تفسیری در باب «قسیم الجنه و النار» بودن امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر حسین عشاقی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
از فضائلی که در احادیث شیعه و اهلتسنن راجع به فضائل امیرالؤمنین وارد شده است این است که پیامبر اکرم (ص) خطاب به امیرالمؤمنین فرمود «یا علیّ أنت قسیم الجنه و النار» (صدوق، الخصال، ج ۲ ص ۵۸۰- ابن حجر، الصواعق المحرقه، ج ۲ ص ۳۶۹)؛ در این که منظور از تعبیر «قسیم الجنه و النار» بودن امیرالمؤمنین چیست؟ باید گفت از روایاتی که در درونشان بیانی برای تفسیر این تعبیر آمده دو تفسیر برداشت میشود؛ تفسیری که معروفتر است و بیشتر مورد توجه واقع شده این است که حضرت امیرالمؤمنین به عنوان قسمتکننده، ساحت قیامت را به دو بخش بهشت و جهنم بین بهشتیان و جهنمیان تقسیم میکند؛ و بخش بهشت را به بهشتیان و بخش جهنم را به جهنمیان میدهد؛ بر اساس این تفسیر، «قسیم» به معنای «قاسم» یا قسمتکننده گرفته شده است؛ یعنی صیغه «فعیل» در مفهوم فاعلی بکار برده شده است؛ البته کلمه «قسیم» به معنای «قاسم» در برخی استعمالات بکار رفته است مثلا عرب به «سحَر» قسیمه میگوید چون دو بخش شب و روز را از هم جدا میکند (سمّی السحر قَسِیمَه لأَنه یَقْسِم بین اللیل و النهار؛ لسان العرب، ج ۱۲ ص ۴۸۲). تفسیر دومی که کمتر مورد توجه است ولی دقت در احادیث نشان میدهد که تفسیر بهتری است و گفتار پیامبر و ائمه را ناظر به آن بدانیم ارجح است، این است که قسیم به معنای مفعولی باشد؛ در «قسیم» به معنای معفولی قسمتکنندهای، مجموعهی مَقسم را به اجزائی تجزیه میکند؛ در این صورت، هر یک از آن اجزاء نسبت به مجموعهی مَقسم، قسم؛ و نسبت به همدیگر قسیم نامیده میشود؛ طبق این تفسیر، خداوند به عنوان قسمتکننده، مجموعهی مَقسم را یعنی ساحت قیامت را، به سه بخش تجزیه میکند، این سه بخش عبارتند از جهنم و بهشت و ساحت وجود امیرالمؤمنین؛ و انسانها یا به جهنم میروند یا به بهشت میروند یا در حریم وجود امیرالمؤمنین قرار میگیرند؛ بنابراین در این تفسیر حقیقت امیرالمؤمنین خود بخشی است کنار دو بخش جهنم و بهشت نه قسمت کننده؛ ازینرو تعبیر «قسیم» برای آن حضرت بکار رفته است .
افزون بر این که قسیم در معنای مفعولی استعمالش غالب است؛ ارجحیت این تفسیر بخاطر این است که در روایتی که هر دو تفسر آمده امام تفسیر دوم را ترجیح میدهند؛ طبق این روایت (عیون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۸۶)، مأمون از امام رضا (ع) در باره این تعبیر پرسش میکند؛ و امام با تکیه بر کلام پیامبر که فرمود «حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ» برای مأمون توضیح میدهند که چون ملاک بهشت، ایمان مستند به حب علی است و ملاک جهنم، کفر مستند به دشمنی با علی است؛ پس علی (ع) تقسیم کننده مجموعهی «بهشت و جهنم» است بین بهشتیان و جهنمیان؛ تا اینجای حدیث امام همان معنای قبلی را ارائه میدهند؛ اما بعد از رجوع امام به خانه خودشان، اباصلت هروی از تفسیری که امام برای مأمون کرده بود ابراز شگفتی میکند و امام میفرماید ای اباصلت من در این تفسبر در حد و اندازه مأمون سخن گفتم «یَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّمَا کَلَّمْتُهُ مِنْ حَیْثُ هُوَ» از این جمله امام فهمیده میشود که قسیم به معنای قاسم گرچه فی حد نفسه درست است و قطعا برخی از احادیث این باب را به همین صورت باید معنی کرد؛ ولی این که این تفسیر، مراد پیامبر در آن حدیث باشد چندان درست نیست؛ و نمیتوان مراد پیامبر را از این حدیث این معنی دانست؛ یا لااقل نمیتوان آن را مراد اصلی پیامبر دانست؛ در ادامه حدیث، امام این حدیث را از طریق اجدادشان به گونهای روایت میکند که بر اساس آن، امیرالمؤمنین خود بهعنوان قسیمی که عِدل بهشت و جهنم است، قرار میگیرد؛ در ادامه این یادداشت با طرح نکاتی به بیان بیشتری از آن میپردازیم.
