دکتر فرشاد مهدیپور
عضو هیات علمی و رییس پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
گودزیلای کرونا از شرق عالم سربرآورده و چندوقتی است که ایران را زیر ضربه گرفته؛ هراس اجتماعی فراگیر از این بیماری ویروسیِ ویروسیشده را میتوان در تعداد اشخاص ماسکزده، چشمان نگران مسافران مترو و کاهش ترددهای خیابانی دید. هرکسی که سرفهای میکند، عطسهای میزند یا رفتار نامنتظرهای دارد، به سرعت میتواند متهم به کرونا داشتن بشود.
آیا میتوان نشانههای این امر را در حوزه فرهنگ رهگیری، و دربارهاش تامل کرد؟
اول.
روشنترین واکنش به بیماریهای مسری عصر جدید، ترس از آلوده شدن به آنهاست؛ در فیلم ((درخت گردو)) ی محمدحسین مهدویان که در جشنواره فجر به نمایش درآمد، ما متوجه میشویم که مردم برخی شهرها، از امداد رسانی اولیه به افراد شیمیایی شده سر باز میزنند.
این نکته در فیلم بسیار غریب مینماید، ولی تصاویری که از اعتراضات محدود به انتقال بیماران کرونایی از بیمارستان یک شهر به شهر دیگر در برخی نقاط کشور منتشر شده و کاملا خشونت آمیز است یا مقاومت تماشاگران یک بازی فوتبال که به دلیل امکان سرایت کرونا از حضور در ورزشگاه منع شده و ماموران ضدشورش مجبور به مقابله با آنها شدهاند، نشان میدهد روایت درخت گردوی مهدویان لااقل در این بخش، نه تنها خالی از واقعیت تاریخی نیست، بلکه اتفاقی زنده و بهروز میشود. این مساله را میتوان در احتکار ماسک، مواد ضدعفونی کننده و موارد مشابه نیز دید؛ تقریبا نمیتوان به داروخانهای سر زد و ایــن محصولات را خواست و پاسخ مثبت شنید. چرا؟ چون دلالان، واردات چیها و کاسبان سلامت، کالاها را در انبارها نگه داشتهاند تا قیمت بالاتر از ایــن برود و سود کنند؛ کاسبی با اعصاب مردم. اینها را میتوان نشانههایی از تضعیف اخلاق عمومی دانست و در پی دادههایی گشت که آن را تقویت نکند. بخشی از آن به مدد روحیه طنزپردازانه کاربران فضای مجازی، درحال تلطیف شدن است.
دوم.
بخش عمدهای از مردم در سراسر کشور، کارمندان دستگاه دیوانسالاری دولتی یا خصوصیاند؛ آنها ساعات زیادی را در محلهای ماموریت خود میگذرانند و بخشهایی از آنها، مجبورند با اربابرجوع به طور مستقیم کار کنند. چین در چند ماهه اخیر، بسیاری از حوزههای خدماتی را تعطیل کرده؛ از حمل ونقل گرفته تا امور جاری اداری. ما در ایران، یا در این مرحله نیستیم یا تصمیمی در این زمینه گرفته نشده است.
این بدان معناست که همه سازمانهای کوچک و بزرگ، به کارشان ادامه میدهند و خود باید چارهای برای خدمات شان بیندیشند. با نکها از اولین موارد رویارویی روزمره مردمند؛ متصدیان آنها عمدتا ماسکزده و از دستکش استفاده میکنند. در پروازها هم میهمانداران فعلا از دستکش استفاده میکنند.
در فروشگاههای بزرگ هم فروشندگان تا این لحظه، در روال فعالیت دچار اختلال نشده؛ اما وقتی در مترو، یک نفر از دید همه واگن، مبتلا به کرونا تشخیص داده میشود، میتوان حدس زد که چه بلوایی درون قطار و اولین ایستگاه مقصد به وجود میآید که تاکنون هم آمده است. با این همه، اکثریت پرسنل بیمارستانهای درگیر با بیماران کرونایی را باید مورد توجه قرار داد که با از جان گذشتگی، مشغول کمکرسانی هستند و بنابه گزارشهای موثق، تاکنون برخی از پزشکان و پرستاران این مراکز درمانی نیز به این بیماری مبتلا شدهاند.
این یعنی یک فرهنگ سازمانی پرقدرت که جان بیمار را بر خود مقدم میدارد.
سوم.
پیامدهای فرهنگی کرونا فقط در حوزه فرهنگ عمومی یا سازمانی ظاهر نمیشود؛ طی ماه گذشــته، برخی اماکن در ایران تعطیل شدهاند. در صدر فهرست مراکز آموزشی و دانشگاهی بودهاند. بعد سخن از مراکز مذهبی و بقاع متبرکه به میان آمده است. سپس متوقف کردن سینماها و سالنهای نمایش و امثالهم. در واقع سیاست فرهنگی، ذیل سیاست عمومی هراس کرونایی تعریف شده و این پرسش را ایجادکرده است که مالهای بزرگ تجاری، شهربازیهای مرتبط با آنها، فروشگاههای زنجیرهای و… که از جمله بزرگترین محلهای تجمع انسانی هستند، چرا وادار به توقف فعالیت نشدهاند. اینکه فرهنگ، ضعیفترین و اولین حلقه حذف شدن است، البته نکتهای جدید نیست؛ در تمامی بودجههای سالیانه که با بالا رفتن درآمد ارزی، کم و زیاد میشوند، این بخش فرهنگی است که به سرعت از صدر و ذیلش باید کاسته شود و به بخور و نمیرترین شکل ممکن، ادامه حیات بدهد و کسی نیست تا پاسخ دهد که اگر فرهنگ نباشد، نظامات سلامت و امنیت و… چه شرایطی خواهند داشت.
در ((کوری))، ساراماگو برای ما از شهری سخن میگوید که همه بیمارند و کسی، کسی را نمیبیند و فقط یک نفر زنده است. او یک زن است که میتواند ایجادکننده آرامش، برقرارکننده نظم و پایاندهنده بحران باشد. توجه به موقعیت این زن به مثابه فرهنگ، در چنین موقعیت کرونایی، برای ما میتواند هویدا کننده نقش فرهنگ برای کنترل مشکل باشد. خوشبختانه هنوز رسانهها بیدارند و دچار کوری نشدهاند؛ اگر در جنگ کسانی بودند کــه ماسکشان را در برابر حمله شیمیایی به دیگران میدانند، همان وقت هم دیگرانی بودند که در پشت جبهه، درحال احتکار و تضعیف مردم بودند. اولیها هنوز پیکرهای پودر شده شان را از اتمسفر مقاومت برای ما به ارمغان میآورند و دومیها مشغول چپاول؛ اما فقط اولیها هستند که میتوانند آحاد تودهها را گردهم آورند و امیدوار سازند. ظرفیتهای مذهبی و اعتقادی را باید علاوه بر تلاشگری مسئولانه و اطاعرسانی دقیق به کار گرفت؛
گودزیلای کرونا از شرق ظهور کرده و شرق زادگاه دینها و دینپرستان است.