به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی با موضوع “پاندمی کرونا و مسأله حکمرانی جهانی“ توسط گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه، چهارشنبه ۱۸ تیرماه جاری به صورت مجازی تحت نرم افزار اسکایپ برگزار شد.
در این کرسی علمی دکتر حسین بابایی مجرد به عنوان ارائهدهنده، مطالب خود را تشریح کردند که گزارش کاملی از آن خدمتتان ارائه میگردد.
تاریخ در مواقفی معدود، همه جهان را درگیر در مواجهه با پدیدهای خاص و جهانگیر گزارش کرده است؛ بیشک پدیده کرونا از جمله این موارد است. در پدیدههای جهانی معمولاً عدهای درگیر و عدهای تماشاچی هستند و موضع تماشاچیان در نسبت پدیده معمولاً روشنفکرانه و دور از واقع است و این به جهت عدم درگیری وجودی ایشان با پدیدههاست؛ کسی که از سیل صرفاً مفهومی در ذهن دارد تنها ارتباط مفهومی با سیل برقرار کرده، کسی که به نظاره وقوع سیل نشسته است، ارتباط عینی با سیل برقرار کرده و کسی که مستغرق در سیل است برخوردار از ارتباط وجودی با سیل است؛ این سه ساحت ارتباط، سه واکنش به همراه دارد و میزان واقعگرایی آنها بیشک متفاوت است. البته برخی انسانهای حسبالا هستند که فارغ از مرابطت حضوری، به ارتباط وجودی با مفاهیم عالی نیز نائلند آنچنانکه حضرت یعقوب از مفهوم وصال دریافت “وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعیرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ ریحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُون”(یوسف/۹۴) و این دریافت او نیز آنچنان برای اطرافیان عجیب به نظر میرسید که خوف آن داشت که متهم به کمخردی شود. حال که کرونا اقصینقاط عالم را درنوردیده و جهان را با آزمونی جهانی مواجه کرده است، نوبت سنجش عیار نسخهپیچیهای سازمانهای جهانی است تا مشخص کند تا چه میزان مؤید اعتبار رویکرد حکمرانی جهانی برای مدیریت و کنترل مسائل جهانی است.
در این نوشتار قصد دارم به چند سؤال پاسخ دهم:
- مسئله جهانی چیست؟
- راهحل مسائل جهانی در چه قالبی از تغییر رویکرد، تأسیس نهاد و یا وضع قواعد صورتبندی میشود؟
- میزان توفیق راهحلهای مسائل جهانی چه بوده است؟
- راهحل بدیلی که در فضای ابهامآلود کنونی در مواجهه با مسائل جهانی میتوان ابراز کرد چیست؟
شاید پاسخ به این سؤالات، تا حدودی ظرفیت اندیشه اسلامی برای طرح مسائلی در سطح جهان و همچنین زاویه دیدی که برای بازگشایی و راهگشایی آن مسائل میتوان ابراز نمود را بگشاید.
- چیستی مسئله جهانی
مسائل جهانی را معمولاً مسائلی میدانند که راهحلهایش عموماً محتاج همکاری میان ملتهاست(Bhargava,2006) و این در حالی است که که گمانهزنی میشود که همکاریهای جهانی به جای مقاومسازی کشورها در برابر فجایع جهانی، آنها را آسیبپذیرتر میکند(Hotchkiss,2014).
خطر فجایع جهانی، رویداد مفروض آینده است که میتواند در مقیاس جهانی به رفاه انسان صدمه بزند(Bostrom, 2008) حتی تمدن مدرن را فلج و نابود کند؛ رویدادی که عامل انقراض انسان بوده و یا باعث کاهش پتانسیل بشر میشود(Bostrom, 2002).
بنیاد چالشهای جهانی، حکمرانی جهانی را با هدف تدارک کالاهای عمومی به خصوص صلح و امنیت، بازارهای فعال، سیستمهای میانجیگری منازعات، یکسانسازی استانداردهای تجارت و صنعت تعریف کرده و از مهمترین این کالاهای عمومی را مدیریت ریسکهای فاجعهبار جهانی چون تغییرات آب و هوایی، سلاحهای کشتارجمعی، نابودی زیستمحیطی، هوش مصنوعی، پاندمیها و ریسکهای ناشناخته میداند(https://globalchallenges.org). پس مدیریت ریسک پاندمیهایی چون کرونا از مصادیق حکمرانی جهانی دانسته میشود و این در حالی است که جهان در کنترل کرونا در قالب حکمرانی جهانی وامانده است و همین واماندگی است که برخی حکم میکنند پاندمی کووید ۱۹ در یک بستر پارهپاره در حال ظهور است که با سرعت به سمت تثبیت نابرابریهای جهانی حرکت میکند.
