نو شدن حکمرانی

نو شدن حکمرانی

یادداشتی از دکتر فرشاد مهدی‌پور رئیس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه درباره لوازم دولت جوان حزب‌اللهی منتشر شده در روزنامه صبح نو

توفیق در جوان‌گرایی، نشان‌دادن نتیجه‌هاست به‌جای نمایش‌دادن و حرف‌زدن از آن؛ مانند همه عرصه‌هایی که عملکرد انقلابی و جهادی، توانسته برای ایران، گشایش‌های وسیع ایجاد و تحریم‌ها و فشارها را بی‌اثر کند. همانند راهی که سپهبد قاسم سلیمانی در منطقه پیمود و محور مقاومت، آفریده شد یا شهید محسن فخری‌زاده رفت و انرژی هسته‌ای را در کشور بومی کرد یا دکتر سعید کاظمی‌آشتیانی در بایوتکنولوژی طی کرد و ما را در لبه دانش قرار داد و… دسترسی به‌ دولت جوان حزب‌اللهی دور از دسترس نیست، چون ما توانسته‌ایم، البته اگر از کوته‌نظری و بخشی‌نگری دست برداریم و جوان‌گرایی را در سه سطح منابع انسانی، سازمانی و گفتمانی به‌شکلی توامان و متوازن به‌جریان درآوریم.

اول
ساختار انقلابی در اولین جمهوری ایرانی، پس از هزاره‌‌‌ها قیمومیت حکومت‌های پادشاهی و ملوک‌الطوایفی، نیازمند کارگزارانی بود که هم به قد و قواره چنین آرمانی بخورند و هم به آن تعلق‌خاطر داشته باشند و بتوانند بارش را از روی زمین بردارند. از این حیث، جوان‌شدن سیستم‌ها از همان لحظه صفر پیروزی انقلاب، در دو ساحت مدنظر قرار گرفت: اول تاسیس سازمان‌های نوینی که می‌بایست عمل انقلابی را پیش ببرند و سازماندهی انقلاب را به دست بگیرند و دوم سازمان‌های موجود که باید دچار تحول می‌شدند و با خط‌مشی‌های جدید، هم‌خوان. در میان سازمان‌‌‌های گروه دوم به نهادهایی مانند ارتش یا دستگاه قضایی می‌توان اشاره کرد که رهبر کبیر انقلاب، در رأس آن‌ها افرادی را نصب کرد که نمی‌توان آن‌ها را جوان به ‌معنای متعارف دانست، چون دیوان‌سالاری کهنی داشتند که به‌سادگی نمی‌شد آن ‌را تغییر داد و از این حیث می‌بایست افرادی در رأس قرار می‌گرفتند که بتوانند تغییرات را تدریجی و عمیق به پیش ببرند و این جز با شناخت و تجربه امکان‌پذیر نبود. اما در مجموعه‌های تازه‌پدید از شورای انقلاب گرفته تا کمیته‌ها، سپاه‌، بنیادها و سازمان‌های جهادی و… نوعا افراد با وصف جوانی قرار گرفتند. این اقتضای چنین وضعیتی بود، چون سازمان‌‌های نوین،‌ باید مانند رشد و بالندگی خود انقلاب، به پیش می‌رفتند و آن ‌را به پیش می‌رانند و چه اینکه اگر خلاف آن عمل می‌شد، تعارض‌های بسیاری به‌وجود می‌آمد و به‌طور نمونه تجربه سپاه پاسداران نشان می‌دهد که چه انتخاب درست و دقیقی بوده است.

