مصباح انقلاب، پیشتاز و پیشگام تبیین اندیشه انقلاب اسلامی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در پی ارتحال علامه محمدتقی مصباح یزدی بر آن شدیم تا گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام علی ذوعلم عضو هیات علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه پیرامون خصوصیات، شخصیت، ابعاد فکری و خدمات انقلابی ایشان داشته باشیم.

در ادامه نظر شما را به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام ذوعلم جلب می‌نمایم.

با سلام، لطفا کمی از ویژگی‌های شخصیتی علامه مصباح یزدی برایمان بگویید.

بسم الله الرحمن الرحیم؛ سلام‌علیکم. ضمن تشکر از جنابعالی و دوستان در مورد استاد و متفکر بزرگوار، مرحوم علامه مصباح یزدی، یکی از چهره‌های تاثیر گذار در فضای فکری و علمی حوزه‌های علمی و فراتر از آن در عرصه دانشگاه‌ها و تحول در علوم انسانی در نیم قرن اخیر هستند. ایشان چهره برجسته بودند که از شاگردان ممتاز علامه طباطبایی بوده و همچنین از شاگردان مرحوم آیت‌الله بروجردی و بعد حضرت امام رضوان الله علیه و چهره تاثیرگذار به خصوص دهه‌های اخیر که فقدان ایشان برای حوزه‌های علمیه و برای عرصه معارف اسلامی و علوم انسانی بسیار بزرگ است و جای ایشان جایگاهی است که به زودی پر نخواهد شد. بنابراین درباره اندیشه‌ها و شخصیت ایشان هر مقداری وصف شود، می‌تواند برای آینده حوزه‌های علمیه ما جنبه الگوسازی داشته باشد.

اگر بخواهم خیلی خلاصه ویژگی‌های ایشان را عرض کنم، خب مرحوم آیت‌الله مصباح از معدود چهره‌های فاضل و اندیشه‌ورز در حوزه علمیه هستند که از یک استقلال رای و یک استحکام و ثبات در دیدگاه‌های خود برخوردار بوده و بعضی از معاشران و نزدیکان ایشان این را بیان کردند که آقای مصباحِ دهه ۹۰ همان آقای مصباح دهه ۳۰ و ۴۰ است. یعنی ایشان آن فکر و اندیشه‌های خود را در این فراز و نشیب‌ها به هیچ وجه تغییر نداده‌اند و این موضوع از خصیصه‌ای در ایشان نشأت می‌گیرد که به هیچ وجه پیروی محض از هیچ کسی نداشتند. یعنی حتی از استاد بزرگوار خود مرحوم علامه طباطبایی هم ایشان به صرف این که استادشان هستند لزوماً پیروی نمی‌کنند و آن تعلیقات ایشان بر کتاب نهایه الحکمه این موضوع را به خوبی نشان می‌دهد که ایشان در آن کتاب در خیلی از مباحث فلسفی سوالات و نقدهایی نسبت به نظر استاد علامه طباطبایی دارند. البته با تواضع این بحث‌ها را مطرح می‌کنند و این خودش یک ویژگی مهم می‌باشد و اصالت اندیشیدن و استدلال در مباحثی که ایشان به آن رسیده‌اند خیلی برجسته است.

نکته دوم توجه ایشان به نیازهای عینی جامعه است که قبل از انقلاب این توجه و پرداختن به پرسش‌های نسل نو و تلاش برای تامین خوراک فکری مخاطبان به خصوص جوانان در مشی ایشان مشهود است. ایشان قبل از انقلاب موسسه در راه حق را با همکاری چند تن دیگر از فضلای آن زمان حوزه علمیه راه اندازی کردند که به نوبه خودش بسیار موثر بوده و بعد از پیروزی انقلاب هم در مواجهه با دیدگاه‌های اساتید مسلمان دانشگاهی ایشان حضور بسیار فعالی داشتند و به خصوص در دوره انقلاب فرهنگی و تلاشی که انجام شد برای اینکه بتوانند برنامه درسی و مشی محتوایی دانشگاه‌های ما به مبانی دینی و هویت فرهنگی خودمان نزدیک‌تر شود نقش آقای مصباح خیلی برجسته بود و شاید از همان موقع تاسیس یک موسسه که بتواند این کار را به خوبی انجام دهد در ذهن ایشان شکل گرفت تا این که در اوایل دهه هفتاد با حمایت رهبر معظم انقلاب ایشان موسسه پژوهشی و آموزشی امام خمینی را پایه گذاری کردند که نقش بسیار زیادی در تربیت یک نسل جدید حوزوی آشنا با مباحث جدید و متبحر در مباحث نازل به نیازهای امروز ما داشت.