- راهحل مسائل جهانی
۱-۲٫ سه تقریر از روابط بینالملل در حل مسائل جهانی
سه تقریر مهم از سه منظر معرفتی نسبت به روابط بینالملل و تجویزات هر یک عبارت است:
- منظر ایدهآلیستی لیبرالها که قائل بود همکاری میان دولتها امکانپذیر و روابط بینالملل قابل اصلاح است و دلیل شکست همکاری، سوءتعبیر و بدفهمی است. لیبرالها نگاه خوشبینانهای به نتایج گسترش تجارت و تمدن در روابط بینالملل داشتند.
- منظر رئالیسم جدید که بر اندیشهورزی درباره روابط بینالملل سایه انداخت؛ از منظر رئالیستها، دولتها همواره پیگیر نفع خودشان به هزینه دیگر دولتها بودند لذا جهان یک بازی با حاصل جمع صفر است و توجه دولتها معطوف به دستاوردهای نسبی است که باید از طریق مذاکرات دشوار حاصل شود.
- منظر حکمرانی جهانی که بر خلاف دو منظر پیش که عمده معطوف به حکومت جهانی با حاکمیت سازمانهای بینالمللی متمایل به ابرقدرتهای جهانی بود بر حکمرانی جهانی با ایجاد و اعمال قواعد جدید تأکید دارد.
۲-۲٫ حکمرانی جهانی
در منطق واقعگرایی و ایدهآلیسم لیبرال، سازمانهای بینالمللی، به تعبیر کاکس، “مفهومی حلالمسائلی” بود برای ممانعت یا حل مسائلی چون جنگ و تضمین صلح تا “مفهومی انتقادی” که بتواند مبنایی فکری برای بازاندیشی اساسی در مورد تحوه اداره جهان و رسیدگی و حل مسائل دیگری چون مدیریت مشترکات جهانی، تقویت توسعه جهانی و نظاممند کردن بازارهای مالی جهانی را شکل دهد. چالشهایی چون پایان یافتن نظام برتون وودز، وضعیت محیط زیست، بحران بدهیهای کشورهای کمتر توسعهیافته، حقوق بشر و مهاجرت، خطمشیپژوهان و دانشمندان را برانگیخت تا بار دیگر به اندیشه درباره مدیریت مسائل جهانی بپردازند. از جمله این اندیشهها، اندیشه حکمرانی جهانی بود که با تأسیس کمیسیون حکمرانی جهانی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۲ و با هدف شناسایی چالشهای عمده پیش روی بشریت در آستانه هزاره جدید و تفکر در مورد راههای برخورد با این چالشها شکل نهادی به خود گرفت.
اما اگر در منظر حکمرانی جهانی با سازمانهای بینالمللی به مفهوم حلالمسائلی آن مواجه نیستیم پس امر حکمرانی با چه ابزاری انجام خواهد شد؟
در حکمرانی جهانی بدون ایجاد قدرت حاکمه مؤثر و به واسطه هنجارهای غیررسمی و وضع قواعد میان کنشگران میتوان رفتارها را کنترل و به نوعی حکومت کرد؛ حکمرانی جهانی ناظر به فرآیندها و فعالیتهای گستردهای است که در قالب بازارها و شبکهها و با ایجاد الگوهای فراملی و بینالمللی حکومت، روابط بینالملل اعم از کنشهای دولت، نهادی بینالمللی، کنش سازمانهای مردمنهاد و … را برای حل مسائل فراملی سامان میدهد.
