به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست «عاشورا و قلمرو دین»، یکشنبه ۳۱ مرداد با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین، مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه، برگزار شد که در ادامه متن آن را میخوانید؛
حماسه حسینی و جریان عاشورا از جهات مختلف قابل مطالعه است و در دنیای امروز به یک بازخوانی یا نگاهی عمیقتر و جامعتر و متناسب با مسائل معرفتی و اندیشهای زمانمان نیاز داریم. با توجه به جریانهای دینشناسی جدید، ظرفیتی را در عاشورا میبینیم که باید دقیق بررسی شود و برای بسیاری از مسائل کلام جدید و فلسفه دین و نیز جریانهایی مانند روشنفکری دینی، عاشورا میتواند پاسخ درخوری را ارائه کند.
عاشورا نمادی از جریانهای دینی و ضد دینی
میتوانیم اسلام و ضداسلام و دین و بیدینی را در حادثه عاشورا به خوبی ببینیم و قرآن مجید را به صورت عینی و عملی در حادثه عاشورا ببینیم. قرآن معارفی دارد و حقایقی را مطرح میکند و کسانی که در هر جریانی قرار میگیرند و کسانی که روبهروی آن میایستند نیز معرفی شدهاند. ما عیناً این را در کربلا میبینیم و مشخص است که قرآن مجسم شد و تعالیم آن به گونهای خودنمایی میکند و جریان بیدینی، ولو به نام دین و در قالب دین، با نظام فکری و شیوههای اخلاقیاش نیز در آن طرف قصه نمایان شده و تابلوی بسیار زیبایی است که بسیار گویا و صریح این دو جریان را نشان میدهد. بنابراین، ظرفیتهای جریان عاشورا را باید مورد توجه قرار داد و عاشورا یک حادثه ساده نیست، بلکه تمام لحظههای آن جای بررسی دارد و پیام پیامبران الهی را در یک تابلوی عینی ترسیم و به دنیا معرفی کرده و مسیر شیاطین و اولیای کفر را نشان میدهد. کربلا توانست تمام زیباییهای راه حق و حقیقت و تمام زشتیهای راه کفر و ضلالت را آشکار کند.
وقتی از این دیدگاه به جریان عاشورا نگاه میکنیم، خیلی از مسائل امروزی را میتوانیم در پرتو آن مطالعه و از قضیه کربلا استنطاق کنیم. یکی از مباحث این است که دو نوع نگاه به دین داریم؛ یکی نگاهی که به اصطلاح جریان روشنفکری دینی را تبلیغ میکند؛ البته روشنفکری دینی به چه معناست؟ بحث این است که اسلام حسینی و جریان اسلامی که روشنفکری ما مطرح میکنند چه نسبتی با این دارند.
روشنفکری دینی و به حاشیه راندن دین
جریان روشنفکری دینی ادعا میکند که دین در حاشیه است. در غرب اتفاقاتی رخ داد و مدرنیته شکل گرفت و نگاه به دین یکی از مسائلی بود که مورد توجه قرار گرفت و در تحولات غرب مؤثر بود. یکسری جریانها با دین معارضه کردند اما تبدیل به جریان غالبی نشدند. دینگریزی و دینستیزی هست، اما محدود است. در نتیجه در تفکر مدرن دین به حاشیه رفت؛ یعنی با اصل دین مخالفت نشد، بلکه دین امری شخصی تلقی شد و دینداران حق دخالت در صحنههای اجتماعی و مناسبات اجتماعی را ندارند. این الگو برای سراسر جهان ارائه شد و یکی از جریانهایی که این نسخه را برای دنیا پسندید جریان روشنفکری است. ابتدا روشنفکری سکولار این کار را کرد و اندکاندک روشنفکری دینی به آن پیوست.
البته چهرههایی مانند دکتر شریعتی بروز کردند که این روند را قبول نداشتند و خیلی هم دین را اجتماعی میخواستند و میگفتند دینی که برای نیازهای اجتماعی انسان پاسخی نداشته باشد به درد نمیخورد، اما نمایندگان امروز روشنفکری دینی همان مسیری را طی میکنند که مدرنیزم غربی طی کرد و دین را به حاشیه برد و دین را با مدرنیته سازگار کرد نه اینکه دین را هدایتگر جریانهای اجتماعی ببیند. اکنون در جریان روشنفکری، که دین را به نفع مدرنیته به عقب میبرد، بحثش در باب نماز و روزه تغییر کرده و میگوید که زندگی توحیدی به نماز خواندن و … نیست و همین که با خدای خودت انس داشته باشی کفایت میکند.