نکته سومی که درباره ایشان می‌توان مطرح کرد مواجهه با مسائل جدید است. ایشان از آن قالب بندی‌های سنتی به یک نوآوری و نواندیشی در این زمینه‌ها پرداختند و نقش مهمی در عرصه دینی داشتند و همچنین نگاه جهانی به عرصه‌های علمی که هم در برنامه ریزی خود موسسه ایشان نیز مشهود است. این برنامه‌ریزی‌ها عبارت بود از اعزام طلبه به بعضی از دانشگاه‌های خارج از کشور که این طلاب بتوانند آنجا در فضای فکری غرب اندیشه‌های جدید غرب را بشناسند و بتوانند یک مواجهه علمی و عمیق نه فقط یک نگاه ترجمه‌ای و از راه دور با این اندیشه‌ها داشته باشند و خود ایشان هم سفرهای علمی متعددی داشتند که در آن سفرها در مواجهه فکری با صاحبان اندیشه در دانشگاه‌های بزرگ جهان حضور فعال داشتند و اثرگذار هم بودند.

نکته دیگری که در مورد شخصیت ایشان باید بر آن تاکید کرد خصلت‌های فردی ایشان بود که بسیار مخلص، متخلق، متواضع، ساده زیست و مردمی، کاملاً به دور از تجملات و ذخایر دنیوی بودند و این موضوع بسیار در تاثیرگذاری ایشان موثر بود. اگر که این خصلت‌های اخلاقی در ایشان وجود نداشت، قطعاً این آثار هم به بار نمی‌آمد.

صراحت و شجاعت ایشان در بیان مباحث و مواجهه با شبهات و پرسش‌ها هم در ایشان بسیار قوی بود و در عرصه حضور اجتماعی و سیاسی هم ایشان یک فرد تکلیف مداری بودند. به خصوص در دهه هفتاد که حضور ایشان بسیار موثر بود و زمانی هم مرحوم شهید بهشتی از ایشان تعبیر به ((مصباح دوستان)) کرده بودند که ایشان واقعاً مصباح انقلاب شدند و یک چراغ روشن فروزانی برای تبیین و تحکیم و گسترش تفکر ناب اسلامی در عرصه عقاید و باورها و مباحث فکری بودند که این هم خصلت دیگر ایشان بود و بسیار ایثارگرانه در این جهت ورود پیدا کردند. البته آثار ماندگاری هم از ایشان به حمدالله باقی ماند و علامه مصباح به یک چهره فکری اندیشه انقلاب اسلامی تبدیل شدند و امیدواریم که مسیر ایشان بتواند، در شاگردان ایشان هم به صورت برجسته تر و عمیق‌تری پیش رود انشاالله.

آثار ایشان را می‌توان چگونه تقسیم‌بندی نمود؟

در یک جمع بندی باید گفت که ایشان سه نوع اثر پایدار از خودشان به جای گذاشته‌اند. یک اثر که مستقیماً محصول ذهن و اندیشه و تفکر ایشان بوده و آنهم اندیشه‌ها و آثار کتبی ایشان است که بعضاً اثر قلمی ایشان و پیاده شده از سخنرانی‌های ایشان نسبت به مباحث و شبهات حوزه‌ها و ولایت فقیه تا فلسفه اخلاق بوده که این بحث هم به عنوان نمونه کتاب فلسفه اخلاق ایشان از معدود آثاری است که درباره فلسفه اخلاق است و در دهه شصت منتشر گردیده و بسیار موثر بوده است. دو جلد کتاب آموزش فلسفه از ایشان به جای مانده که به سبک آموزشی نگارش شده و ده‌ها سال است این کتاب یک متن آموزشی در عرصه فلسفه اسلامی، به خصوص برای دانشجویان و کسانی که در فضای حوزوی نیستند، است. مباحث اعتقادی و معارف قرآنی ایشان که یک درک عمیق قرآنی به معارف و منابع وحیانی قرآن کریم است و بعد در فلسفه نیز مثل بحث فلسفه‌های مضاف هم ایشان آثار متعددی در بحث فلسفه سیاست، فلسفه تربیت، فلسفه حقوق و از این قبیل دارند که بخش اولین آثار ایشان در قالب کتاب و محصول علمی را تشکیل می‌دهند.