۳-۲٫ سازمانهای جهانی و درماندگی در مواجهه با مسائل جهانی:
وایس و ویلکینسون(۲۰۱۴) نه آرمانگرایی صرف و نه واقعگرایی خام را در تبیین روابط بینالملل منتج ندانسته بلکه بر اساس نگرش آرمانگرایی مبتنی بر واقعیت صرفنظر از تعهد به سطح حداقلی حکمرانی جهانی در قالب نظام امنیت دستهجمعی ملل متحد و یا اندیشه حداکثری حکومت جهانی، بر نقش دولتها به عنوان قویترین بازیگران عرصه نظام بینالملل و لزوم همکاری آنان با نهادهای غیردولتی در اداره مسائل جهانی تأکید میکنند. البته این توصیه دولتها به همکاری در قالب سازمانهای بینالمللی و نهادهای غیردولتی، مانع آن نیست که ناتوانی سازمانهای جهانی بشردوستانه به هنگام حمایت از بشر در معرض خطراتی همچون نسلکشی در رواندا، سومالی و دارفور را نادیده انگارند یا کمتوانی حکمرانی مالی جهانی همچون صندوق بینالمللی پول در رفع بحران اقتصادی آسیا در دهه ۹۰ یا بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ را کتمان کنند یا حتی کاستی های سازکارهای دولتی و بیندولتی با وجود پیشرفتهای پزشکی و بهداشتی در مواجهه اثربخش با امراض مسری مانند وبا و تب دنگی بهخصوص در بخشهای کمتوانتر و فقیرتر جهان را انکار نمایند.
۴-۲٫ راهکار حکمرانی جهانی در شرایط شکست سازمانهای بینالمللی
هرچند حکمرانی جهانی برخوردار از نگرشی فراتر از سازمانهای بینالمللی است اما بر ظرفیت سازمانهای بینالمللی، اهمیت دولتها و روابط بین آنها نیز تأکید دارد. بر این اساس اثربخشی حکمرانی جهانی مستلزم تشدید فرایند کثرتگرایی سیاستهای جهانی با تلفیق ارتباطات چندجانبه و فراملی است که در این رویکرد تلفیقی، ضمن تأکید بر نقش اراده سیاسی دولتها در تأسیس سازمانهای بینالمللی و تعامل و مذاکره در رابطه با مسائل محلی و جهانی، بر فعالیت روزافزون بخش خصوصی کشورها با یکدیگر فارغ از ساختهای بیندولتی نیز اهتمام میشود. با تکیه بر این منطق، وایس و ویلکینسون(۲۰۱۴)، کمتوانی سازمانهای بینالمللی در این عرصه را به مثابه کماهمیتی و بیفایده بودن حکمرانی جهانی نمیدانند بلکه آن را دلیلی بر لزوم تشدید فرایند کثرتگرایی در سیاستهای جهانی میپندارند. این کثرتگرایی به طور عمده در تشکیل شبکههای گروهی بیندولتی به منظور هماهنگی کلان در محیط جهانی و در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، امنیتی، زیستمحیطی و … تجلی کرده است؛ تأسیس شرکتهای چندملیتی اقتصادی، شرکتهای خصوصی امنیتی، شبکههای جنایی فراملی و … دال بر همین کثرتگرایی است. این تکثر، ابزارهایی را در اختیار امر حکمرانی جهانی برای مواجهه کارآمد با مسائل نوپدید جهانی قرار خواهد داد.
