به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست علمی «بررسی نظریه روایت داستانی از امر تاریخی؛ برپایه نقد و بازکاوی کتاب احضاریه» سهشنبه ۹ دی ۱۳۹۸ توسط گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با حضور محمدرضا سنگری، مهدی کاموس و احمد شاکری برگزار شد.
در ابتدای این نشست محمدرضا سنگری، نویسنده، پژوهشگر و مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه پیش از این سه کتاب «شماس شامی» نوشته مجید قیصری، «نامیرا» اثر صادق کرمیار و «وقتی دلی» محمدحسن شهسواری در این پژوهشگاه بررسی شده، گفت: کتاب «احضاریه» به قلم موذنی در کتاب سال عاشورا برگزیده شده بود. طرح جلد کتاب «احضاریه» برگه احضاریه دادگاه است که با مفهومی معادل طلب کردن در فرهنگ زیارتی ما همخوانی دارد. این کتاب روایتی از زندگی یک روزنامهنگار نویسنده است که برای سفر به کربلا نه دعوت که احضار میشود. پسزمینه این سفر گفتوگویی وجود دارد که میان خواهر و برادر یعنی عارفه و مسعود شکل میگیرد و شبیهسازی ماجرای زندگی امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) است.
او با اعتقاد بر اینکه نویسنده در این اثر گزارشی از تاریخ اسلام ارائه کرده است، افزود: در این کتاب رویکردی تاریخی میبینیم که مبتنی بر خواب حضرت زینب(س) است و در رویا میبیند طوفانی در میگیرد که شاخه درختان را می شکند و او به شاخهها چنگ میزند و پنج شاخه پی در پی میشکند و از این روایت موذنی برای بیان شیوه داستانی استفاده میکند. در این داستان شخصیت دوم داستان «عارفه» خواب میبیند که حضرت زینب(س) به سراغش آمده و لیوانش را پر از آب میکند.
سنگری ادامه داد: موذنی در این کتاب معتقد است داستاننویس میتواند تاریخ را بنویسد. او میگوید داستاننویس باید واقعه عاشورا را بنویسد و حال ما باید بررسی کنیم نسبت داستاننویس و تاریخ تا چه میزان میتواند باشد.
این عاشوراپژوه ادامه داد: حضرت زینب(س) در کوفه کلاس تفسیر داشته است. اما در این باره روایتی به ما نرسیده است. نویسنده بخشی از این کتاب را به این واقعیت تاریخی اختصاص داده و ناگفتهها را بیان کرده است.
در ادامه نشست مهدی کاموس طی سخنانی گفت: یک رمان تاریخی دینی چند محور مهم دارد که عبارت است از نسبت تاریخ با واقعیت، نسبت داستان با واقعیت، دین با تاریخ دین، نسبت رمان با خود داستان، نسبت واقعیت با فکتها، نسبت رمان با امر تاریخی و تاریخ با امر فرهنگی. من در رمان «احضاریه» چند مولفه را دیدهام. انسان ایرانی که با نام مسعود معرفی شده و سرگردان میان سنت و مدرنیته است.
او افزود: در این رمان نویسنده جامعهای را ترسیم میکند که در آن بحث خانواده و دوست را میتوان دید. ازدواج، سبک زندگی، همسرگزینی، هویت ملت ایران از ویژگیهای رمان است. بحث عارفه و مسعود به نوعی بحث آنیما و آنیموس و ابعاد روانکاوانه را از نگاه یونگ بررسی کرده است. با هر دیدگاهی به جلو برویم نقد اسطورهشناختی بین اسطورههای دینی و اسطورهزدایی صورت میگیرد. در حقیقت اسطورههای امروز همان اسطورههای دیروز است.
کاموس با طرح این موضوع که امروزی کردن اسطورهها در مباحث فرهنگی اهمیت زیادی دارد، تصریح کرد: به گفته مایکل استنفورد در کتاب «درآمدی بر فلسفه تاریخ» الزاما تاریخ تداوم گذشته ذهن است. داستان به دلیل قدمتی که دارد تاریخ را ساخته است. برای مثال چراهایی که در تاریخ علم بیان میشود. داستان الزام به روایت و بازنمایی دارد.
