به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی “ارزیابی رویکردهای جدید الهیاتی درباره بلایای طبیعی و شرور” به همت گروه کلام پژوهشکده حکمت و دین پژوهی پژوهشگاه به صورت مجازی و تحت نرمافزار اسکایپ برگزار شد.
دکتر قاسم اخوان نبوی عضو گروه کلام پژوهشگاه و ارائه دهنده بحث در ابتدای این کرسی علمی گفت: یکی از مسائل قدیمی که در چالش با خداباوری وجود دارد، مسئله شر و بلایای طبیعی و قدرت مطلقه خداوند است. در این باره از سوی خداباوران دیدگاههای مختلفی مطرح شده است، به نظر میرسد ریشه این اختلافها در تصوری است که از خدا و ارتباطش با جهان وجود دارد. بطور کلی دیدگاههایی که درباره مسئله شر وجود دارد را میتوان به دو دسته رویکرد سنتی، و رویکرد جدید دستهبندی کرد . هریک از این دو رویکرد با توجه به مبانی خود راه حلهایی درباره مسئله شر ارائه دادهاند، که ارزیابی آنها با توجه به مبانی اندیشه اسلامی مبتنی لازم به نظر میرسد. آنچه در این مقاله مورد نظر میباشد ارزیابی رویکردهای الهیاتی با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه میباشد.
وی گفت: بنابر نگاه سنتی خداوند به عنوان مبداء عالم که دارای اوصاف کمالی مانند خیر مطلق، عالم مطلق و قادر مطلق است شناخته میشود. بنابر این دیدگاه خداوند جهان را به بهترین شکل خلق کرد، و شرور لازمه جهان هستی است، زیرا در این جهان تضاد و تزاحم وجود دارد که مستلزم به وجود آمدن شرور میباشند آنچه بر رویکردسنتی حاکم است، این است که آنچه از خداوند صادر میشود، خیر محض است و شرور امور نسبی هستند. و ریشه در فقر ذاتی موجودات جهان دارد.
قاسم اخوان نبوی با بیان اینکه شرور وبلایا لازمه جهان هستی هستند گفت: شرور و بلایا زمینهساز خیرات و به کمال رسیدن انسان میباشند. البته پاسخهای متعدد دیگری نیز به این مسئله داده شده است، به عنوان نمونه میتوان به پاسخهایی اشاره کرد، که بر اساس اراده آزاد و اختیار انسان – دفاع مبتنی بر اختیار- و یا دفاع مبتنی بر عدلالهی آگوستینی، و یا نظریه عدل الهی مبتنی بر پرورش روح که از طرف جان هیک داده شده است. به این معنا که وجود شرور به پرورش فضائل اخلاقی انسان کمک میکند. الهیات جدید با توجه به اینکه بر اساس تحولاتی که در دوران روشنگری در تفکر بشر به وجود آمد شکل گرفت، زیرا در فلسفه دکارت با طرح مفاهیمى ماننـد «شـخصانگاری خـدا» و مقـولات شخصـى ماننـد «عامـل اخلاقـى دانسـتن خـدا» و «خـدا ـانسانانگاری» این انتقال از فلسفه سنتى بـه جدیـد پایهگـذاری شـد و در فلسـفههای کانـت،هگل، کرکگور، اگزیستانسیالیسـم و در مجمـوع انسانشناسـى فلسـفى بـه عنوان یـک ابـزار الهیاتى عمده جایگزین مابعدالطبیعه گردید. با توجه به تأثیر ِ پـذیری الهیـات جدیـد از فلسـفه جدید، این انتقال در مفاهیم الهیاتى نیز نفوذ کرد کـه البتـه الهیـات کاتولیـک بـه طور عمـده مىکوشید خود را از آن محفوظ دارد. در این فرایند مارتین لوتر تلاش کرد زبان الهیـاتى را از مقولات مابعد الطبیعى به مقولات مربوط به »تجربه شخصى« انتقال دهد. در تعریف مفاهیمى ماننـد «وجـود»، «خـدا»، «عقـل»، «اخـلاق«، «انسـان»، «دین» و … پدید آمد که این تحول پارادایمى به مباحث الهیاتى نیز تأثیر گذاشت؛ برای مثال، مسیح محوری به جای خدامحوری؛ معقولیـت بـه جای صـدق؛ آغـاز بـا انسـان بـه جای خـدا؛ عقلگرایى و علمگرایى به جای نقلگرایى و نصگرایـى؛ ماهیـت تفسـیری بـه جای ماهیـت دفاعیاتى نشانههای این تحول پارادایمى در الهیات معاصر هستند.