دوم
اما نوگرایی و جوان‌شدن نمی‌بایست فقط در حیطه تحول نیروی انسانی محدود شود؛ در توصیف چرخه عمر «سازمان» از مرگ سازمانی سخن گفته می‌شود، لحظه‌ای که سازمان، در مرحله تولد ایده یا حرکت به‌سوی هدف یا رشد، دچار انحطاط و فروپاشی می‌شود و کارآیی خود را از دست می‌دهد. پس ضلع دوم جوان‌گرایی، باید تحول در سازمان‌‌ها باشد، سازمان‌‌هایی که به اقتضایی متولد شده‌اند و اکنون، وظیفه ذاتی‌شان یا از دست رفته یا تغییر یافته است. در گذشته نمونه‌هایی نظیر ادغام کمیته‌، ژاندارمری و شهربانی در نیروی انتظامی یا شکل‌گیری جامعه‌المصطفی (سازمان حوزه‌ها و مدارس علمیه خارج از کشور و مرکز علوم اسلامی) را می‌توان یادآور شد یا پیشنهادهایی نظیر ادغام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در سازمان تبلیغات یا نهادهای خدماتی-امدادی حاکمیتی در یکدیگر و… سومین ضلع این تحول ساختار و کارگزار، دگردیسی مهم دیگری است که شامل نوشدن آرمان‌ها و هدف‌هاست؛ نظیر اینکه غیریت استقلال و آزادی برای ایران جدید و حفظ آزادی آن در جهان کنونی، مقدم بر همه امور شده یا استقلال (و حکمرانی متکی به سرزمین، فرهنگ و دولت) به‌دلیل مرززدایی وسیع صورت‌گرفته از ناحیه مجازی‌شدن، نیازمند بازتعریف است. این بازآرایی ایدئولوژی‌ها هماهنگ با چارچوبی است که در بیانیه گام دوم بدان اشاره شده و شاید دهه‌ای قبل‌تر در مقوله ثبات و تحول نظام از ناحیه رهبری انقلاب مطرح شد (سخنرانی۱۳۹۰ دانشگاه کرمانشاه).

سوم
امروز که درباره جوان‌گرایی سخن گفته می‌شود، ۴۲سال از آن موقعیت تاریخی فاصله گرفته‌ایم؛ هم تجارب بسیاری اندوخته شده و هم شاکله تربیت نیروی انسانی تغییر یافته است. مراکز دانشگاهی (و حوزوی) شاید به اصلی‌ترین محل تربیت نیروی انسانی در جایگزین سازوکارهای تشکیلاتی متعارف درآمده و خود این وضعیت، مشکلاتی را رقم زده است لیکن از منظری دیگر، بیانیه گام دوم، متکی بر پلتفرم حرکت جوانانه کشور است که می‌خواهد جمهوری دوم را رقم بزند؛ به حرکت درآوردن موج این جوانان تحصیلکرده که فرزانگی و سپس تعهد و احساس وظیفه‌شان، امیدآفرین است،‌ معمولا از سه نقطه‌ضعف رنج می‌برد: اول، فقدان نظامات تربیت نیروی انسانی و کادر سازمانی نظیر آنچه در احزاب مشابه آن ‌را می‌توان مشاهده کرد، دوم، مقاومت نسلی که بر سر کار است و به‌سادگی حاضر به ‌خالی‌کردن صندلی‌ها نیست و سوم، تعارضات و تضادهای شدید میان نسل جدید و جوانی که به بیانی عامیانه «یکدیگر را قبول ندارند!». این نقاط ضعف را در تحولات سه‌ساله اخیر (بعد از صدور فرمان جوان‌گرایی در اول فروردین۱۳۹۷) می‌توان به‌وضوح دید؛ از اتفاقاتی که در اصلاح قانون ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان (شهریور همان سال) واقع شد تا تغییر نسل مدیران بسیاری از سازمان‌های فرهنگی و نهایتا ورود ده‌ها نماینده جوان به مجلس شورای اسلامی. بدین‌ صورت که با وجود مقاومت دولت مستقر در برابر جوان‌گرایی، امواج فراوانی در پیرامون آن شکل گرفته که صورت‌بندی کلی را تغییر و حتی به تولد دولت جوان حزب‌اللهی نیز، امیدهایی داد و البته بیم‌هایی را نیز آفرید.

ما اکنون در آستانه انتخابی جدید هستیم که هشتمین رییس‌جمهوری ایران را انتخاب کنیم؛ این انتخاب را با چشم‌هایی کاملا باز باید انجام داد و اسیر هیاهوهای کور و شعارهای پوچ نشد. ولی چگونه؟ یک ابزار اصلی، ایده‌‌های خلاقانه و ابتکاری‌ای است که برای نو شدن حکمرانی از جانب نامزدهای انتخاباتی مطرح شود؛ البته نه وعده‌های خیالی، بلکه طرح‌هایی که بتوان با آن‌‌ها اقتصاد، معیشت، سیاست و فرهنگ کشور را به تحرک واداشت و از وادادگی و خستگی، آن‌ را رهانید. این ایده‌های نو می‌توانند از بازآرایی سازه‌های فرهنگی و اقتصادی محوری تا ارائه پروژه‌های بزرگ ملی با آثار فراملی در حوزه انرژی و حمل‌ونقل باشد که نخبگانی جوان آن‌ها را در سال‌های دور و نزدیک تولید کرده‌اند و اگر هدف کسب قدرت و رسیدن به مقامی بالاتر نباشد، می‌تواند دستمایه مناسبی برای انتخاب درست ما باشد.