عبرتی از اخلاق زیستی و سبک زندگی مردمان ایرانشهر

عبرتی از اخلاق زیستی و سبک زندگی مردمان ایرانشهر (ساسانیان)
یادداشتی از دکتر محمدمهدی جهان پرور

اخلاق زیستی و سبک زندگی از مفاهیم علوم اجتماعی هستند که به بیان نوع و نحوه حیات جامعه بشری می‌پردازند. مؤلفه‌های آن نیز در حوزه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در دو بعد فردی و اجتماعی طبقه بندی می‌شود. در واقع سبک زندگی، جنبه عینی حیات انسان‌هاست که بر اساس اخلاق زیستی یا جنبه‌های ذهنی مبتنی بر نوع نگرش و جهان‌بینی ناشی از باورهای مذهبی یک جامعه شکل می‌گیرد و الگویی مناسب برای یک جامعه متمدن که بر اساس قوانین اجتماعی، آن را از سایر اجتماعات جدا می‌سازد، ایجاد می‌کند. پایبندی به این ضوابط، ضامن یک نظام مبتنی بر نظم عمومی، انسجام اجتماعی و وظایف افراد جامعه نسبت به یکدیگر است و نحوه اجرای آن نشان از میزان مرتبه اجتماعی و فرهنگ و تمدن جوامع دارد. با توجه به این مقدمه می‌توان ایرانشهر عصر ساسانی را از جمله این جوامع دانست که سبک زندگی در آن متأثر از دین و اعتقادات مذهبی بود و آموزه‌های دینی حاکم بر آن بر کنش متقابل حکومت و شهروندان تأثیر فراوان داشت. در این دوره آیین‌های مذهبی جزء لاینفک زندگی ایرانیان بود و شیوه حیات، تابع باورهای قدسی و ساختار اجتماعی، و تحولات زندگی متأثر از شرایط و محصول نیازهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود که ریشه در گذشته داشت.

برگزاری این آیین‌ها، حکومت و نفوذ حاکمان را که قدرت خود را بر گرفته از خداوندگارشان می‌دانستند، نزد رعایا مقبولیت و مشروعیت می بخشید و با وجود آنکه پایبندی به آیین‌ها و انجام آن، بخشی از زندگی مردمان آن روزگار به شمار می‌رفت و در عرصه مادی و معنوی حیاتشان جاری و ساری بود، اما قوانین مدنی برگرفته از منابع دینی و شیوه اجرای آن با کاستی‌هایی همراه بود و میان فرادستان و فرودستان دیواری غیر قابل عبور ایجاد کرده بود. از این رو وضعیت زندگی عامه مردم با آنچه که در تعلیمات مذهبی بیان شده بود، سازگاری نداشت و علیرغم اینکه جامعه ایرانی موفقیت‌ها و کامیابی‌های نسبی در زمینه های مختلف به ویژه اقتصادی به دست آورده بود، اما شرایط بهره‌مندی برابر از ظرفیتها و امکانات موجود برای همه اقشار جامعه فراهم نبود و ایجاد کاستها و وجود بی‌عدالتی اجتماعی که ریشه در جاه طلبی و حفظ منافع اشراف و درباریان داشت، میزان دست‌یابی عادلانه دیگر اقشار جامعه به امکانات رفاهی را تا پیش از ظهور اسلام تحت الشعاع قرار داده بود. با این وجود در این ایام، اقتصاد کشور از رشد قابل توجهی برخوردار شد و با اینکه رونق کسب وکار در طی یک دوره طولانی به وجود آمد و مراحل سیر این تغییرات متفاوت بود، اما گسترش روز افزون نیروهای مولد و رشد و توسعه کشاورزی، تجارت و صنعت، درآمد‌های فراوانی را نصیب شاهان کرد که در توسعه ساختارها و مناسبات اجتماعی و اقتصادی بسیار مؤثر بود. همچنین افزایش تولید محصولات کشاورزی و دامی که حاصل آب فراوان، خاک خوب و هوای معتدل این ناحیه بود و غالبا افزایش جمعیت را در اثر زاد و ولد یا مهاجرت اقوام به دنبال داشت، تغییرات اساسی در سبک حیات ساکنان این سرزمین ایجاد کرده بود و گسترش اجتماعات، نشان از یک نظم نوین اجتماعی داشت. در واقع مرحله تازه‌ای از تعاملات و تقسیم کار اجتماعی به وجود آمده بود و به مرور که جمعیت فزونی می‌یافت، نیازمندی‌های جامعه نیز افزایش می‌یافت و به تبع آن تخصص‌های مختلف ایجاد می‌شد.

