پاسخ به شبهات محرّم
مسلم بن عقیل(ع) و ترور ابن زیاد
نوشتاری از حجت الاسلام محمد کاشی زاده عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
در داستان کربلا آمده است که «ابن زیاد» جهت عیادت «هانی بن عروه» به منزل وی میرود و از فرصتی یاد شده است که امکان غافلگیری و کشتن ابن زیاد برای جناب مسلم مهیا میشود اما ایشان از این فرصت استفاده نمیکنند. عملکرد جناب مسلم به عنوان نماینده اباعبدالله الحسین علیهالسلام در این واقعه برای برخی این ابهام را به وجود آورده است که چه بسا جناب مسلم با ترور «ابن زیاد» میتوانست به حفظ جان امام علیهالسلام کمک کنند و با این کار مسیر تاریخ را تغییر دهند، در عین حال اقدام به چنین کاری نکرد. جناب مسلم بن عقیل معتقد بودند که نمیتوان برای هدفی مقدس از ابزار و وسائل غیرمقدس استفاده نمود و به حدیثی از رسول اکرم (ص) استناد نمودند که «ترور را برای مومن جایز نمیشمارد.»
منظور از توجیه شدن وسیله به خاطر هدف این است که فردی به خاطر داشتن هدفی مقدس و رسیدن به آن هدف از وسائل غیرمقدس استفاده کند. البته باید به این مهم نیز توجه داشت که خوبی و بدی (حسن و قبح) افعال مختلفی که مقدمه رسیدن به یک هدف هستند، در نسبت با هدف مذکور، تعریف شده و نمیتوان از خوبی و بدی مطلق افعال سخن راند. توجه به این نکته نیز لازم است که توجیه شدن وسیله به خاطر هدف (در مواردی که جایز است) به معنای نفی کلیت قوانین اجتماعی و دینی نیست. قوانینی که از سوی دین برای فرد و جامعه در نظر گرفته شده است، لازم است در همه شرایط به اجرا دربیایند و قاعده تزاحم تنها مواردی را شامل میشود که هیچ چاره عملی برای فرد وجود نداشته باشد. از همین رو در مواردی که راههای جایگزین مناسب و مشروع برای رسیدن به هدف وجود دارد، جایز نیست به وسائل غیراخلاقی متوسل شد. به عبارت دیگر هدف و وسیله در دو سوی قاعده تزاحم و مقام عمل قرار میگیرند و میبایست بر اساس ملاکهای شرعی، آنچه را مهمتر هست اخذ نمود.
زمانی که ما مجبور به انتخاب یکی از دو طرف تزاحم هستیم، باید ببینیم کدام یک از دو طرف از منظر اخلاقی یا دینی اهمیت بالاتری دارند تا به آن عمل کنیم. برای بررسی دو طرف تزاحم در موارد مختلف دو عنصر تقوا و دینشناسی اهمیت بالایی دارند. دینشناسی برای شناخت ملاکهای شرعی و فهم امری که مقدم است و تقوا برای اینکه فرد تنها بر اساس ملاک دینی-اخلاقی عمل کند. یکی از معروفترین مثالهای باب تزاحم در حوزه فردی زمانی است که میبینیم شخصی مثلا در استخر خانهاش در حال غرقشدن است و ما میتوانیم او را از مرگ حتمی نجات دهیم، اما نجات آن فرد مستلزم ورود به ملک دیگران بدون اجازه اوست که غصب و عملی حرام است. حال آیا نجات جان یک انسان که هدف ماست میتواند توجیهگر عمل حرامی مانند غصب باشد؟ هیچ تردیدی وجود ندارد که نجات جان انسان اولویت بیشتری از عدم غصب دارد و به همین خاطر در چنین موردی هدف وسیله را توجیه میکند. دروغ مصلحتی، نمونه بارز دیگر قاعده تزاحم است؛ یعنی زمانی که حفظ جان یک انسان بیگناه مترتب بر دروغ گفتن شود، باید برای حفظ جان انسان بیگناه (هدف) متوسل به دروغ (وسیله) شد.
لکن در موارد اجتماعی، مثلا در یک نظام دینی تنها امام مسلمین یا نائب او و یا فرد مأذون از طرف ایشان حق دارد میان دو طرف امر متزاحم بررسی و نتیجهگیری کند و آن نتیجهگیری را ملاک عمل قرار دهد؛ زیرا تشخیص مصداق اهم و اصلح در امور اجتماعی (از آن رو که نتایج تشخیص فرد، فقط به خود او مربوط نمیشود و به کل جامعه سرایت میکند) باید بر عهده فردی باشدکه علاوه بر عنصر فهم دینی و تقوا بر تمامی شئون جامعه و مصالح اجتماعی آگاهی داشته باشد. یعنی فرد علاوه بر لزوم تشخیص آنکه کدام یک از طرفین تزاحم، ملاک قویتری دارد باید بتواند مصالح جامعه را نیز مد نظر قرار داده و بر همان اساس یکی از طرفین تزاحم را بر دیگری ترجیح دهد.
نکته دیگری که در این مسئله باید بدان توجه داشت این است که خود اهداف نیز گاهی در طول یکدیگر هستند و ارزش اهداف متوسط نسبت به ارزش غائی، ارزشی ابزاری است و بنابراین دست یابی به اهداف متوسط، به طور مطلق و در همه حال ارزشمند نیست و توجیهگر ابزار رسیدن به این اهداف به حساب نمیآید؛ بلکه میبایست با توجه به اهداف غایی، اهداف متوسط و رابطه آنها با ابزار را سنجید. مثلا برای هدف عالی اخلاق که کمال انسانی است، به دست گرفتن ریاست امور مردم به طور عام یا در کارهای خاص وسیله است و میتواند هدف برخی رفتارها قرار گیرد. اما از آنجا که ریاست (هدف متوسط)، خود ابزاری برای رسیدن به هدف بالاتری است و ارزش مطلق ندارد، ارزش راههای دستیابی به آن نیز مطلق نیست و به تبع ریاست تا جایی است که با هدف عالی اخلاق هماهنگ باشد.
نتیجه آنکه اگر جناب مسلم با ترور «ابن زیاد» میتوانستند زمینه برپایی حکومت دینی و به ثمر رسیدن قیام اباعبدالله الحسین علیهالسلام را فراهم کنند، چنین اقدامی باز هم از ایشان توجیهپذیر نبود؛ چرا که با هدف غایی و کمال نهایی قیام اباعبدالله ناسازگار بود. حکومت دینی که قرار است مسیری در جهت رشد فضائل اخلاقی باشد، میبایست بر پایههای استوار اخلاقی بنا شود و این مهم از ظرایفی است که میتواند به عنوان الگوی زمامداری در همه زمانها مورد استفاده و استناد قرار گیرد.