عاشورا چه الگویی را ترسیم میکند؟
الگویی که عاشورا از دین ترسیم میکند چیست و قیام امام حسین(ع) بر اساس چه الگویی از دین حرکت و آن را به جامعه بشری معرفی میکند. وقتی میگوییم قیام عاشورا، از کجا و کی سخن میگوییم؟ آیا منظور روز عاشوراست یا باید قبلتر را در نظر بگیریم؟ به نظر میرسد باید از عقبتر شروع کنیم؛ چون زمانی در اجتماع رفتاری جهادی شکل میگیرد و یک وقت است که عاشورا را نظامی معرفتی میبینیم که از پیش بنیادهای معرفتی خود را عرضه میکند و زمینهای اجتماعی را پدید میآورد و گام بعدی آن بیعتخواهی از امام حسین(ع) و مخالفت امام(ع) است.
امام حسین(ع) پس از شهادت امام مجتبی(ع) در دوره حکومت معاویه قیام عملی و اجتماعی نداشتند اما ساکت نبودند و کار فرهنگی میکردند که به دلیل شرایط حاکم با دشواری روبهرو بودند. شرایط اجتماعی به نحوی بود که کسی صدا و پیام امام را نمیشنید و جامعه تحت تأثیر برنامههای معاویه تحول یافته است و ارزشها دگرگون شدهاند و دیگر کسی با امام(ع) کاری ندارد. علامه طباطبایی نیز در مکاتباتی که با کربن دارند میگویند که دایرهالمعارف فقهی ما مانند وسائل الشیعه بسیار گسترده هستند و روایات عظیمی دارند اما چه تعداد روایات فقهی از امام حسین(ع) داریم؟ در سراسر وسائل الشیعه شاید چند روایت فقهی از امام(ع) داشته باشیم. ایشان میگویند علتش این بود که کسی دنبال اهل بیت(ع) نمیرفت و قیام امام حسین(ع) حرکتی را در جامعه ایجاد کرد تا مردم به سراغ اهل بیت(ع) بروند. حال ببینید امام(ع) در این شرایط چطور با مردم سخن میگفت و از تریبون دینی استفاده میکرد. بهترین فرصتی که امام(ع) میتوانند از آن استفاده کنند، ایام حج است. حسین(ع) در اواخر عمر معاویه در مراسم حج شرکت کردند و در منا که حاجیان و صحابه و تابعین حضور دارند، مسئله را مطرح میکنند.
سخنرانی امام(ع) در منا بسیار مهم و گسترده است و روی دو مسئله تأکید میکنند؛ یکی ویژگیهایی که اسلام برای اصلاح امور مسلمین میگوید و نیز شرایطی که برای مردم ایجاد شده و مسیر جامعه در حال جدا شدن از مسیر اسلام است. امام(ع) بر اندیشه سیاسی اسلام تأکید میکند و این یکی از محورهایی است که جریان روشنفکری دینی امروز به آن توجه نمیکند و وجه ممیزه جریان عاشورا با جریان روشنفکری دینی است. در اندیشه سیاسی یکی از بنیادیترین مباحث، مشروعیت است و سه پرسش کلیدی وجود دارد؛ اولا چه کسی باید حکومت کند یا میتواند حکومت کند؟ حکومت چه ریشه و بنیادی دارد و آیا زیرساخت بشری دارد یا آسمانی. ثانیاً این فرد چطور باید قدرت سیاسی را به دست بگیرد که فرایندی دارد، یعنی فرایند انتقال قدرت سیاسی به کسی یا جریان و گروهی چگونه است؟ ثالثاً چگونگی کاربرد قدرت سیاسی مطرح میشود که حول مشروعیت است.
حسین(ع) در منا پیوند دین و سیاست و حکومت را مطرح میکنند و مبنای مشروعیت دینی را در برابر نظام فاسد بنیامیه مطرح میکنند و در همین جا مسیر امام(ع) از جریان روشنفکری دینی، که امروزه تبلیغ میشود، جدا شد. همچنین امام(ع) میگویند که حکومت بنیاد الهی و دینی دارد. اینکه چه کسی میتواند حکومت کند، تابع این است که حاکم باید علم داشته باشد. اصل نیاز به علم متناسب، در هر کاری لازم است، یک اصل عقلایی است؛ یعنی به یک سکولار هم که بگویید حکومت چه شرایطی دارد، میگوید کسی که حاکم است باید آگاهی و درک کافی داشته باشد. حال امام حسین(ع) پیوند دین و سیاست را مطرح میکنند و میگویند علم باید بالله باشد و چون در حوزه سیاست و اجتماع است، بالله بودن به تناسب حکم و موضوع این است که در تمام این حوزهها به آنچه خداوند مقرر کرده است علم داشته باشد. البته در کنار علم، تعهد نیز لازم است.