دومین سرفصل از آثار ایشان موسسه‌ای است که با نام موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی بنا نهادند و بعد موسسه‌های اقماری در امتداد این موسسه در بعضی از استانها و خارج از این مجموعه، با استفاده از سبک و سیاق ایشان در این موسسه تاسیس شدند که این هم اثر بسیار مهمی است که یک موسسه و تشکیلاتی علمی و فکری که در عرصه نیازهای روز و مباحث روز ورود پیدا می‌کند را ایشان پایه‌گذاری کردند.

بخش سوم آثار ایشان هم شاگردان علامه مصباح یعنی خیل هزاران شاگرد ایشان هستند که در ساحت‌های مختلف از فکر ایشان استفاده کردند و روش و رویکرد ایشان را برای خودشان یک الگو قرار داده‌اند، یعنی یک سبک فکری و یک سبک اندیشه‌ای کاملاً عملگرا و بسیار مهم و برخوردار از سلوک اخلاقی و حضور اجتماعی. شاگردان ایشان در این بستر و در این سه نوع آثار بازمانده از ایشان به علاوه فرزندان عالم و فاضل ایشان که آنها هم به هر حال در نسل و نسل‌های آینده آیت‌الله مصباح انشاءالله این تفکر و تاثیر گذاری را استمرار خواهند داد.

از نظام فکری علامه مصباح یزدی برایمان بگویید.

منظومه تفکری آیت‌الله مصباح در واقع فرآوری شده و امتداد یافته چارچوب فکری دو استاد بزرگوار ایشان یعنی علامه طباطبایی و امام خمینی است. تلقی بنده این است که دو بحر بسیار عمیق و بسیار جوشان و خروشان که این دو بحر یکی علامه طباطبایی و دیگری امام خمینی است در نظام فکری علامه موثر بوده‌اند. مرحوم آیت الله مصباح در واقع برایندی از این دو بحر را گرفتند و نظام وارده فکری ایشان با توجه به نیازها و ضرورت‌های زمان ساخته و پرداخته شد و در حقیقت این نظام فکری بازآرایی همان اندیشه‌ها است.

نکته اول این نظام فکری، نگاه توحیدی عمیق به عالم و آدم و تنفس و تفکر و فرآوری فکری در نظام دانایی وحیانی و توحیدی است و نکته دوم یک نگاه جامع به اسلام، که هم در عرصه عینی و هم در عرصه علمی و علوم اسلامی و انسانی دیدگاه دارد و میتواند نظام تربیتی، نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام فکری، نظام حقوقی و سایر نظامات فکری و اندیشه‌ای را ارائه دهد و در عرصه عینی هم اسلام یک نظام حاکمیتی کارآمد و راهگشا و پیش‌برنده جامعه به سوی کمال و سعادت را می‌تواند پایه گذاری کند و تلقی ایشان از انقلاب اسلامی در همین عرصه تحلیل عملی شد. البته در منظومه فکری مرحوم آیت‌الله مصباح یک نکته مهمی وجود دارد که نگاه ایشان به اندیشه غربی یک نگاه کاملا علمی و منصفانه است. یعنی ضمن این که به شدت معتقد هستند که ما می توانیم علوم انسانی اسلامی و قرآنی داشته باشیم و با استفاده از مبانی و منابع خودمان به بازسازی و بازتولید آن بپردازیم، در عین حال استفاده از فرآورده‌های فکری و علمی غرب را نه‌تنها مجاز می‌دانستند بلکه مفید و لازم هم می‌شمردند. ایشان صریحاً استفاده از دستاوردهای دانش اقتصاد و دانش حقوق در نظامات اجتماعی را تجویز می‌کنند و در آن مباحثی که درباره رابطه علم و دین دارند صریحاً هم توصیه می‌کنند که حتماً باید آنها را مد نظر قرار داد و نقد و پالایش نمود و حتی می توان از آن استفاده کرد ولی نه به صورت تقلیدی و نه با آن نگاهی که غرب به این مقولات دارد و در عین حال باید تلاش کنیم که علوم انسانی اسلامی را هم تولید نموده و تعمیق نماییم و آن را کارآمد و قابل پیاده سازی در صحنه عمل سازیم. بنابراین نگاه ایشان در مواجهه با دانش و علوم غرب، نگاه بسیار واقع بینانه‌ای است، بدون آنکه از نگاه آرمانگرایانه خویش عدول کرده باشند. بعضی از بزرگان ما نگاهشان به دانش‌ها و علوم اجتماعی و علوم انسانی غربی کاملاً نگاهی منفی است ولی ایشان صریحاً در مباحث مطرح می‌کنند که ما می‌توانیم و باید از این تجربه‌ها و علوم استفاده کنیم، ولی اینکه چگونه استفاده کنیم بسیار ظریف است. یعنی به هیچ وجه استفاده از این علوم را با حفظ مبانی فکری خودشان تجویز نمی‌کنند بلکه این تجربه‌های فکری و عقلانی بشر را برای کمک به دستیابی بهتر دانش در جهت تولید علوم اسلامی انسانی و تحول در علوم انسانی رایج و در حل مشکلات و مسائل کنونی جامعه یعنی در مباحث اقتصادی، فرهنگی و سایر موارد جامعه مفید می‌دانند که این هم نکته مهمی در اندیشه مرحوم استاد مصباح است.