نکته اول: در بسیاری از روایات، فقط دو بخش، قسیم هم واقع شده است یکی آتش و یکی امیرالمؤمنین نه سه بخش؛ یعنی حضرت امیرالمؤمنین فقط قسیم جهنم معرفی شده است نه قسیم بهشت و جهنم؛ مثلا در حدیثی راوی از امیرالمؤمنین روایت که آن حضرت میگفت: «أَنَا قَسِیمُ النَّارِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَهُوَ مِنِّی وَ مَنْ عَصَانِی فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّار» (صفار، البصائر، ج۱ ص ۱۹۱) یعنی من قسیمی مقابل آتشم؛ هر کس از من تبعیت کند او از من است و هر کس عصیان کند اهل آتش است؛ طبق این روایت ساحت قیامت، فقط به دو بخش مقابل هم تجزیه میشود، جهنم و وجود امیرالمؤمنین؛ دستهای در آتشاند و دستهای در حریم وجود امیرالمؤمنیناند؛ خود این گونه روایات که حضرت مولا قسیم یک مورد است، مؤیدی است که مراد از قسیم در روایات این فضلیت همان قسیم به معنای مفعولی است؛ نه قسیم به معنای فاعلی چون حضرت خود را عِدل آتش معرفی میکند نه قسمتکننده آتش؛ بر اساس این دسته از روایات بهشت با همه مراتبش اعم از جنت مثالی، جنت عقلی و جنت ذات، همه از مراتب گوناگون وجود جامع علویاند و وجود جامع آن حضرت بر همه مراتب بهشت احاطه وجودی دارد و همه بهشتیان از برکات و نعم این وجود جامع بهرهمنداند و او شجره طوبائی است که هر مؤمنی از میوههای وجود او لذت میبرد.
نکته دوم : در برخی روایات این باب، وجود آن حضرت دارای دو قسیم است یعنی مجموعا سه قسیم مقابل هم شکل میگیرد؛ جهنم، بهشت و وجود امیرالمؤمنین؛ در برخی این روایات چنین آمده که پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود: «یَا عَلِیُّ أَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ تَقُولُ لِلنَّارِ هَذَا لِی وَ هَذَا لَکِ» (مجلسی بحار، ج ۳۹، ص ۱۹۴) در ابتدای این جمله سه قسیم مطرح شده علیّ، بهشت و آتش؛ بنابراین مجموعا ساحت قیامت شامل سه بخش است جهنم برای جهنمیان، و بهشت برای بهشتیان؛ و ذات علوی برای کسانی که شخصیتشان قابل مقایسه با امیرالمؤمنین باشد مثل سایر ائمه و انبیاء و اولیاء و اینها کسانی هستند که مثل خود امیرالمؤمنین از طریق فنای در ذات علوی، فانی در حق شدهاند و به جنت ذات راه یافتهاند؛ ولی در انتهای این جمله بهشت و جهنم که قبلا دو قسیم بودند یک قسیم میشوند که همان آتش است؛ زیرا بهشت معروف نیز در مقایسه با ساحت امیرالمؤمنین، جهنم و آتش است؛ چون داخلان در چنین بهشتی گرفتار آتش دوری از حضرت حقاند؛ لذا از بهشت معروف نیر با عنوان «نار» یاد شده است «تقول لِلنَّارِ هَذَا لِی وَ هَذَا لک».
نکته سوم : این که وجود انسان کامل خود بگونهای بهشت باشد تصریح قرآن است که مقربان درگاه الهی را عین روح و ریحان و بهشت معرفی میکند «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّهُ نَعیم» بنابرین هیچ بعدی ندارد که در روایات، امیرالمؤمنین به عنوان یک بهشت مثالی یا عقلی یا ذاتی، قسیم مقابل آتش شده است.