دکتر مهدی عباس زاده
عضو هیأت علمی گروه معرفت شناسی پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
اخیراً جایی در فضای مجازی اظهار شده است که پدیده «کرونا» و شیوع آن در جهان، ممکن است باعث مجال ظهور بیشترِ «تکثرگرایی معرفتی» در جامعه انسانی شود و در واقع، کرونا و بلاهایی از این دست ممکن است موجبات نزدیک شدن انسان ها به یکدیگر را فراهم آورد؛ زیرا این مسئله، مسئله بشریت است و افراد انسانی اکنون مجال این را یافته اند که دیگران را فارغ از گرایش های فکری آنها بنگرند و نسبت به آنها ابراز احساسات داشته باشند.
فارغ از اینکه ممکن است این پیش بینی درست از کار در نیاید، اما این اظهارنظر، هم درست و هم بسیار مهم و قابل توجه به نظر می رسد و لذا بر اندیشه ورزان لازم است که این مسئله را بررسی و واکاوی کنند.
بر این اساس شاید این پرسش مطرح شود که آیا پدیده کرونا که اکنون دامنگیر بشریت شده و اقسام و اصناف مختلف ابنای بشر، از غنی و فقیر، شاه و گدا، مهتر و کهتر، رئیس و مرئوس، و دوگانه هایی از این دست را به چالشی یکسان طلبیده، آگاهی ها و باورهای مختلف افراد را نیز به یکسان معتبر نمایانده است؟ به بیان دیگر، اگر چنین است که همه در برابر کرونا مساوی اند، آیا چنان است که باورهای همگان نیز از اعتبار معرفتی یکسانی برخوردار اند؟
این پرسش، ناظر به مبحثی به نام تکثرگرایی یا پلورالیسم معرفتی است که در دانشی به نام معرفت شناسی مطالعه و بررسی می شود. البته تکثرگرایی معرفتی دارای تقریرات، اقسام و جنبه های مختلف و متنوعی است که در این نوشتار کوتاه پرداختن به آنها ممکن نیست؛ ضمن اینکه آثار و مقالات قابل توجهی نیز در این باره در کشور موجود است.
اما به طور خلاصه، تکثرگرایی معرفتی به این معناست که افراد انسانی به عللی از جمله اختلاف در ظرف زمان و مکان، اختلاف در ژنتیک و قوای ادراکی، اختلاف در فرهنگ ها و تمدن های بشری و غیره، شیوه های متفاوتی در حل و تدبیر مسائل معرفتی و استدلال آوری پیش می گیرند و لذا دارای باورها و نظام های معرفتی مختلف و متفاوتی می شوند و چون به دلیل وجود زمینه های متفاوت مزبور، یک معیار ثابت و عینی برای اعتبارسنجی و صدق باورهای مختلف نمی توان یافت، پس باورهای بشری می توانند همگی به نحوی دارای اعتبار معرفتی یکسان قلمداد شوند.
اگرچه نمی توان انکار کرد که انسان ها به لحاظ زمان و مکان، ژنتیک و قوای ادراکی، فرهنگ ها و تمدن های بشری و غیره، باهم اختلاف می یابند و لذا بسترها و زمینه های معرفتی متفاوتی دارند، اما باید گفت که فقدان یک معیار ثابت و عینی برای اعتبارسنجی و صدق باورهای مختلف و بالطبع پذیرش تکثرگرایی معرفتی به معنای فوق، عملاً به «نسبی گرایی معرفتی» خواهد انجامید و نسبی گرایی معرفتی، دیدگاهی دارای تناقض ذاتی است، زیرا این نتیجه که «باورهای انسان نسبی هستند»، خودش یک باور است که اگر صادق فرض شود، در این صورت خودش نیز فاقد ثبات و عینیت خواهد بود، زیرا معیاری قطعی برای پذیرش آن وجود نخواهد داشت.
علاوه بر این، برخی معرفت شناسان جهان به درستی دریافته اند که بدون در اختیار داشتن معیار ثابت و عینی که با آن بتوان به سنجش باورهای مختلف انسان ها پرداخت، عملاً نمی توان میان باور خوب (معقول) و باور احمقانه (نامعقول)، تفاوت معقولی قائل شد.
در واقع، در تقابل با دیدگاه نسبی گرایی معرفتی، معرفت شناسان بسیاری هستند که در جست و جوی معیار ثابت و عینی برای تعیین اعتبار معرفتی و صدق باورهای مختلف هستند. از اینجاست که در معرفت شناسی، مبحثی به نام «معیار صدق» رخ می نماید. در مبحث معیار صدق، مسئله این است که با چه معیار و ملاکی می توان باورهای مختلف را سنجید و حقیقت را از خطا و آنچه حقیقت می نماید اما حقیقت نیست، تمییز داد؟
در دانش معرفت شناسی، درباره معیار صدق، دیدگاه های مختلفی بیان و ارائه شده است.