- حکمرانی جهانی، فرصتها و تهدیدهای کرونایی
نشریه فارن افرز به دولتمردان آمریکا هشدار میدهد که آمریکا در رقابت کرونایی با چین در حال از دست دادن موقعیت خود در مدیریت جهانی است چرا که از یکسو نتوانسته به دلیل کمبودهای بهداشتی و پزشکی، نیازهای داخلی خود را رفع کند و به این اعتبار اعتماد عمومی به صلاحیت حکمرانی و بالتبع مشروعیتش را از دست داده است و از سوی دیگر برای توزیع کالاهای جهانی و حل این بحران جهانی توان هماهنگسازی متحدان بینالمللی خود را برای مبارزه با این بیماری ندارد. این تغییرات به نحوی است که کارشناسان پیشبینی کردهاند نظم جهانی تمایل دارد در ابتدا به تدریج و سپس یکباره تغییر کند و یکی از محورهای این تغییر، زوال اقتدار جهانی آمریکاست که این رخداد را با فروپاشی قدرت انگلستان و پایان سلطنتش به عنوان ابرقدرت جهان به جهت مداخله دردسرسازش در کانال سوئز قیاس میکنند. این عدم صلاحیت آمریکا در مدیریت میدانی پاندمی کرونا در سطح جهانی که شاهدی بر تغییر نظم مدیریت جهانی است در منظر متفکرین غربی نیز در صورتی دیگر خود را نشان داده است و آن گذار از دوگانه دولت ـ ملت است؛ آنجا که اسلاوی ژیژک از ضرورت تغییر رادیکال مسیری که تاکنون نظام سرمایهداری جهانی طی کرده برای حفظ ارزشهای لیبرال میگوید و افسوس میخورد که چرا ما برای بازاندیشی در مشخصات بنیانی جامعه خود نیازمند یک فاجعه هستیم.در عین حال انتظار دارد فاجعه کرونا ما را برای تفکر و صورتبندی جامعه جایگزین دولت ـ ملت برانگیزاند؛ جامعهای که خود را در اشکال همکاری و همبستگی جهانی متحقق میسازد. ژیژک ویروس کرونا را نوعی “تکنیک پنج پنجه نقطهکوب منفجرکننده قلب” میداند که بر نظام سرمایهداری وارد شده است طوری که تا زمانیکه نشسته است، بررسی میکند و اقدامات قرنطینه معمول را طبق برنامه انجام میدهد مسئلهای عارضش نمیشود اما به مجرد هرگونه تغییر واقعی در نظم اجتماعی، ساقط خواهد شد. او این نکات را میگوید تا نتیجه بگیرد در مسیر تحقق آن همکاری جهانی باید مدل مبهم کنونی را توسعه داد یعنی به سازمانهای جهانی چون سازمان بهداشت جهانی که در حال ارائه هشدارهای پیچیده بوروکراتیک هستند قدرت اجرایی بیشتر داد حتی باید زمینه را برای ایجاد نوعی شبکه بیمه سلامت جهانی مهیا کرد. اما نکته مهم مقاله او آن است که این تهدیدها با کرونا به پایان نرسیده(هرچند خود کرونا نیز به این سادگی که پنداشته میشود افول نخواهد کرد) و اینجاست تا بماند؛ اما نکته مهم تأثیر و تأثر دو ساحت واقعیت ـ مجاز و انسان و بازار است؛ در اولی شاهد عمل دوساحتی ویروس در دو بعد واقعی و مجازی هستیم که شدیداً تعاملاتمان را متأثر میکند و در دومی مواجه با بازار جانمندی هستیم که متأثر از فضای واقعی ما عصبی شده است و باید به مکانیزمهای جایگزین بازار دوباره اندیشید. در ساماندهی مجدد نظام اقتصاد جهانی نیازمند سازمان جهانیای هستیم که توان کنترل و تنظیم اقتصاد و حتی محدودسازی حاکمیت دولت ـ ملتها را داراست.
اما باید دانست ایده تأسیس سازمان جهانی نیز تجربههای موفقی نداشته است:
ایده ایجاد نظم نوین جهانی که با ضعف دولتهای محلی و ملی و ظهور فراحکمرانی همراه است با واقعیات و تجارب پیشروی ما نسبتی ندارد. برگزیت یکی از اولین تجربیاتی بود که اتحادیه اروپا را به عنوان نهادی بینالمللی با پایههای اقتصادی، سیاسی و امنیتی با تهدید افول و زوال مواجه کرد حتی تا جاییکه اندیشکده استراتفور در پیشبینی خود از وضع جهان در دهه ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵ درباره اتحادیه اروپا خبر از فروپاشی آن تا سال ۲۰۲۵ داد و مدعی شد(https://Worldview.stratfor.com):
- اتحادیه اروپا در این دهه در حل مسئله بنیادین خود یعنی منطقه تجارت آزاد و نه منطقه یورو ناتوان خواهد بود؛
- روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی اتحادیه اروپا در این دهه تحت تأثیر روابط دوجانبه یا چندجانبه محدود که به لحاظ مقیاس، اندک و البته الزامآور نیست قرار خواهد گرفت.
- آنچه در این دهه شرایط اروپا را تعیین خواهد کرد ظهور مجدد دولت ـ ملت و رشد ملیگرایی و استقلالطلبی است.