در این میان، معابد نیز نقطه عطف جامعه در حال تحول بودند، چرا که با توجه به مراجعات فراوان جماعات به عبادتگاه‌ها، محصولات تولیدی در این مکانها عرضه می‌شد. این امر سبب گردید تا ثروت روز افزونی نصیب شهرها شود و امور عمرانی و زیر ساختها از جمله جاده‌های ارتباطی، پل‌سازی، سیستم آبرسانی و فاضلاب و … به موازات ابتناء زیارتگاه ها شکل گیرد. در این دوره که به موجب قوانین مدنی، جامعه به طبقات اجتماعی تقسیم می‌شد، آیین‌های خشک طبقاتی جاری بود و بیش از آنکه همه امور مبتنی بر شرافت و فضیلت انسانی باشد، مبتنی بر جامعه‌ای به غایت اشرافی بود که اصل و نسب و املاک و دارایی‌ها مظاهر آن محسوب شده و خاندان نجبا و روحانیون که ارکان این حکومت به شمار می‌رفتند، از برخی مزایای موروثی آن برخوردار بودند. منشأ این تبعیضات‌ و نابرابری ها، القائات برخی موبدان و روحانیون به مردمی بود که اشراف را از سایر طبقات، برتر و متفاوت‌تر و نعمتهای جهان را متعلق به آنان می‌دانستند. در این دوره، افراد و خانواده ها بر اساس موقعیت و پایگاه اجتماعی خویش از امتیازهای زیستی مطلوبی بهره مند می شدند و تبار، خون، نژاد، حرفه و … عامل عمده‌ای در بهره مندی از جایگاه و امتیازهای طبقاتی به شمار می‌آمد.

همچنین در این دوران هیچ یک از رعایا حق تحصیل و کسب علم و دستیابی به مقام و منصبی از حکومت را نداشت و از این رو بسیاری از استعدادها و توانمندی‌های اعضای جامعه پرورش نمی‌یافت و احدی نمی‌توانست موقعیتی برتر از آنچه که استحقاق و شایستگی اش را داشت و ضوابط تعیین کرده بود، خواستار باشد. این امر باعث شد که از یک سو جامعه ایرانی آن دوران، خود را از وجود اشخاص مستعد و خلاق محروم داشته و در مقابل افرادی نالایق متصدی امور و مناصب بالا و مهم شوند و از سوی دیگر، خرافه گری، سوء استفاده از مقدسات، ظلم و جاه طلبی برخی موبدان و روحانیون متصل به دربار، جامعه را آماده پذیرش حکومت و کیش و آیینی دیگر نماید. در سایه این بی تدبیری، ساختارهای مبنایی جامعه آسیب‌پذیر و احوالات سرزمین ایرانشهر رو به افول نهاد و به تدریج از درون پوسیده و مضمحل شد. با توجه به آنچه بیان شد به نظر می‌رسد، بهره‌گیری از تجارب گذشته، انجام پژوهشهای تطبیقی و کاربردی با در نظر گرفتن خلق زیستی، شرایط زیست بوم و مؤلفه‌های زیست محیطی می‌تواند ما را در دستیابی به توسعه پایدار، ارائه الگوی مناسب سبک زندگی ایرانی – اسلامی و در نهایت، آغاز تمدن نوین اسلامی رهنمون سازد.