التقاط روشی و اعتقادی؛ منشأ آسیب در برداشت‌های گروه فرقان از قرآن

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد عابدی، عضو هیأت علمی گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه در یادداشتی به التقاط روشی و اعتقادی به عنوان منشأ آسیب در برداشت‌های گروه فرقان از قرآن پرداخت. متن این یادداشت منتشر شده در خبرگزاری ایکنا به شرح زیر است:

گروه فرقان در اویل انقلاب اسلامی نقش مهمی در حذف رهبران ایدئولوژیست نظام اسلامی همچون شهید مطهری داشت. آنچه موجب برداشت‌های نادرست این گروه از آیات قرآن و در نهایت اقدام جنایت‌کارانه علیه نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی شد، التقاط روشی و ایدئولوژیک آن‌ها بود. زیرا این گروه در برداشت‌های سیاسی خود از قرآن متاثر از مکاتب مارکسیستی و کمونیستی و سازمان مجاهدین خلق بود و در چنین زمینه و بستری، اکبر گودرزی رهبر بیست و چند ساله گروه به تفسیر و ارائه برداشت‌های سمبولیک و انقلابى و اجتماعی از قرآن روی آورد.

در عموم آثار این گروه، التقاط روشی و اعتقادی بسترساز انحرافات گسترده در برداشت‌ها شد. گودرزی در کتاب «اصول تفکر قرآنی» کوشید اصول بنیادین انسان‌شناسى، ایمان و انقلاب و ضد انقلاب را از قرآن برداشت کند. در این کتاب از مرحله غیب انقلاب و مرحله شهود آن مطرح شده و از قرآن براى مرحله پیش از انقلاب و پس از پیروزى برداشت شده است. ایمان به غیب در آیه دوم بقره به معناى «ایمان به غیب انقلاب» فهم شده است. «منظور از غیب معهود و شناخته شده همان مراحل ابتدایی رشد انقلاب توحیدی و زمان انجام تحولات کمی است که به تدریج به تحول کیفی می‌سد و از مرحله غیب به شهود منتقل می‌شود»
رابطه غیب و صلاه این گونه برداشت شده است: همه اصول تئوریک حزب توحیدى در مرحله غیب انقلاب در کلمه «صلاه» جمع شده‌اند» «وحی» نیز چنین تفسیر شده است: «وحى در تعریف کلى آن، همان شناخت پدیده نسبت به راه تکامل خویش بر حسب ظرفیت وجودى و مدار تکاملیش یا به قول امام آن انفجار درونى و درد تکامل‌خواهى است».
در مقدمه کتاب توحید و ابعاد گوناگون آن (عدم وجود نوعى آگاهى مکتبى) به عنوان فلسفه نگارش کتاب معرفی شده است؛ زیرا از نگاه آنان ضعف عمده تشکل‌ها و سازمان‌هاى انقلابى، از مشروطه تا زمان آن‌ها همین نبود نوعی آگاهی مکتبی بود. نویسنده با تأثیرپذیری از ادبیات مارکسیستی تعریف توحید را چنین می‌فهمد: «خلاصه‌ترین تعریف توحید نمود خارجى جنگ سراسرى و دائمى موجودات براى حل تضاد‌ها و راه یافتن به تکامل برتر و بالاتر است».
در این تعریف با این مبنای عاریت گرفته شده از مارکسیسم (پذیرش نوعى حرکت تکاملى براى تمامى موجودات)، قیامت با عبارت «روز تحقق استعدادها» فهم مى‌شود و بعد از ردیف کردن چند آیه، چنین نتیجه گرفته می‌شود: «پس از دید کلى و طبیعى مى‌توانیم قیامت را مرحله تحقق ساعت یا فعلیت سعى عمومى موجودات به حساب آورد و از دید اجتماعى و در رابطه با پیکار خونین انقلابگران توحیدى آن را نهایى‌ترین و دامنه دارترین و فراگیرترین و سازنده‌ترین انقلاب توحیدى و مرجع همه انقلابات تاریخى به حساب آوریم».
در مقابل انحرافات این گروه افرادی چون آیت‌الله خزعلی، مصباح یزدی، بهشتی و مطهری به اتخاذ موضع و آسیب‌شناسی برداشت‌های ناصوابشان پرداختند. شهید مطهری در جلسات هفتگی به نقد کتاب ایدئولوژی توحید و ابعاد گوناگون آن و تفسیر وی پرداخته و در یادداشت‌هایش و کتاب علل گرایش به مادیگرى با عنوان ماتریالیسم در ایران برداشت‌های قرآنی‌شان را نقد کرد. افراد دیگری نیز به نقد آنان می‌پرداختند از جمله گزارش شده است که به اکبر گودرزى تذکر داده می‌شود که مضمون این تفاسیر با روح قرآن مطابق نیست. براى نمونه در داستان یوسف، گرگ به معناى ضد انقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب، یوسف را براى به دام انداختن ضد انقلاب به سوى آن‌ها فرستاده است. یا براى مثال محراب را به معناى سنگر گرفته، و «امام» را رهبر انقلابى مى‌گرفتند.