جامعه پیوند دارد؛ از این‌رو شناخت دقیق شاخصه‌ها، عوامل ضعف و تقویت، مولفه‌ها، سطوح و ابعاد آن امری ضروری است که به تقویت فرهنگ، تاریخ و ارزش‌های مشترک یاری می‌رساند.

ضرورت این مسئله زمانی بیشتر احساس می‌شود که پیامدها و نتایج ناگوار بحران هویتی یا نشانه‌هایی از بروز آن در میان یک گروه یا ملتی مشاهده شود.

اما پاسخ به دغدغه‌های حاصل از این بحران‌ها نه در فرهنگ و هویتی که به اشکال مختلف در سیطرة قدرت‌ها و ساختارهای دیوانسالارانه به صورت هژمونی درآمده، بلکه از مسیر وحی، عقل و تجربة بشری به شکل هم‌افزا حاصل می‌شود.

هیچ جامعه‌ای را نمی‌توان یافت که فارغ از پارامترهای تمایزگذاری بین “خود و دیگری”، و “ما و آن‌ها” به حیات خود ادامه دهد.

این خود‌ها، انواع مختلفی از بار فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی به دوش می‌کشند و هر کسی به گونه‌ای به آن توجه دارد. این توجهات ناشی از روش‌هایی از زندگی است که به طور رضایت‌بخش در بازشناسی خود و دیگران دنبال می‌شود و حاصل شبکه‌های سازمان‌یافته و منظمی از روابط اجتماعی است.

چنین هویتی منسلخ از اهداف متعالی دینی و به شکل لابشرط دنبال نمی‌شود بلکه هویت عام مورد لحاظ دین، به شرط “علم”، “ایمان” و “عمل صالح” و مبتنی بر “توحید”‌ پی‌جویی می‌گردد.

این ایدة ناب‌خواهانه البته زیاد دور از دسترس در جامعة ما نیست به ویژه که عناصر هویتی بسیاری مانند هویت‌ ملی، هویت و ارزش‌های متعالی اسلامی و شیعی، وجود ذخیره‌های رسوخ‌یافته از انقلاب اسلامی و غیره در جامعة ایران وجود دارد که توسط آن‌ها می‌توان شاهد جهش‌های پرشتابی در راستای پیشرفت‌های فرهنگی و بازسازی ساختار فرهنگی موجود بود.

آمدوشدهای عمیق میان این عناصر و بهره‌گیری از هریک از آن‌ها این مسیر پرتلاطم را سهل‌تر خواهد کرد زیرا هریک به رشد و تعالی دیگری یاری خواهد رساند.

معمای هویت به معنای این ‌که آیا هویت‌ها بازتاب چه شرایط و موقعیت‌های اجتماعی هستند یا این‌که به چه میزان مربوط به خودشکوفاییِ افراد و جنبة فردگرایانه و چقدر مربوط به هویت‌های جمعی غالب هستند تقریبا مربوط به همه جوامع و فرهنگ‌ها بوده و لازم به واکاوی عمیق و ژرف است.

همچنین این‌که چقدر این هویت‌ها ریشه در آرمان‌ها، ناب‌خواهی و اهداف اخلاقی ما دارند و آیا ما قادر به ادراک کلی آن‌ها هستیم یا نه و نیز اختیاری یا جبری بودن آن‌ها، این الزام را بیشتر می‌نماید، چرا که هویت و مضامین هویتی در هر جامعه می‌تواند کانون تعیین کنندة بسیاری از منازعات بوده و به صورت موضوعات گوناگون در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نمایان گردد.

به هرحال بازسازی و بازنگری ساختار از هم‌گسیختة فرهنگی جامعه که به نظر می‌رسد اصلی‌ترین پیش‌شرط گام دوم انقلاب است، در شرایطی حاصل می‌شود که هویت‌ها مسیر خود را یافته و یک عزم جدی و عمومی هم از سوی کنشگران و هم از سوی نهادهای حاکمیتی و منافذ قدرت صورت گیرد.

این امر یک رخداد تدریجی‌الحصول است که نیازمند برنامه‌ریزی دراز مدت و همه‌جانبه است و در صورت هم‌افزا شدن تمام مولفه‌ها و عناصر آن، تمدن نوین اسلامی که مطالبه جدی و اساسی مقام معظم رهبری است، امری دور از دسترس نخواهد بود