نویسنده کتاب «ماهیهای گل سرخ» با اشاره به اینکه نوشتن تاریخ برای معصومان و اهل بیت (ع) توجه ویژهای را میطلبد گفت: اگر در تاریخ، فعلی، به معصوم نسبت داده شود من آن فعل را نمیپذیرم با اینکه تاریخ آن را تایید کرده باشد. ما تاریخ زندگی معصومان را بر اساس پذیرش باور عامه مینویسیم. آثار عامهپسند بر این مقوله تاکید کرده است و اگر تاریخ را بازنمایی بدانیم بر اساس خردهروایتها باید تکلیف خود را با تاریخ و واقعیت مشخص کنیم. فعل و قول معصوم برای ما حجت است و اگر در روایت داستانی بخواهیم از منظر تاریخی صحبت کنیم باید به سمت دیالوگ تاریخ داستانی حرکت کنیم.
او با اعتقاد بر اینکه اثر تاریخی در رمان سندیت خود را از دست میدهد، اضافه کرد: رمان و داستان وظیفهاش تولید معناست. به همین دلیل رمانها به عمل اجتماعی تبدیل میشود. رمان و داستان با این رویکرد سندیت خود را ار دست میدهد و روایت تاریخی جدید میسازد و به یک اثر فراداستان تبدیل میشود. ما میبینیم برخی آثار با هنر و ادبیات در امر زیباییشناسی با هم تداخل میکنند و به امر فرهنگی تبدیل میشود. برای مثال تعزیه به یک امر فرهنگی تبدیل شده است.
کاموس با انتقاد از اینکه دفاع مقدس هنوز امری فرهنگی نشده است، گفت: تعزیه موفق به ماندگاری شده است ولی ما هنوز اسطورههای امروز را خلق نکردهایم. اگر ما بتوانیم بر امر زیبا و قدسی تمرکز کنیم میتوانیم در رمان امر تاریخی را به امر فرهنگی تبدیل کنیم. از نظر من رمان تاریخی به بازنمایی از جنس دیگری میپردازد یا بازنمایی عادی است یا بازنمایی تعهدی. برای مثال در تاریخ شاهان یک بازنمایی تعهدی صورت میگیرد.
نویسنده کتاب «مبانی ادبیات دینی کودک و نوجوان» به ویژگیهای رمان «احضاریه» پرداخت و افزود: رمان احضاریه نشان میدهد چگونه حضرت زینب(س) با پدر گرانقدرش صحبت کرده است. در این رمان یک بازنمایی صورت گرفته است. در خصوص واقعه عاشورا باید بررسی کنیم تا چه اندازه بازنمایی میتواند با واقعیت ارتباط برقرار کند. این رمان هم از نظر نقد اسطورهای و هم نقد روانشناختی قابل بررسی است.
او رمان را یک رسانه دانست و تصریح کرد: داستانها درونمایه حوادث را میسازند و نویسنده به کنشهای محتمل اشخاص میپردازد. ما در رمان تاریخی با کنش مستند افراد روبرو هستیم. اگر دین را با تاریخ یکی بدانیم هیچ فعل و قولی را نمیتوانیم به شخص قدیس نسبت دهیم. عصمت معصومین سبب میشود نویسنده نتواند موضوعی را به آنها نسبت دهد.
کاموس «احضاریه» را یک روایت پستمدرن برشمرد و گفت: ما در «احضاریه» انواع روایتها را میبینیم که برخاسته از خرد داستانی است. نکته مهم این است که اگر قرار است در حوزه دفاع مقدس اسطورهسازی کنیم زندگی امام حسین (ع) به امری فرهنگی تبدیل میشود. در واقع اسطورهها پاسخ به نیاز کلان ما را میدهد. این اسطورهها دردی و رنجی است که تحمل میکنیم تا در دنیای دیگر رنجی نداشته باشیم. مشکلی که امروز داریم این است که در ساخت اسطورههای امروزی که دفاع مقدس است استمرار نداشتهایم. دفاع مقدس استعارهای از واقعه عاشورا است که باید مرتب جابهجا شود و خود را به روزرسانی کند.
این نویسنده ادامه داد: جنگ باعث شد کسانی که نامشان هیچگاه در تاریخ مطرح نبود بر کوچهها قرار گیرند و آنها به امر فرهنگی تبدیل شوند و اسطورههای امروز اینگونه شکل گرفت.