اختلاف دیدگاه‌های ایشان مثلا با دیدگاه‌های شهید بهشتی یا شهید صدر به چه گونه‌ای بود؟

همانطور که اشاره کردم، آیت‌الله مصباح یک متفکر اندیشه‌ورز بود که هیچگاه استقلال و استحکام فکری خود را از دست نداد. ممکن است بعضی از شاگردان ایشان حتی نسبت به بعضی از دیدگاه‌های ایشان نقد علمی داشته باشند کما اینکه درباره همین بزرگان ما اینگونه بوده است. یعنی آن بستر اندیشه‌ورزی پویا و اجتهادی در حوزه‌های علمیه این مجال را فراهم می‌کند که حتی شاگردان یک استاد هم نسبت به دیدگاه‌های علمی یا فکری استاد خویش، نقد داشته باشند. ولی به هر حال ایشان این استقلال فکری را داشتند و با اینکه یکی از همفکران و همراهان مرحوم شهید بهشتی بودند و به ایشان بسیار احترام می‌گذاشتند و حتی در همین اواخر هم در جلسه‌ای ایشان یک تمجید بسیار عمیق و جدی و مخلصانه از شهید بهشتی داشتند، ولی به هر حال در سال‌های قبل از انقلاب درباره بعضی از مسائل دیدگاهی متفاوت از ایشان را داشتند و مرحوم شهید بهشتی نیز دیدگاه خود را داشتند.

نکته مهم و آموزنده آن این است که چگونه دو شخصیت همراه و همفکر و هم کار می‌توانند در یک موضوعی اختلاف نظر جدی داشته باشند و این اختلاف نظر در عین حال به آن ارتباط صمیمانه و برادرانه‌ی ایشان لطمه‌ای وارد نکند و تا همین اواخر هم هرگز شهید بهشتی استاد مصباح را رد نکردند و ایشان را یک شخصیت فکری مفید و ثمربخش می‌دانستند و استاد مصباح هم هیچگاه آن عظمت و شخصیت شهید بهشتی را نقد و رد ننمودند و بلکه مرحوم استاد مصباح در جلسه‌ای که داماد استاد بهشتی هم حضور داشتند نزدیک به ده دقیقه از شخصیت، دیدگاه، نگاه و افق بلند علمی، مدیریت، تدبیر و آینده نگری شهید بهشتی سخن گفتند و تمجید بسیار عمیقی از ایشان نمودند، که برای حضار خیلی شگفت آور بود. این نکته را قرار است از این مطلب نتیجه بگیریم که دیدگاه فلسفی ایشان از علامه طباطبایی بوده و بعضی اختلافات فلسفی با ایشان داشتند و در کتاب تعزیرات بر نهایه الحکمه این انتقادها را آوردند. این بحث‌ها را از ایشان شنیده‌ایم و روی آن تامل داشته‌ایم. البته در آنجا ممکن است شاگردان ایشان بعضاً نقد ایشان بر استاد خود را نپذیرند و یا ملاحظه‌ای نسبت به آن داشته باشند ولی این فضای آزاد اندیشی علمی در واقع اینطور فراهم بود و هست که استاد مصباح این نقدها را مطرح می‌کردند.