در جریان کرونا و طرح گردشگری اتحادیه اروپا در ایجاد کریدورهای سبز و حبابهای مسافرتی نیز ایتالیا این اتحادیه را تهدید به از بین رفتن بازار واحد و متعاقباً خروج خود کرد.
پس همچنان برای حل مسائل مشترک جهانی سه پیشنهاد مطرح است(بویر، ۱۳۹۷: ۱۱۴-۱۱۵):
- روابط بینالملل ناظر به روابط دولتهای حاکمهای است که در یک نظام پر هرجومرج در جستجوی منافع خویشاند؛ ایجاد یک حکومت کارآمد جهانی، راهحل کنترل، تنظیم و هماهنگی کنش دولتهاست
- روابط بینالملل با تقویت حقوق بینالملل و تأسیس نهادهای بینالملل تا حد زیادی قابل تغییر و اصلاح است؛
- بدون ایجاد قدرت حاکمه مؤثر و به واسطه هنجارهای غیررسمی و وضع قواعد میان کنشگران نیز میتوان رفتارها را کنترل و به نوعی حکومت کرد؛ این امر به معنای حکمرانی جهانی است.
حکمرانی جهانی از بدیعترین ایدههاست و البته مفهومی مناقشهبرانگیز است از مبادیاش، از غایاتش، از سطوحش، از منطقش، از کارکردش و …
- حکمرانی جهانی فرع به معرفت و شهود جهانی
ژیژک در مقاله خود با عنوان “بربریت با چهره انسانی” که در نشریه “دیولت” چاپ شده است از اخلاق پساکرونا میگوید که به شیوه وحشیانهای هرچند با چهره انسانی، با همدردی و پشیمانی، اقداماتی را که برای “بقای اصلح” انجام میشود مجاز میشمرد؛ اخلاقی که حتی با اصل اساسی ارتش مناقض است که میگوید بعد از نبرد، ابتدا باید از مجروحان به شدت مراقبت کرد حتی اگر احتمال نجاتشان حداقل باشد. سپس ژیژک توصیه میکند در این شرایط ابتدا باید اقتصادی نباشیم و بدون قید و شرط کمک کنیم و بدون در نظر گرفتن هزینهها به کسانی که نیازمندند کمک کنیم اما چامسکی نظم جهان امروز و منطق سرمایهداری را مانع این التزام به این اخلاق میداند؛ او معتقد است کمپانیهای خصوصی داروسازی میتوانستند برای پیشگیری از کرونا واکسنی تولید کنند اما از این کار طفره رفتند چون در منطق سرمایهداری ساخت کرمپودر سودآورتر از ساختن واکسن کروناست. آنچه از نگاه انتقادی این اندیشمندان بر میآید مسئلهمندی نسبت به کرونا و حتی تهدیدهای بعدی که به مراتب سهمگینتر از کروناست نیست بلکه انتقاد از وضع بشر در نسبت این ابتلائات است و راهکار ارتقای این وضعیت را اضمحلال نظام سرمایهداری، تغییر نظم دولت ـ ملت و ایجاد محملی چون تأسیس سازمانهای جهانی برای کنترل و تنظیم همکاریهای میان حکومتها میدانند و در مورد مختصات تفکر جایگزین سرمایهداری نئولیبرالیسم به ایجاد کمونیسمی جدید که معطوف به مردم و علم باشد حکم میکنند. این تحیر بشر و آزمون و خطاهای مکرری که در ابتنا و تمسک به دستگاههای مختلف نظری دچارند جز به جهت فقر منابع معنابخش قابل تحلیل نیست.