برخی معتقدند معیار صدق، «انسجام» در باورها و گفته های انسان است، بدین معنا که باور یا گفته ای صادق است که با مجموعه باورها و گفته های فرد، انسجام و سازگاری داشته باشد.
اما در این باره باید گفت، انسجام در باور و گفتار، «نشانه» یا علامت صدق است، نه «معیار» و ملاک صدق. یعنی اگر باور یا گفتار یک فرد، صادق باشد، با مجموعه باورها و گفته های صادق او انسجام و هماهنگی هم خواهد داشت و تعارضی در باورها و گفته های او پیدا نخواهد شد.
عده ای دیگر، معیار صدق یک باور را در «نتایج عملی» آن جستجو می کنند، بدین معنا که باوری صادق است که در عمل، کارآمدی داشته باشد و مفید واقع شود.
اما در این باره نیز باید گفت که به هر حال ممکن است که باوری صادق باشد، لیکن نتیجه عملی مهمی نداشته باشد و یا حتی باوری کاذب باشد، لیکن تحت شرایطی خاص و برای عده ای خاص، در عمل، مفید و کارآمد واقع شود.
اما در فلسفه های واقع گرا، معیار صدق صرفاً «مطابقت» است، بدین معنا که باوری صادق یا حقیقی است که با واقعیت خارجی مطابقت داشته باشد و باوری کاذب یا خطا است که با واقعیت خارجی مطابقت نداشته باشد.
در واقع، معیار صدق یک باور، صرفاً عامل مطابقت آن با واقعیت است و می توان گفت که هیچ عامل دیگری بر مسئله اعتبار معرفتی و صدق تأثیر ندارد، کرونا باشد یا جز آن.
نظریات دیگری نیز در مبحث معیار صدق ارائه شده است که از آنها عبور می کنم.
از این بحث نیز می گذرم که به زعم معرفت شناسان، صدق باور نیز به تنهایی کفایت نمی کند، بلکه علاوه بر آن، باید «توجیه معرفتی» هم وجود داشته باشد، یعنی باید بر صدق باور، دلایل یا شواهد متقن نیز ارائه داد. در واقع، از منظر آنان، معرفت عبارت است از «باور صادق موجه» و لذا معرفتی که صادق و موجه نباشد، اصلاً معرفت به معنای دقیق کلمه نیست.
بنا بر نکات فوق، آشکار می شود که تکثرگرایی معرفتی، بدین معنا که باورهای مختلف از اعتبار معرفتی و صدق یکسان برخوداراند، از منظر دانش معرفت شناسی، پذیرفتنی نیست و معیار عقلایی ندارد، زیرا تنها باوری صادق است که مطابق با واقعیت باشد و لذا طبعاً باوری که مخالف با واقعیت باشد، نمی تواند صادق باشد یا حتی صادق فرض شود.
اما مسئله تکثرگرایی معرفتی، دارای یک وجه جامعه شناختی نیز میباشد که ناظر به مبحث «تساهل و مدارای اجتماعی» است.
به نظر میرسد، کاملاً ممکن است که گفته شود که ابنای بشر در شرایط کرونایی که همگی به یکسان درگیر آن شده اند، باید باورها و عقاید دیگران را تاب آورند و در کنار یکدیگر زیست مسالمت آمیز داشته باشند.
در واقع، تساهل و مدارای اجتماعی، به معنای تحمل و برتافتن باور و عقیده مخالف، یک اصل ضروری است، وگرنه برپایی اجتماع آرام و عاری از تنش ناممکن خواهد شد و هرگونه همزیستی مسالمت آمیز به مخاطره خواهد افتاد. در سنت اسلامی نیز اشارات و تعابیری در تأیید این معنا وجود دارد که انسان باید تحمل باورهای دیگران را داشته باشد و نباید باورهای خود را بر آنها تحمیل کند یا به نحوی زندگی را بر آنها دشوار سازد.
طبعا در اینجا نیز خواه کرونا باشد و خواه نه، تساهل و مدارای اجتماعی لازم است، اگرچه طبعاً در شرایط کرونایی که همه افراد و آحاد باید یکرنگ و یک صدا، برای دفع و رفع این معضل تشریک مساعی کنند، تساهل و مدارای اجتماعی، اهمیتی مضاعف می یابد.
با این حال، تساهل و مدارای اجتماعی به معنای این نیست که باورهای مختلف افراد، از اعتبار معرفتی یکسان برخوردار اند و همگی صادق اند، یا حتی باید همگی را به یکسان صادق فرض کرد. روشن است که دو باور متعارض مفروض نزد افراد مختلف نمیتوانند با هم صادق باشند، بلکه لزوماً یکی از این دو باور صادق است و باور دیگر کاذب است، وگرنه جمع اضداد پدید میآید که این هم عقلاً پذیرفتنی نیست.