در مباحث ناظر به مبانی مردم سالاری دینی هم ایشان دیدگاه هایی دارند که با دیدگاه‌های بعضی از بزرگان مخالفت دارد و ممکن است تفاوت‌هایی داشته باشد که به هر حال اگر چه بعضی‌ها سعی می‌کنند این تفاوت‌ها را حل نمایند و قائل به این نباشند که این تفاوت ها وجود دارد، ولی انصاف این است که اگر تفاوتی وجود دارد، شنیده شود و به آن رسیدگی شود و به هیچ وجه نباید دیدگاه یک متفکر را به خاطر اینکه ممکن است ما قبول نداشته باشیم یا به آن نقد داشته باشیم، نبینیم. در هر مسئله‌ای باید سعی کرد دیدگاه آن متفکر را دید، ارائه داد و بعد از آن اگر نقدی بر آن نظریه داریم عرض کنیم و بعد هم نگاه تطبیقی و مقایسه‌ای در این زمینه کاملا می‌تواند ما را راهنمایی خواهد کند.

در مباحث اجتماعی هم ایشان با بعضی از همکاران قدیمی خود کاملا موضع‌گیری نمودند. به هر حال ایشان نگاهی اصیل و انقلابی به انقلاب اسلامی داشتند و نگاهشان به دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی کاملا انقلابی بود. علاوه بر این ایشان نگاه‌های غرب‌گرا و تقلیدی از بروکراسی غربی و وادادگی نسبت به سیاست‌های استعماری آمریکا را هیچ وقت نمی‌پذیرفتند و نقد کرده و نسبت به رجال سیاسی گذشته‌ی ما هم نقد جدی داشتند. نقد ایشان نسبت به دولت هم کاملاً مبنایی بود و با آن نگاه غرب گرایانه مخالفت داشت و گاهی هم نگاه، نگاه نقد عملکرد و سیاست‌ها بود و هست و در دیدگاه ایشان وجود دارد. نگاه نقادانه ایشان به سیاست‌ها و تدابیر و نوع مدیریت در نظام جمهوری اسلامی ضمن اعتقاد و باور ایشان به بنیان‌های نظام و به خصوص شخص رهبر معظم انقلاب، نیز وجود داشت و این هم باز برای ما یک درس خواهد بود و نشان می‌دهد که اگر شخصی از کلیت نظام جمهوری اسلامی دفاع می‌کند، لزوماً به این معنا نیست که همه‌ی سیاست‌ها، عملکردها و برنامه‌های دولت‌ها را قبول داشته باشد.

ایشان در عرصه عملکردها، شدیدترین نقدها با لحن بسیار شدید و جدی را داشتند و شجاعانه و منطقی، البته محترمانه این نقدها را بیان نمودند و به هیچ وجه در نقدها از دایره احترام و اخلاق خارج نشدند و گاهی هم می‌گفتند که ممکن است مطالبی باشد که ما ندانیم، و در عین حال همواره دفاعی جدی و صد در صدی از اصل نظام داشتند و به همین جهت هم مشی ایشان همواره مورد حمله و هجوم ضد انقلاب می‌شد.

در جریان فتنه ۸۸ از طریق شبکه‌های بیگانه تبلیغات منفی گسترده‌ای علیه ایشان شد که مردم در جریان انتخابات مجلس خبرگان رهبری به علامه مصباح رای ندهند و این بیگانگان برای عدم رای‌آوری علامه مصباح سریعاً وارد میدان شدند، چون سیاست ایشان سیاستی برای افشاگری دشمنان نظام بود و این هم یک درس است که باید کاملاً به عمود خیمه نظام اعتماد داشته باشیم و از آن تبعیت کنیم، حتی با قرارگیری سیاست‌های نظام در جایگاه نقد؛ که مرحوم علامه مصباح اینگونه بودند.

نگاه علامه مصباح یزدی نسبت به شخص رهبری، نظام و انقلاب چگونه بود؟

به نظر می‌رسد که مرحوم آیت‌الله مصباح در یک مسیر سلوک عمیق توحیدی قرار داشتند که فراتر از جنبه‌های عقلانی و علمی و نه اسلام فردی و اسلام گریز از جامعه بوده‌اند. در نگاه اسلام اجتماعی غایت مهمترین رکن اعتقاد توحیدی ماست و مرحوم علامه مصباح این را یک بستر برای سلوک خودشان تلقی می‌کردند.