احمد شاکری، نویسنده و منتقد در این نشست گفت: نکته نخستی که در مطالب جناب اقای کاموس مطرح شد محل بحث و تردید است. ایشان در یک مرحله تاریخ را نوعی بازنمایی دانستند که تحت تاثیر پذیرش مردم و الگوها در هر دوره تغییر می کند. گرچه تردیدی در این نیست که نقل تاریخ در همه ادوار متاثر از چنین خصوصیتی بوده است. اما باید توجه داشته باشیم که چنین فرضی به معنای نفی واقعیت تاریخی و پلورالیزم تاریخی نیست. چرا که با پذیرش اصل الگو پذیری به عنوان خصوصیت ذاتی روایت تاریخی در هر دوره در درجه نخست انضمام تاریخ را با واقعیت های رخ داده از دست خواهیم داد و در سوی دیگر مجرایی برای تنوع روایت های تاریخی در هر دوره قائل خواهیم شد. نکته دیگری که دراین باره باید مورد توجه قرار گیرد مسئله روایت تاریخ مقدس یا تاریخ معصومین و انبیاء و ائمه است. بحث امروز ما درباره داستانی با محوریت امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها است. در این حوزه مسائل به نحو پیچیده ای مطرح خواهد بود. مسائل در این حوزه صرفا تاریخی نیستند بلکه جنبه معرفتی روشنی دارند. معرفت ما نسبت به معصومین و ائمه دین صرفا تاریخی نیست. این معرفتی قرآنی است. امامان از منظر شیعه عِدل قرآناند و با قرآن شناخته شده، قرآن مجسم قلمداد می شوند. بنابر این این اعتقاد راسخ حاکم بر روایت های تاریخی نیز هست. چنانکه اگر کلامی از معصوم نقل شود و مخالف قران کریم باشد باید به کناری نهاده شود. بر این اساس نمی توان گفت تاریخ بازنمایی است که در هر دوره متفاوت خواهد بود و به همین سبب روایت تاریخ معصومین نیز تفاوت خواهد داشت.
مرحله دیگری که جناب کاموس فرمودند این است که پس از سست شدن جنبه قطعی روایت تاریخی تحت تاثیر شرایط و دوره های مختلف و امکان و بلکه جواز این تنوع، ایشان در بحث از رمان تاریخی ان را به مثابه سندی فرهنگی و سندی تاریخی انگاشته اند. این سؤال مطرح شد که آیا خواننده رمان تاریخی به دنبال دین است یا به دنبال درک تاریخ است؟ پاسخ این است که خواننده همواره با پیش فرض ها و پیش انگاشته هایی وارد خوانش رمان می شود اما این بدان معنی نیست که رمان تاریخی تلقی تاریخی به مخاطب نمی دهد. تبدیل رمان تاریخی به سندی فرهنگی، عملا رابطه ان را با تاریخ می گسلد و دست نویسنده را برای بسیاری تغییرات باز می سازد. ایا شخصیت های حاضر در رمان احضاریه چون حضرات علی علیه السلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسین علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها در رمان احضاریه، شخصیت داستانی اند یا شخصیت تاریخی؟ آیا مخاطب لحظه ای تردید می کند که این شخصیت ها همان شخصیت های تاریخی اند و زمانی که نویسنده آنها را در جزیی ترین رفتارهایشان روایت می کند مخاطب تفکیکی میان خیال پردازی نویسنده و متن تاریخ می کند؟ بلکه در صورتی که روایت تاریخی توسط مخاطب مورد تردید قرار گیرد و ضعف احتمالی سند موجب عدم پذیرش مخاطب شود، اما ماهیت رمان آنچنان است که موضوع خود را به باور مخاطب می نشاند بنابر این در تاثیر گذاری و واقع نمایی اشد و اقوای از روایت تاریخی است. حتی نویسنده احضاریه از این هم پیشتر رفته است و با سند سازی و جعل رویاها و شهودها مدعی است شخصیت های داستانی با معصومین در ارتباط بوده و حتی تلقی و روایت آنها از معصومین مورد تایید ایشان است!
