پژوهش و جهانی سازی علوم دینی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت فرارسیدن هفته پژوهش با شعار «پژوهش و تمدن‌سازسی اسلامی» بر آن شدیم تا در یادداشت‌هایی از اعضای هیات علمی پژوهشگاه به گرامیداشت این هفته بپردازیم.

از این رو در ادامه یادداشتی از روزبه زارع عضو هیات علمی گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه با عنوان «پژوهش و جهانی سازی علوم دینی» به مناسبت روز سوم هفته پژوهش تقدیم حضورتان خواهد شد.

 

این نوشته کوتاه بنا دارد، به اقتضای فهم نگارنده، بخش کوچکی از لوازم پژوهش در سطح جهانی را به اشتراک بگذارد. روشن است که پیش از اینکه دستاورد پژوهش­ها مقبولیت عام پیدا کنند، لازم است تا فهمیده شوند. برای اینکه یک پژوهش و نتایج آن در سطح بین­المللی فهم شود، قاعدتاً باید ضوابطی را رعایت نمود که در اینجا به چند مورد از آنها -که نگارنده گمان می­کند در پژوهش­های با سبقه دینی اهمیت بیشتری دارند- اشاره می­شود:

  • توجه به مسائل جدید: ناظر به هر موضوعی در هر زمانه­ای مسائل جدیدی طرح یا برجسته می­شوند. هر پژوهشی باید فعالیت در مرز دانش زمانه خود باشد و مسائل همان زمانه را در حوزه دانشی خود به پیش ببرد. در حوزه­های نظری، گاهی یک مسئله قدیمی با ادبیات جدید و تصویرهای متفاوت عرضه می­شود و پاسخ­های جدیدی طلب می­کند. شاید بتوان یک اصل کلی را در این رابطه درنظر داشت که تکرار پاسخ­های پیشین، صرف نظر از اینکه فعالیت علمی را از طراز پژوهش خارج می­کند، قاعدتاً برای مسائل جدید راهگشا نیست. بنابر این، پژوهشگر موفق کسی است که ضمن مراجعه جدی و دقیق به ادبیات مباحث معاصر، توانایی خروج از قالب­های ذهنی خود را هم داشته باشد تا بتواند مسائل زمانه خود را با ابعاد مختلف آن، به خوبی، درک کند.
  • توجه به سابقه ذهنی مخاطب بین­المللی: معمولاً برای منتقل شدن مخاطب به محتوای یک نکته، باید طرح مسئله را از زمینه­ای آغاز نمود که ذهن مخاطب با آن مأنوس است. این مسئله هنگامیکه مخاطب به فرهنگ دیگری تعلق دارد، دشواری بیشتری پیدا می­کند. پژوهشگر علاوه بر اینکه باید ضوابط کلی این فعالیت علمی را رعایت کند و مسئله­ای را به درستی تبیین، تحلیل و ارزیابی نماید، باید به این مطلب هم توجه داشته باشد که مخاطبانی با سابقه ذهنی متفاوت، باید بتوانند با نوشته او همراه شوند و منظور او را، آنطور که در نظر داشته، درک کنند. این نکته، چیزی ورای ترجمه مناسب و ملاحظات واژه­گزینی و مطالبی از این دست بوده و متوجه محتوا و نحوه پردازش آن می­باشد. مثلاً چه بسا برای طرح محتوایی در فلسفه ملاصدرا، لازم باشد از طرح مباحث لایب­نیتز شروع کنیم تا پس از برجسته­سازی شباهت­ها و تفاوت­های دیدگاه­ها، مراد اصلی صدرا به درستی منتقل شود.
  • توجه به مسائل اصلی: طبیعتاً در هر زمانه­ای شماری مسائل اصلی در کنار شمار بیشتری از مسائل فرعی وجود دارند که همه آنها نیازمند ارائه راه­حل­های پژوهشی می­باشند. به جهت صوری و از باب ارائه گزارش، تفاوت چندانی میان مسائل اصلی و فرعی نیست و دشواری بررسی یک مسئله اصلی، قاعدتاً پژوهشگری را که فقط به دنبال اضافه کردن به فهرست خروجی­های پژوهشی خود است، به سمت پرداختن به مسائل فرعی سوق می­دهد. حال آنکه آنچه که سرنوشت مباحث را در هر زمانه­ای تعیین می­کند، مسائل اصلی آن زمانه است. اگر به دنبال جهانی­سازی علوم دینی هستیم، باید راه­حل­های دینی برای مسائل اصلی زمانه خود ارائه کنیم که البته منوط به این است که مسائل اصلی زمانه و راه­حل­های پیشنهاد شده و تنگناها و چالش­های پیش روی هر راه­حل را به خوبی بشناسیم.

سه نکته بالا، اهمیت ورود جدی به ادبیات جهانی بحث را روشن می­کند. جدی گرفتن محتوای زنده مباحث بین­المللی، صرف نظر از اینکه متعلق به چه دوره تاریخی باشند، زمینه را برای فهم مسائل امروزین و مباحث پیرامون آن فراهم می­کند و گزینه­هایی را برای شیوه مقبول و قابل مفاهمه تبیین و بررسی مسئله پیش چشم پژوهشگر قرار می­دهد. به آنچه در سطح جهانی در جریان است، نباید تنها به چشم شبهه نگریست و حتی برای شبهات جدید نیز نباید فقط به بازگویی پاسخ­های گذشتگان اکتفا نمود؛ شاید از خلال کند و کاوهای فکری جدید، زمینه یا آورده­ای برای زایش میراث فکری ما نیز بدست آید.