اندیشه اسلامی ظرفیت دارد ما را در متن و بطن مسائل در تراز جهانی بنشاند بلکه مصیطر به آن مسائل قدرت تحلیل به ما بدهد چرا که خود دعوی جهانی دارد و چتر اِخبار و اِصلاح خود را بر سرکل بشر میگشاید آنجا که میفرماید: “وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ”(سبأ/۲۸) یا فرمود: “نَذیراً لِلْبَشَرِ”(مدثر/۳۶) و اگر زاویهدیدی به وسعت این عالم بلکه کل عوالم برای خود گشوده است در همین عرض و طول هم به تحلیل پدیدهها اهتمام میکند؛ مثلاً در پدیده ابتلائاتی چون ترس، گرسنگی و نقص اموال، نفوس و ثمرات “وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ”(بقره/۱۵۵) باور نظری و تمایل عملی انسان به عدم ابتلا را ملامت میکند”أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ”(عنکبوت/۲) یا تلقی انسان از تکریم و اهانت به موجب ابتلائات را تخطئه میکند: “فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىِّ أَکْرَمَنِ * وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىِّ أَهَانَنِ* کلاََّ”(فجر/۱۵-۱۷) چون انسان را محدود به این عالم نمیداند و این عالم را محملی برای شناخت صداقت و کذب او تلقی میکند “وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ”(عنکبوت/۳)؛ جالب آنجاست که در همه موارد بالا مسئله را آن ابتلائات اعم از مرگ، قحطی، سیل، زلزله، فقر، غنا و سایر مصائب دیگر نمیداند بلکه مسئله را موضع انسان و جامعه انسانی در قبال این مسائل تلقی کرده و وضعیتی که آدمی در آن قرار گرفته و به تحلیل این ابتلائات و فتن میپردازد را به چالش میکشد و آن را منکَر میداند. برای اصلاح این وضعیت نیز انسان را دعوت به بیان استرجاع کرده و او را متوجه مبدأ و معادش میکند “الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ”(بقره/۱۵۶) اما در حکم جهانی خود نیز همه را به تمسک به و وحدت در “کلمه سواء” فرامیخواند” قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَهٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ” (آلعمران/۶۴). نکته کلیدی در تمسک به کلمه سواء آن است که این تعالی که مشعر به اختلاف سطح میان طرفین ارتباط است را به کسانی میسپرد که در سطوح بالای معرفتی و شهودی بوده و رابطه وجودی با پدیدهها دارند و حبلی که در این آیه “کلمه سواء” خوانده شده است و طرفین ارتباط در عمل بدان و التزام به لوازمش، مساویاند را در دستان ایشان قرار میدهد تا به هم کمک کنند و مسیر تعالی را بپیمایند. این امت با درجه شهود بالا را امت وسط میخواند که وسطیت رسولالله الاعظم و عموم مردم را برعهده داشته و به شهادت تحمل عالم اشتغال دارند “وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً” (بقره/۱۴۳) همچنانکه بر تحقق رؤیت در این دنیا در جای دیگر تأکید میفرماید: “وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ”(توبه/۱۰۵) و حال که شهادت تحمل در این عالم رخ داده امکان شهادت تأدیه نیز برایشان فراهم است و خداوند نیز در موارد متعدد شهادت ایشان را اخذ خواهد کرد “إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ”(آلعمران/۱۴۰)، یا “فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهیداً”(نساء/۴۱)، یا “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ”(نساء/۱۳۵)، یا “یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى”(مائده/۸)،یا “وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدینَ”(مائده/۸۳)، یا “ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاَّ ما أَمَرْتَنی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهیداً ما دُمْتُ فیهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ”(مائده/۱۱۷)، یا “وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ”(اعراف/۱۷۲)، یا “قالَ هِیَ راوَدَتْنی عَنْ نَفْسی وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکاذِبینَ”(یوسف/۲۶)، یا “وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ”(فرقان/۷۲)، یا “وَ نَزَعْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ شَهیداً فَقُلْنا هاتُوا بُرْهانَکُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّهِ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ”(قصص/۷۵)، یا “قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ کَفَرْتُمْ بِهِ وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ عَلى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَ اسْتَکْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ”(احقاف/۱۰)، یا “وَ الَّذینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ”(معارج/۳۳). پس در اینکه حکمرانی جهانی چیست باید همچنان گفتگو کرد اما نیک باید دانست که حکم جهانی، معرفت و شهود جهانی میخواهد و الا تکرار صدماتی است که بشر تاکنون از حکمرانی نااهلان خورده است؛ کسی یا کسانی که فاقد معرفت و شهود جهانیاند فاقد صلاحیت برای حکمرانی جهانیاند چون اینهایند که امر اتحاد و اتفاق جامعه جهانی بر کلمه سواء را باید تمهید کنند و این نخواهد شد مگر به وسطیت میان شاهد بر شهداء یعنی رسولاللهالاعظم(ص) و عموم مردم و این وسطیت هم مطابق معارف قرآنی میسور نخواهد بود مگر به جهاد با عنایت به حق مجاهده، تمسک به آیین ابراهیمی و حفظ و تقویت ارتباط با خداوند آنچنان که فرمود: “وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هذا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ”(حج/۷۸). البته آنچه مأخوذ از روایات است اینکه قرار گرفتن غیر معصومین(که تالیتلو معصومند) در دامنه و شمولیت امت وسط مانعی ندارد هرچند این سخن به معنای حضور توده مردم در این دامنه نیست که صریحاً از ناحیه امام معصوم نفی شده است آنجا که امام صادق(ع) فرمود: مبادا خیال کنید همه امت شهدای بر مردماند که این افتراست؛ کسانی هستند که شهداتشان به اندازه یک من خرما مقبول نیست چطور ممکن است خداوند ایشان را در قیامت برای شهادت بر اعمال مردم احضار کند. این حدیث زمینه را برای غیرمعصوم که تالیتلو معصوم است باز میکند تا شهادت بر اعمال دیگران دهد.
