دکتر محسن ردادی
عضو هیات علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
دهه آینده بیتردید دهه عدالت است. نتیجهی کمکاری در حوزهی عدالت در دهههای اخیر این است که عدالت به خواسته اصلی و واقعی مردم ایران تبدیل خواهد شد. با عنایت به این موضوع است که رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانیهایی که از ابتدای سال تاکنون داشتهاند به موضوع عدالت و عدالتخواهی پُر پرداختهاند. راهبردهایی که رهبر انقلاب ارائه نموده، برای آماگی جوانان حزبالهی عدالتخواه است.
یکی از مواردی که مورد تاکید ایشان قرار گرفته مرزبندی نظری با جریانهای فکری غیراسلامی است. جوانان حزبالهی عدالتخواهی که برای ایجاد عدالت در جامعه تلاش میکنند و هدفشان گسترش عدالت است باید از نظر بنیان نظری، شیوهی عمل و آرمان با مارکسیست هایی که دم از برابری میزنند متفاوت باشد. اینکه برخی از فرزندان انقلابی عدالتخواه به دلیل عدم رجوع به معارف اسلامی، رویکرد مارکسیستی به عدالت را ترویج میکنند بسیار خطرناک است.
نکتهی دیگری که رهبر انقلاب برای تقویت جریان انقلابی عدالتخواهی تأکید کردهاند، دوری از بیپروایی در افشاگری است. هرچند افشاگری و «سوتزنی» یک راهکار مهم برای مبارزه با فساد است، اما بسنده کردن به این راهکار و بیپروایی و کمدقتی در استفاده از این ابزار اتفاقا میتواند به عدالت آسیب بزند. زیرا افشاگران فساد میتوانند به ابزار دست گروههای سیاسی یا حتی باندهای فساد تبدیل شوند و در این صورت افشاگری به جای اینکه در خدمت عدالت باشد در خدمت منافع جناحی قرار میگیرد. فراموش نکنیم که اتحادیههای کارگری که برای حفظ حقوق کارگران در آمریکا تاسیس شدند اکنون به یکی از مخوفترین باندهای مافیایی در آمریکا تبدیل شدهاند و نقش مؤثری در کنترل قیامهای کارگری دارند. این تجربه به ما میگوید ممکن است عدالتخواهی هم روزی بر علیه عدالت به کار گرفته شود.
عدالتخواهی بجز اقدام، به بنیانهای نظری قویای نیاز دارد و افزون بر شجاعت، به سواد و اطلاعات کافی هم نیازمند است. این وظیفهی پژوهشگران و اساتید دانشگاه است که جوانان باانگیزهی انقلابی را به علم عدالت هم مجهز کنند. به خصوص خواندن تاریخ، فقه و فلسفه ضروری است. بدون مجهز کردن عدالتخواهی به این علوم، نمیتوان انتظار داشت که عدالتخواهی در میان نخبگان نفوذ پیدا کند.
یکی از آسیبهایی که اکنون دامنگیر جنبشهای عدالتخواهانه است، دوری از مطالعهی تاریخ و احساس کفایت دانستهها در مورد سیرهی امیرالمؤمنین با شنیدن چند داستان است. سیره امیرالمؤمنین قابل تقلیل به چند داستان که به صورت مغلوط و پراکنده این طرف و آن طرف شنیدهایم نیست. سیره حضرت علی علیهالسلام به عنوان پیشوای عدالتخواهان نیازمند مطالعه دقیق است و باید مصلحتسنجیها، قاطعیت، نرمش و سایر ملاحظات ایشان در مسیر حاکمیت عدالت را ملاحظه کرد. حتی مطالعهی کلام حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه میتواند بهخوبی گویای این باشد که در موقعیتهای مختلف حضرت علی علیهالسلام متناسب با مقتضیات رفتار میکردند.
نکتهی دیگر، که باز هم در فرمایشهای رهبری مورد تأکید قرار گرفته، حفظ تقوی و انصاف در مسیر مبارزه با مفسدان است. تندروی، عجول بودن، پیشداوری کردن، اعتماد به اخبار ضعیف و بیتوجهی به اعتبار و آبروی افراد میتواند جنبش عدالتخواهی را به ضد خودش تبدیل کند.
در کنار همهی اینها، برای تقویت جنبش عدالتخواهی چارهای جز گسترش آن در جامعه و تبدیل آن به یک گفتمان مسلط وجود ندارد. عدالتخواهی بیشک بهترین و جذابترین گفتمان برای مستضعفان است؛ اما همین گفتمان جذاب اگر با بستهبندی نامناسب ارائه شود از سوی جامعه پس زده می شود. متأسفانه این آفت دامنگیر بسیاری از عدالتخواهان است که تصور میکنند هرچه عبوستر، بداخلاقتر و با نزاکت کمتری مطالبات عدالتخواهانهی خود را بگویند احتمالاً عدالتخواهترند. هرچه دشنام غلیظتری نثار متهمین به فساد کنند فساد ستیزتر هستند. اگر بر ابروان گره بزنند و صدایشان را بلندتر کنند، نعوذبالله به حضرت علی و عدالت او نزدیکتر شدهاند. به نظر میرسد رفتارهای ضد اجتماعی و غیره متخلقانه این افراد باعث پس زدن جامعه و نخبگان شده است. تبیین گفتمان عدالت برای مردم جامعه اهمیت اساسی دارد. تا زمانی که یک گفتمان گسترش پیدا نکند و اقبال عمومی کسب نکند نخواهد توانست مؤثر باشد.
جنبش عدالتخواهی همانند سایر جنبشها نیازمند قهرمانان و نخبگان برگزیده است. هیچ گروهی بدون وجود قهرمان و رهبران شجاع نتوانسته پیروز شود. گفتمان عدالتخواهی نیز باید این افراد برجسته و نمادین خود را پیدا کند. متأسفانه جنبش عدالتخواهی در کادرسازی بسیار ضعیف بوده است. مهمترین منادیان گفتمان عدالت در دانشگاهها هستند و جنبشهای دانشجویی عدالتخواه مهمترین گروههای پیگیریکننده گفتمان عدالتخواهی هستند. دانشجویان سربازان عدالتخواهی هستند، اما ارتش عدالتخواهی به افسران هم نیاز دارد. باید اشخاص صاحب نظر، با نفوذ و توانمند به این گفتمان بپیوندند. مانع اساسی برای این موضوع ناتوانی در همکاری و کم بودن آستانهی تحمل عدالتخواهان است. افکار ارتدوکس جوانان عدالتخواه مانع از پذیرش افرادی میشود که کوچکترین تفاوت فکری با آنها دارند. تا زمانی که افراد نتوانند راهی برای همکاری بیابند و یکدیگر را تحمل کنند نمیتوان انتظار داشت که شبکهی ارتباطی مناسبی تحت گفتمان عدالتخواهی شکل بگیرد.
اینها بخشی از راهبردها و راهکارهایی هستند که برای موفقیت گفتمان عدالتخواهی انقلابی در دهه آینده باید مورد توجه قرار گیرد. در غیر این صورت این گفتمان ممکن است متحمل شکست شود و یا اینکه توسط افراد غیرانقلابی هدایت شود. رعایت نکاتی که رهبر انقلاب اسلامی مورد تأکید قرار دادهاند زمینه تبدیل جنبش عدالتخواهی انقلابی به یک گفتمان اجتماعی فراگیر را فراهم میسازد.