نگاه ایشان به رهبر معظم انقلاب، صرفاً یک نگاه سیاسی یا یک نگاه فقهی به عنوان مرجع تقلید نبود، بلکه یک نگاه ولایی بود. آنچه را که نایب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوره غیبت ایجاد می‌کند، در حداکثر یک انسان غیر معصوم و در یک جامعیتی که با بهره‌برداری از تعبد و توجه و تضرع به درگاه خداوند متعال و ائمه اهل بیت برای یک فرد حاصل می‌شود را، در حضرت آقا می‌دیدند. یعنی ایشان می‌دیدند که رهبر معظم انقلاب از چه خودساختگی اخلاقی و چه تواضع عمیقِ واقعی و از چه مسیر نورانی و از چه انسی با خدای متعال و از چه نگرش توحیدی نابی برخوردار هستند و آن توکل و اقتدار و شجاعت و صراحت در مواجهه با مسائل و تأثیر نپذیرفتن از جو سازی‌ها، فضاسازی‌ها و فشارها در مسیر حقی که باید طی بکنند، چگونه در حضرت آقا تبلور پیدا کرده است. بنابراین آن علاقه و ارادت، ناشی از یک حقیقت و معرفتی بود که مرحوم آیت‌الله مصباح به آن رسیده بودند. این نشان می‌دهد که ولایتمداری هرگز از سر جهالت و تقلید نیست بلکه ولایت‌مداری یک عنصر حکایت‌گر رشد و تعالی یک انسان است که ولایت مدار می‌شود و نشان می دهد که ولایت فقیه از نوع ولایت بر ایتام و محجورین نیست؛ بلکه از نوع پیشوایی در یک مسیر متعالی است که (ولی) زمینه را برای بقیه فراهم می‌کند تا آنها هم به این نقطه اوج نزدیک شوند. بنابراین این مسئله جای موشکافی بیشتری در بحث های مفصل تری دارد که نگاه مرحوم علامه مصباح به نظام جمهوری اسلامی به هیچ وجه از جنس یک نگاه سیاسی، فقهی و یا یک نگاه صرفاً اجتماعی و مسئله اندیشانه نبوده است، بلکه یک نگاه کاملا عمیق حکمی، توحیدی، الهی و معنوی بوده که مسیر انسان کامل به معنی جامع در بستر اسلام ناب محمدی در دوران غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جز از این مسیر نیست.

ایشان فعالیت‌های انقلابی هم داشتند؟ کمی برایمان توضیح می‌دهید؟

مرحوم علامه مصباح یکی از فضلای مبارز در دوره قبل از انقلاب بودند و یک کارهای تشکیلاتی سری هم داشتند که به اسم ایشان بود و در اسناد ساواک نام ایشان در بستر فعالیت‌های بزرگانی مثل شهید بهشتی، آیت‌الله خامنه‌ای، مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی وجو داشت و این افراد در واقع در این بستر کاملاً حضور داشتند و البته با برخی از این آقایان از قبل از انقلاب هم اختلاف نظرهایی داشتند.

آقای مصباح بنابراین یکی از همکاران جدی و نزدیک شهید بهشتی بودند و در یک کتابی که چندین سال قبل به اسم مصباح دوستان منتشر شد، که برگرفته شده از نامه شهید بهشتی به یکی از دوستانشان در خارج از کشور است، نکاتی را مطرح می‌کنند و از یاران خودشان در داخل کشور نام می‌برند و آقای مصباح را به عنوان مصباح دوستان مطرح می‌نمایند.

ضد انقلاب و رژیم ستم‌شاهی هم می‌دانستند که آقای مصباح یک انسان عمیق و کاملا مستحکم در مسیر خود است. ایشان هیچ گاه از این مسیر برنگشتند. البته ممکن است شیوه ایشان در بحث‌های مبارزاتی، با بعضی از بزرگان متفاوت بوده کما اینکه در مورد استاد مطهری هم همین بحث مطرح است و شایعه است که ایشان اصلا انقلابی نبودند، ولی در واقعیت این طور نیست، بلکه تاریخ کاملاً حضور این افراد در صحنه انقلاب را از اوایل دهه ۴۰ و در جریان ۱۵ خرداد نشان می‌دهد. حتی در دوره تبعید حضرت امام هم ایشان و چند تن دیگر سعی کردند تا آن راه نورانی امام را زنده و جاری نگه دارند و البته به گونه‌ای باید حرکت می‌کردند که کمترین آسیب متحمل این مسیر شود و علیرغم همه این‌ها، دستگیری‌ها و مزاحمت‌های فراوانی نیز در چندین مقطع از سوی ساواک برای مرحوم مصباح ایجاد شد که همه این موارد جزئی از زندگی نامه ایشان بوده و قابل مطالعه است.

