مشارکت همه اقوام و مذاهب لازمه بقای دولت آینده افغانستان است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در پی تحولات اخیر کشور افغانستان، نشست علمی با موضوع “طالبان و آینده افغانستان” شنبه ۱۹ تیر ماه جاری با حضور و ارائه حجت‌الاسلام و المسلمین حیات‌الله یوسفی و دکتر عبدالوهاب فراتی توسط گروه سیاست پژوهشکده نظام‌‌های اسلامی پژوهشگاه با همکاری معاونت بین الملل بعثه مقام معظم رهبری برگزار شد.

  • حجت‌الاسلام و المسلمین محمد ملک‌زاده دبیر علمی جلسه ضمن تشکر از معاونت بین الملل بعثه مقام معظم رهبری در حج و زیارت که امکان برگزاری این نشست را در همکاری با گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی فراهم نمودند به طرح مقدماتی از پیشینه ظهور طالبان در افغانستان پرداخت و گفت: از سال ۱۹۷۹ میلادی که ارتش شوروی سابق وارد کابل پایتخت افغانستان شد، این کشور وارد یک سلسله درگیری‌های پیوسته و خشونت‌ها و بحران‌های سیاسی- امنیتی به صورت دومینووار شده است که تا الان ادامه دارد. در بررسی آغاز شکل گیری جریانی به نام طالبانیسم، باید به دوران اشغال این کشور توسط شوروی سابق بازگردیم. در این دوره این جریان با حمایت مالی برخی کشورهای عربی و تغذیه فکری وهابیسم در عربستان و تحت لوای حمایت غرب از مبارزه با کمونیسم بوجود آمد. از آن زمان جریان طالبان در افغانستان بخصوص در بخش‌های سنی نشین این کشور به مرور قدرت خویش را افزایش داد و توانست به عنصر مهمی در اخراج نیروهای اشغالگر تبدیل شود و کم کم قدرت سیاسی را در افغانستان در اختیار بگیرد.

وی اضافه کرد: در سالهای دهه ۹۰ میلادی بخشهای مهمی از افغانستان به کنترل طالبان درآمد و با وجود مخالفت‌های بین المللی طالبان توانست حاکمیت سیاسی خود را بر افغانستان تثبیت نماید. در سال ۲۰۰۱ میلادی با تجاوز نظامی آمریکا به افغانستان که به بهانه نابودی القاعده پس از حمله به برج‌های دوقلو در آمریکا انجام شد، دولت طالبان سقوط کرد و دولتی جدید در افغانستان با حمایت واشنگتن بر سر کار آمد. سقوط طالبان به معنای حذف کامل این جریان از حیات سیاسی افغانستان نبود بلکه آنان با پناه گرفتن در دامنه‌ کوه‌ها و مناطق صعب العبور دیگر به حیات نظامی خود ادامه دادند و مترصد فرصتی برای بازگشت به قدرت ماندند. امروز پس از سالهای تکاپوی تبلیغاتی و ایدئولوژیکی در عرصه‌های سیاسی و نظامی، طالبان مجددا شروع به ظهور پر رنگ در حیات سیاسی افغانستان نموده است. اکنون سوال اساسی در خصوص نقش این جریان در آینده سیاسی و اجتماعی افغانستان است که جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حیات الله یوسفی و آقای دکتر عبدالوهاب فراتی به آن پاسخ خواهند داد.

  •  حجت‌الاسلام و المسلمین حیات‌الله یوسفی استاد جامعه المصطفی العالمیه به عنوان ارائه‌دهنده اول این نشست بحث خود را در سه محور تبیین کرد:
  1. بافت اجتماعی افغانستان

کشور افغانستان دارای اقوام و گروه‌های مختلف با تنوع فرهنگی، قومیتی و مذهبی است. ویژگی افغانستان سنتی بودن آن است. این کشور به دلیل استبداد داخلی و یا اشغال خارجی همواره درگیر بحرانها و چالشهای گوناگون بوده است و این عامل مهمی در عقب ماندگی این کشور نیز می‌باشد. دولت ملی و مرکزی تحت تاثیر رقابت گروه‌های مختلف در این کشور همواره دچار ضعف بوده و نتوانسته امنیت را برقرار سازد.

