به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آنچه در ادامه می آید گفتگوی خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین دکتر قاسم ترخان مدیر گروه تخصصی علوم انسانی قرآنی پژوهشگاه در رابطه با نزاع فکری این روزها در رابطه با نقش تقابلی دین و علم در مهار بحران ها و چالش های بزرگ زندگی نظیر کروناست.
در ایام پس از کرونا شاهد برخی نزاع ها بودیم و این نزاع ها ناظر به نقابل عرصه دین و علم در مواجهه با بحران کرونا بود. برخی بر این امر معتقد بودند که روش های دینی مهار این بلا نظیر توسل و دعا کارکرد واقعی ندارد و آنچه می توان به آن تمسک جست روش های علمی متداول است. از دیدگاه جنابعالی آیا تقابلی در این حوزه به چشم می آید؟
به نظر می رسد که این تقابل آفرینی ها و تحلیل ها سوء فهم است. البته پیش از هر چیز وقتی ما از علم و دین سخن می گوییم باید روشن کنیم که مرادمان چیست. منظور ما از علم همان Science است که به تبیین علل صحیح پدیده ها می پردازد. البته در حوزه علوم انسانی علاوه بر تبیین، تفسیر را هم شامل می شود و برخی به ترکیبی از تبیین و تفسیر معتقدند که البته ما وارد این بحث ها نمی شویم. در هر صورت علم در حوزه علوم طبیعی به دنبال تبیین علل طبیعی پدیده هاست.
و در برابر این تعریف و نقش، دین به چه معناست؟
ببینید گاهی ما به گونه ای رفتار می کنیم کانه دین رقیب علم است. آیا دین آمده است که جایگزین علم شود؟ یا نه اساسا کارکرد دین چیز دیگری است؟ در واقع دین آمده است که فراتر از علل طبیعی، انسان را با مجموعه ای از علل فراطبیعی در تبیین پدیده ها آشنا کند. در مقاله ای که چندی پیش در این باره نگاشته بودم به طور خلاصه به این موضوع پرداختم که دین آمده است افق دید بشر را افزایش دهد. دین نیامده است که جای علم را بگیرد.
اساسا چرا ما نیاز به این افق گشایی داریم؟
به خاطر این که علم در تعریف کنونی آن خود را به یک سری علل طبیعی در تبیین و تفسیر عالَم و پدیده های آن محدود کرده است در حالی که در این عالَم یک سری علل فراطبیعی و معنوی وجود دارد که در علم موجود توجهی به آن ها نمی شود و فقط دین می تواند دست به این افق گشایی ها بزند. در واقع اگر بخواهیم نگاه دقیقی به این عالَم داشته باشیم باید به مجموعه این علل مادی و فراطبیعی که رابطه طولی با هم دارند نگاهی داشته باشیم.
در واقع دین با توجه به این نگاه، انکار علل و اسباب مادی و طبیعی نیست؟
بله دین هیچ وقت نیامده است که اسباب مادی را کنار بزند بلکه دین علاوه بر اسباب مادی به اسباب معنوی توجه نشان می دهد. در موارد بسیاری دین اشاره می کند که شما اکتفا به اسباب مادی نکنید، این به معنی انکار اسباب مادی و طبیعی نیست. دین بر این امر معتقد است که اگرچه خداوند شفا می دهد اما این شفا به واسطه همان اسباب و علل مادی است. اگر مریض شدید از اسباب مادی کمک بگیرید. این نگاه دینی است و اگر ما با این نگاه آشنا شویم دیگر تقابلی میان علم و دین نخواهیم دید. در واقع چه بشر از مداوای بیماری ها مستاصل شود و چه زمانی که از عهده مهار بیماری برآید علل مادی و معنوی سر جای خود هستند البته در شرایط استیصال ما بیشتر متوجه کارکرد اسباب معنوی می شویم.
در واقع نکته این جاست که ما متوجه باشیم عوامل معنوی مثل دعا هم نقش مقدمی دارند و هم نقش ذی المقدمی. یعنی یک وقت شما دعا می کنید و به واسطه دعا به آن حاجت خود می رسید، این نقش مقدمی است اما یک وقت شما دعا می کنید و به آن حاجت هم نمی رسید اما به واسطه دعا به حال آرامش می رسید در واقع وقتی متوسل می شوید و دعا می کنید احساس آرامش می کنید، این همان نقش ذی المقدمی است که شما را از آن حال اضطراب بیرون می کشد.
بی توجهی به علل و اسباب فراطبیعی و غوطه ور شدن دایمی در اسباب مادی چه نتایجی را به بار می آورد؟
قاعدتا به نوعی زندگی تک بعدی منجر می شود. زندگی ای که در آن پیشرفت وجود دارد اما این پیشرفت مانا و پایدار نیست. ممکن است شما به سطحی از رفاه و برخورداری هم برسید اما این زندگی آن جامعیت مطلوب را ندارد. همچنان که شواهد امروز نشان می دهد که بشر با وجود این که در عصر فعلی به سطح مطلوبی از آسایش رسیده است اما در آن سو این آسایش توأم با آرامش نیست و به یک معنا توسعه پایدار و همه جانبه روی نداده است. در حقیقت این توسعه زمانی روی می دهد که هم به عوامل مادی و هم معنوی توأمان توجه شود.
نکته ای که به صورت خیلی فهرست وار روی آن انگشت گذاشتید رابطه طولی میان علل طبیعی و مادی با اسباب معنوی و فراطبیعی بود. در این باره توضیح بیشتری ارائه می کنید؟
همچنان که اشاره شد دین نیامده است که جایگزین اسباب مادی شود اما به این نکته هم توجه داشته باشیم که اسباب معنوی بر علل مادی حکومت دارد. در واقع در جهان، علل مادی و معنوی با همدیگر رابطه طولی دارند. منظور ما از حکومت داشتن علل فراطبیعی و معنوی بر اسباب مادی این است که علل معنوی بر اسباب مادی سیطره دارد در عین حال این طور نیست که بگوییم اسباب معنوی جایگزین علل مادی است. حتی وقتی اعجاز هم صورت می گیرد با استخدام علل مادی است. فرض کنید وقتی ماه از وسط دو نیم یا دریا شکافته می شود مطابق با آنچه بزرگان و علمای ما مثل علامه طباطبایی، شهید مطهری، علامه جوادی آملی بیان کرده اند این ها به واسطه استخدام علل طبیعی است ولو این که علل طبیعی عادی نباشد.
در حقیقت نکته این جاست که ما تبیین درستی از رابطه علل طبیعی و فرامادی با همدیگر نداریم و چون این تبیین درست وجود ندارد در نهایت دوگانگی هایی به وجود می آید که طی آن عده ای دین را خرافه و علم را در تضاد با دین می بینند. در صورتی که در واقعیت امر این دوگانگی وجود ندارد. این اتفاق در اثر سوء برداشت از دین و علم روی می دهد.
اگر نکته پایانی در این باره دارید بفرمایید؟
نقش دین در واقع معرفی حوزه هایی است ک علم به آن حوزه ها دسترسی ندارد و اندیشه ما در آن حوزه ها کوتاه است. این نقش در قالب سنت های الهی صورت می گیرد. اگر ما با سنت های الهی آشنا شویم خواهیم دید که علم فقط به بخشی از سنت های الهی دسترسی دارد و بخش دیگر در حوزه دین محقق می شود.