مطلب دیگری که بیان شد تفسیر و برداشت نویسنده از تاریخ و زندگی معصومین است. باید توجه داشت که اصل برداشت و تفسیر امری غیر قابل انکار در رمان نویسی است. اما این تفسیر و برداشت مجاری و لوازم خاص خود را می طلبد. نویسنده تا اجتهاد تاریخی نداشته باشد قادر نیست روایت صحیح از ناصحیح را بازشناسد. نویسنده تا امام شناسی و قران شناسی دقیقی نداشته باشد قادر به درک نسبی امام معصوم نیست. امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند: نَحْنُ أَهْلَ اَلْبَیْتِ لاَ یُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ. شناخت اهل بیت و اشراف به آنها کار بسیار دشواری است. در صورتی که در رمان احضاریه نام ائمه معصومین و فرزندان انها را تغییر دهیم عملا چنین شخصیت هایی به ذهن متبادر نمیشوند بلکه حداکثر شخصیتهای متدینی را میبینیم. این به معنای تقلیل شخصیتهای قدسی است به آنچه بر اساس سلیقه و نه معرفت کامل از معصومین بهدست امده است. در این داستان به وفور خطاها یا رفتارهای دون شان یا گفته های بدون سند به این چهره های درخشان نسبت داده می شود. امیر المومنین کنار مجلس درس زنانه حضرت زینب سلام الله علیها فال گوش می ایستد. حضرت زینب و امام حسین نزدیک به غیبت از دیگران می شوند. حضرت زینب سلام الله علیها برای اهل خانواده نمایش بازی می کند و لباس پسرانه می پوشد. رفتارها و گفته هایی از این دست بیش از هر چیز مسبب از مقایسه خود با معصومان است. گویا نویسنده با قرار دادن خود به جای معصومان و مقایسه تجربه خود با تجربه های این ذوات مقدسه تلاش کرده بر اساس جزئیات تجربه خود تجربه معصومین را بازسازی کند. در نتیجه این داستان در برخی مقاطع خود نویسنده عادی غیر معصوم و غیر عالم را پیش چشم او به نمایش می گذارد.
همچنین در جلسه طرح شد که این کتاب قادر بوده مخاطب عادی را تحت تاثیر قرار داده و دل او را نسبت به معصومین نزدیک سازد. باید در نظر داشت این اصل قابل اتکایی برای ارزیابی اثر نیست. چنانکه برخی روضه ها نیز با برجسته سازی های غیر مستند تاریخی سعی در برانگیختن احساسات مخاطب دارند و این به معنای حسن کارکرد اثر نیست.
او افزود: ما در ساختار داستانی احضاریه با سه سطح مواجه هستیم؛ بخشهای تفسیری تاریخی، بخشهایی که مربوط به زمان حال است و رویکردهای نوآورانه. بخش برجسته این رمان بخش سوم است که رابطه میان عارفه و مسعود را به ارتباط حضرت زینب (س) و حضرت ابیعبدالله ارتباط میدهد و ما با معادلسازی عارفه و مسعود را شبیهسازی میکنیم. اما سؤال این است که مشابهت سازی میان موقعیت های کنونی و شخصیت های عادی با زمان معصومین و ان ذوات مقدسه در طول تاریخ وجود داشته است. رزمندگان دفاع مقدس با الهام از شخصیت ها و واقعه عاشورا به جبهه ها شتافتند. اما احضاریه پا را از این فراتر گذاشته است و با این فرض که عارفه به عنوان خواهر مسعود همذات پنداری زیادی با حضرت زینب سلام الله علیها دارد وجه این مشابهت را تقویت کرده است. باید توجه داشت نوع رویکرد انتخابی در احضاریه مبتنی بر تمرکز بر موقعیت خواهری حضرت زینب در ارتباط با ابی عبدالله الحسین است. این رویکرد ناقصی درباره ایشان است. زیرا این شخصیت های نورانی عقل مجسم بوده اند و سخنشان «انما نطعمکم لوجه الله» اینها کار را برای خدا انجام می دهند و نسبت خواهری و برادری تعیین کننده حق و باطل نیست.
شاکری در ادامه به مشکلات کتاب اشاره کرد و گفت: داستان یکپارچه نیست و پارهپاره است. مشخص نیست به لحاظ داستانی چه چیزی میخواهد بگوید. با این کار هیچ کدام از اهداف نویسنده حاصل نشده است.