  1. شکل گیری طالبان

بعد از تجاوز ارتش شوروی به خاک افغانستان و طرح مساله جهاد در این کشور، گروه های مختلف متحد شده و مقاومت در برابر اشغالگران شکل گرفت که به بیرون راندن نیروهای اشغالگر از افغانستان منتهی شد. پس از خروج نیروهای متجاوز، مجاهدین نتوانستند یک دولت مقتدر برخاسته از همه اقوام و گروه‌های مختلف افغانی را بوجود آورند. تفکر اخوانی دولت مجاهدین تجربه موفقی از تاسیس حکومت در افغانستان را نشان نداد. تفکر اخوانیسم پیامدهای منفی فراوانی در افغانستان برجای نهاد که تا الان نیز ادامه دارد. انحصارگرایی و استبداد قومی دو ویژگی مهم این تفکر بود. در این شرایط سرخوردگی مردم از وضعیت نامناسب موجود و از طرفی تهدیدهای خارجی دیگر موجب استقبال برخی و سکوت برخی دیگر در برابر قدرت گرفتن طالبان در افغانستان گردید. به هر حال طالبان در افغانستان به قدرت رسید و در طول زمامداری خود با پشتوانه تفکر وهابیسم توانست تجربه خطرناکی در این کشور برجای گذارد که با جنایات متعدد همراه بود.

  1. آینده افغانستان

برای اینده افغانستان سناریوهای متعددی قابل طرح و بررسی است. نکته مهم در این زمینه این است که هر گروه یا طایفه‌ای که در افغانستان به قدرت برسد باید با عنایت به ویژگی قومیتی این کشور باشد. اگر از همه سلایق و دیدگاه ها در دولت افغانستان استفاده نشود هیچ گروهی نمی‌تواند امنیت را به این کشور بازگرداند.

  • دکتر عبدالوهاب فراتی عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه به عنوان ارائه‌دهنده دوم این نشست در خصوص موضوع طالبان و آینده افغانستان به چند نکته اشاره کرد:
  1. ابتدا باید بپذیریم در شرایط فعلی تحلیل دقیقی نمی‌توان از آینده افغانستان ارائه داد. زیرا اطلاعات ما از واقعیتهای پشت پرده بسیار محدود است.
  2. برخی اخبار یا تحلیل‌های مطرح شده در این زمینه قابل اطمینان نیستند. مثلا پیش بینی مجله وال استریت در مورد این که ۶ ماه پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان دولت طالبان به قدرت می‌رسد از این جمله است.
  3. با خروج امریکا از افغانستان خلا قدرتی احساس شده که در پناه آن طالبان توانسته‌اند پیشروی کنند. اما احتمال اینکه این موضوع از قبل هماهنگی شده باشد وجود دارد.
  4. برخی سعی می‌کنند طالبان فعلی را متفاوت از طالبان گذشته تعریف کنند اما در این مساله تردید جدی وجود دارد. گرچه طالبان با توجه به تجارب گذشته امروز به روزتر شده‌اند اما ماهیت آنان تغییر چندانی نیافته است. بنابراین تقسیم طالبان به طالبان خوب و بد تقسیم دقیقی نیست.

وی در ادامه گفت:

در این زمینه چند احتمال نیز به عنوان پیامد قدرت گرفتن طالبان باید در نظر گرفت:

  1. اگر دولت ملی در کابل مستقر نشود امکان آوارگی و مهاجرت گسترده مردم افغانستان به مناطق مختلف از جمله ایران وجود دارد که در این شرایط مشکلات خاص خود را داراست.
  2. در این شرایط امکان بروز جنگ داخلی در افغانستان و قدرت گرفتن جریانات تروریستی مانند داعش در این کشور را نباید از نظر دور داشت.
  3. مبادلات تجاری و اقتصادی افغانستان با همسایگان از جمله ایران می‌تواند تحت تاثیر وضعیت جدید قرار بگیرد.

گرچه طالبان وعده داده‌اند جلوی پیامدهای منفی فوق را خواهند گرفت اما چندان نمی‌توان به وعده آنان دل بست. برخی نیز از دو سناریو در افغانستان سخن به میان آورده‌اند: سناریوی نخست اینکه آمریکا با هدف تضعیف جبهه مقاومت و بویژه ایران به دنبال بازگرداندن طالبان به اریکه قدرت است. سناریوی دوم این است که آمریکا برای تصرف شهرهای افغانستان به طالبان چراغ سبز نشان داده است اما اجازه سقوط کامل دولت حاکم و سقوط کابل را نخواه داد بلکه قصد آمریکا شکل گیری توافق جدید با طالبان و استفاده از همه گروه‌های سیاسی و قومی در حاکمیت سیاسی افغانستان است.

در پایان، برخی حضار در نشست به طرح سوالاتی در خصوص طالبان و افغانستان پرداختند که دو سخنران جلسه به آنان پاسخ دادند.