امروزه تعامل روحانیت با نظام اسلامی به یکی از مهمترین موضوعات سیاسی مبدل شده است. در گذشته چنین تعاملی بیشتر در ذیل مناسبات عالمان دینی با نظامهای جائر مورد بررسی قرار می گرفت و روحانیت به دلیل جائر بودن دولت، تکلیفی نسبتا روشن داشت. اما با بنای دولت شرعی در ایران پس از انقلاب، چنین مناسباتی کمتر مورد توجه گفتوگوهای فقهی قرار گرفت و الگوهای جاری میان روحانیت و نظام اسلامی نیز نه بر اساس ادله فقهی بلکه بیشتر متاثر از رخدادهای سیاسی تنظیم یافته بود. این کتاب تلاش میکند تا چنین خلائی را پر نماید و راهی به سوی تاملات فقهی و سیاسی در این باره بگشاید.