در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید.

بند در پایان سه نکته را عرض می‌کنم.

یکی آنکه به نظر می‌رسد واقعاً مجاهدت علامه مصباح در عرصه اندیشه و تفکر انقلاب اسلامی، قابل مقایسه با مجاهدت‌های مرحوم شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی در عرصه جهاد میدانی و جبهه مقاومت است و تقارن وفات آیت‌الله مصباح با سالگرد شهادت شهید سلیمانی نیز به نظر بی حکمت نیست و نکته‌ای در آن وجود دارد. ارادت و محبت متقابل این دو بزرگوار و تعابیر علامه مصباح راجع به شهید سلیمانی در همان روزهای اول شهادت ایشان نیز نکته‌‌ی قابل توجه و تامل است که تفکر ناب اندیشه انقلاب اسلامی می‌تواند شهید ‌سلیمانی‌ها را تربیت کند و دوستان جوان و انقلابی ما باید به این نکته توجه داشته باشند که بدون معرفت دینی هرگز نمی‌شود به جایگاهی رسید که شهید سلیمانی و شهدای ما رسیدند.

نکته دوم این است که متاسفانه در این دهه اخیر به نظر بنده بعضی از شاگردان علامه مصباح یزدی مقام ایشان را به اندازه‌ای تنزل دادند، که این گلایه را از بعضی شاگردان ایشان می‌توان داشت. عرض بنده این است که علامه مصباح را باید فراتر از این بحث‌های جناح بندی دید و ایشان هم به اعتقاد بنده یک انقلابی بود، اگرچه بعضاً در همین بحث‌های جناحی هم نسبت به بعضی از شرایط و اقتضائات، بخشی از شاگردان ایشان شاید آن جایگاه را در حد خود رعایت نمی‌کردند.

و نکته آخر هم اینکه ایشان در بین چهره‌های انقلابی هیچ گاه دچار محافظه کاری، التقاط و تنزه طلبی نشد. بعضی از افراد در این چهل سال از انقلاب در اندیشه‌ها و در مسیر عملی خود دچار التقاط شدند که مرحوم مصباح این‌گونه نبود و ناب بودن خود را در زمان حیات حفظ نمود.

بعضی‌ از چهره‌ها محافظه کار شدند که ایشان هیچگاه دچار محافظه کاری نشد و به تعبیر رهبری معظم انقلاب ایشان یک حکیم انقلابی باقی ماند.

بعضی از چهره‌ها در بعضی از مقاطع دچار تنزه طلبی شدند تا اینکه ببینند دیگران در مورد این‌ها چه قضاوتی می‌کنند ولی علامه مصباح در جریان فتنه سال ۸۸ شجاعانه، منطقی و کاملاً استوار وارد میدان شد و از نظام و بنیان‌های نظام دفاع کرد و منحرفین و فتنه‌گران را محکوم نمود، که این‌کار برای ایشان در آن شان و جایگاه علمی و فکری یک نوع ایثار بود و قبل از این هم، ایشان در دهه‌ی ۷۰ در مبارزه با تفکرات غرب‌گرایی که در آن زمان شکل گرفت و بعضاً مبانی دینی را به خشونت گرایی متهم کردند، وارد صحنه شدند و با نظراتی که داشتند، سعی کردند که واقعاً آن خط اسلام ناب را تبیین کنند و بسیار هم در این جهت موفق بودند. به همین جهت است که بنده عرض می کنم ایشان واقعاً به مصباح انقلاب تبدیل شدند و در یک خودسازی و سلوک دائمی قرار داشتند که طی نمودن این مراحل سلوک به تعبیر رهبر معظم انقلاب پاداشی الهی به مجاهدت های فکری و انقلابی ایشان بود.

خداوند روح بزرگ علامه محمدتقی مصباح یزدی را شاد فرماید.