ظرفیت حکمرانی جهانی اندیشه اسلامی به اعتبار دریافت شهودی آن و نقش وسطیت امت اسلام به اعتبار معارف قرآنی بسیار بالاست؛ چیزی که فوکویاما در مهار پاندمی کرونا اذعان داشت که نوع رژیم سیاسی در مهار کرونا موثر نیست بلکه ظرفیت حکمرانی و سرمایه اجتماعی(اعتماد مردم به دولت) است که توفیق محتوم را به همراه خواهد داشت و چامسکی شرایط کنونی را مهیا میبیند که بشر تصمیم بگیرد بر اساس کدام الگو بنا دارد آینده خود را بسازد.
جمعبندی:
در زمانیکه عدم توازن قدرت همواره مؤلفه اساسی برای حکمرانی جهانی بوده است (وایس و ویلکینسون، ۲۰۱۴) اساس حکمرانی در منطق اسلامی بر مواسات و تکافل اجتماعی است آنچنانکه در صلوات شعبانیه میخوانیم: “وارزقنی مواساه من قترت علیه من رزقک بما وسعت علی من فضلک” لذا رقابت، مسابقت و منافست بر سر امداد و تعاون است که فرمود: “وَ فی ذلِکَ فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ”(مطففین/۲۶). جالب آنجاست که این تنافس و تسابق در بستر توضیح کیفیت شهادت مقربان بر ابرار مطرح است. ظرفیت اندیشه اسلامی برای تحقق حکمرانی جهانی به اعتبار وسطیت امت اسلام(البته نه به نحو جمیع که به نحو مجموع) و تعاون برای تعالی عموم با تمسک به “کلمه سواء”، در زمانی که تهدیدهای فاجعهبار بشری نوبهنو در حال وقوع است و بنا بر ماندن تغییر نظم جهانی دارد ظرفیت بیبدیلی است. البته در ادبیات حکمرانی جهانی معمولاً از شواخص سهگانه قدرت اقتصادی، سیاسی ـ نظامی و ایدئولوژیک ـ فرهنگی و از سازمانها و نهادهای بینالمللی، رسانههای جمعی و متغیرهای ژئوپلتیک به عنوان مناشی قدرتآفرین و ابزارهای اقتدارزا در عرصه حکمرانی جهانی نام میبرند(رنجبر و همکاران، ۱۳۹۱) اما پنجره فرصتی که از تقاطع جریانهای سهگانه(kingdom, 1995) مسئله ناتوانی جامعه جهانی در مقام پاسخ به بلایی چون کرونا، در کنار راهحل تفکر شیعی بر تعاون و تکافل اجتماعی با محوریت دریافتها و ادراکات شهودی در بستر ضعف و انهزام نظم جهانی و دوگانه دولت ـ ملت باز شده است شرایط را برای ایفای نقش تمدنساز چند گروه در کشور به عنوان کارآفرینان این حوزه مهیا کرده است که عبارتند از: نهاد دین برای تعیین حدود و قواعد مداخلات جهانی ، نهاد علم برای تعیین مصادیق و موضوعات این مداخلات، نهاد اداره برای تأسیس یا تقویت نهادهای مداخلهای در سطح جهانی برای کنشگری فعال و نهاد رسانه برای ابلاغ پیام جهانی اندیشه اسلامی در حکمرانی جهانی.