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح داشت: بطور کلی مهمترین مبانی الهیات جدید را میتوان مبتنی بر دو نگرش اساسی دانست؛ یکی نگاه نومینالیستی به جهان و دیگری رواج نگاه اومانیستی. بنابر نگاه اول خدایی که بر اساس نومینالیست تفسیر میشد، خدایی نبود که بتوان به نحو معقولی آنرا قابل پیشبینی دانست، شکاف بین انسان و خدا افزایش پیدا کرد، انسانها دیگر نمیتوانستند خداوند را بفهمند یا تحت تأثیر قرار دهند؛ خداوند آزادانه عمل میکرد و نسبت به پیامد اعمالش بیاعتنا بود، خداوند قوانینی در رابطه با رفتار بشر وضع کرده است، اما هر لحظه ممکن است این قوانین را تغییر دهد، از اینرو جهانی که این خداوند خلق کرده است جهانی درنهایت بینظم و آشوبناک است که از اموری بینهایت متنوع تشکیل شده است، اموری که انسان در آنها هیچ نشانی از قطعیت یا امنیت پیدا نمیکند.
عضو هیات علمی گروه کلام پژوهشگاه ادامه داد: نومینالیسم علاوه بر ارائه دیدگاهی جدید درباره خداوند، دیدگاهی تازه نیز درباره چیستی انسان ارائه داد و بر اهمیت اراده انسان تأکید بیشتری داشت. بر این اساس انسان برای رستگار شدن و به سعادت رسیدن باید تلاش کند، زیرا انسانها بر صورت خداوند خلق شدهاند و مثل او موجوداتی مختار هستند، اما از سوی دیگر با توجه به اینکه از نظر آنان تمام امور تحت تدبیر و اراده مطلق خداوند است هیچ جایی برای اثر بخشی اراده انسان وجود ندارد. علاوه بر اینکه تبیینهای مابعدالطبیعه مبتنی بر کلیات را قبول نداشتند، و تجربهگرا بودند.
اخوان نبوی در پایان گفت: الهیات پویشی در یافتن راهی برای پاسخ به مساله شر و ناسازگاری قدرت مطلق خداوند و شرور موجود در جهان، از یک سو تعریف جدیدی از قدرت مطلق خداوند ارائه میدهد و از سوی دیگر تبیینی متفاوت از تبیین سنتی از خلقت، مطرح میکند. بر این اساس الهیات پویشی شر را نه ناشی از اراده خداوند، بلکه امری همیشه موجود در نهاد هستی میداند. شر وجود دارد چرا که باید وجود داشته باشد. برای اینکه آدمیان همواره قدرت بر تصمیم گیری و انتخاب آزادانه داشته باشند، هم باید امکان خیر در جهان باشد و هم امکان شر، خداوند به معنی سنتی کلمه، نمی تواند جلوی شر را بگیرد، بلکه صرفا میتواند با استفاده از قدرت برانگیختیاش انسانها را به مقابله و پایداری در مقابل آن برانگیزاند. بر اساس الهیات پویشی، خداوند دارای قدرتی برتر است، نه فقط به این معنی که قدرتش برتر از هر آنچه در جهان است میباشد، بلکه بدین معنی که او کامل ترین درجه قدرتی را دارد که یک موجود در جهان میتواند داشته باشد.