به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست هماندیشی با موضوع «بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، علوم انسانی و انقلاب اسلامی» توسط گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه، در تهران برگزار شد.
این نشست علمی با حضور آقایان دکتر مجتبی باباخانی، دکتر اسحاق سلطانی، دکتر علی جعفری هرستانی، دکتر محمود مهام، دکتر محسن ردادی و آقایان محسن جوهری و مهدی جمشیدی همراه با دبیری علمی دکتر علی حمزهپور برگزار شد.
دکتر حمزهپور، دبیر علمی هم اندیشی و عضو شورای علمی گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشگاه، در ابتدا اظهار داشت: علوم انسانی در همه طرح ریزی های راهبردی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران جایگاه محوری و تعیین کننده دارد. با عنایت به تاکیدات مستمر مقام معظم رهبری در ایجاد نهضت نرم افزاری علوم اسلامی و از طرفی تاکید ویژه به عنوان اولین توصیه راهبردی مذکور در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی در حوزه علم و فناوری، در این نشست بنا داریم جایگاه خاص علوم انسانی در شکل دهی گام دوم انقلاب اسلامی و جهانی سازی انقلاب اسلامی را با شرکت صاحب نظران در این هم اندیشی مورد واکاوی قرار دهیم.
آقای محسن جوهری، به عنوان ارائه دهنده اول این بحث عنوان کرد: بیانیه حلقه وصل نرم افزاری و سخت افزاری سبک زندگی در جمهوری اسلامی ایران است. باید این جسارت را داشته باشیم که مولفه های کلیدی خودمان را در صحنه زندگی بسط داده و ترویج نمایئم و فرهنگ را در متن زندگی جاری نمائیم تا به تمدن نزدیک شویم. در سبک زندگی اشاره می شود که ایمان و اخلاق این سبک زندگی را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. همانطور که ایمان و اعتقادات اگر به هم پیوند بخورند نشانه صحت شان است.
در ادامه دکتر اسحاق سلطانی گفت: با توجه به اینکه توصیه های بیانیه معطوف به آینده است و سطح تحلیل نیز تمدنی است بر روی آن باید تمرکز کنیم. از ابتدای انقلاب هدف انقلاب تحقق اسلام بوده است لکن از ابتدا دوقطبی چپ و راست شکل می گیرد و در عین حال حضرت امام استقلال فکری را مطرح می کند.
وی افزود: تا انتهای دهه اول انقلاب، که جریان چپ رو به اضمحلال می رود، در مقابل تفکر اسلامی دیگری چپ به شدت برجسته شده بود و اندیشمندانی همچون شهید مطهری، علامه طباطبائی و شهید صدر در این حوزه تاثیرات زیادی را بر جای گذاردند. اما متاسفانه پس از آن در مقابل جریانهای فکری لیبرال همانند تقابل علیه تفکرات چپ، فعالیتهای فکری برجسته ای صورت نگرفت. علت اصلی این مسئله آن است که جریانهای لیبرال تلاش می کنند در عرصه نظر خیلی وارد چالش نشوند و از همه نقدها در جهت تقویت خود بهره می گیرند، اما در عمل تلاش می کند سبک زندگی خود را غالب نماید و در مقابل این رویه لازم است به صورت سلبی بداهت زدایی از تفکرات لیبرال در جامعه صورت پذیر و به صورت ایجابی نیز چارچوبهای نظری برای فعالیتهای فرهنگی طراحی شود و برای آن فضاسازی شود همانند راهپیمایی اربعین.
دکتر علی جعفری هرستانی، به ایراد سخنانی پرداخت و گفت: اشتباعی که دارد شکل می گیرد آن است که ما سطح تقابل خود با غرب را از نگاه ایدئولوژیک نگاه می کنیم در حالیکه سطح تقابل ما تمدنی است. در گام دوم باید حرکت را از گام اول آغاز کنیم که به لحاظ زیست اجتماعی وارد حیات سیاسی با مدل اسلامی شده بودیم که تا قبل انقلاب کمتر به آن پرداخته شده بود. این تجربه منجر به انباشت عقلانیت از جمله در علوم انسانی گردید. لذا علوم انسامی مبتنی بر فلسفه تاریخ انقلاب اسلامی مبدا محور و غایت محور باید طراحی شود. ضمن اینکه لازم است در قالب یک مکتب مبتنی بر معنویت، عقلانیت و عدالت، نگاه منظومه ای و نظام ساز به علوم اسلامی داشته باشیم، آنگاه می توان مدلهای کاربردی در ساحتهای اجتماعی استخراج و ارائه نمود. چرا که حرکت را باید در ظرف تکاملی انسان درک نمود.
در ادامه دکتر مجتبی باباخانی، تصریح کرد: نظام انقلابی روح بیانیه گام دوم انقلاب است. دوگانه هایی مانند آرمانگرایی و ساختارگرایی، هزینه چالش و هزینه سازش، مفهوم عقلانیت انقلابی و… را باید تبیین کنیم. چگونه می توان ساختار داشت و در عین حال آرمانها را هم دنبال نمود. باید مدل برای این نظام ارائه شود. در جهت الگوهای موفق نهادسازی متناسب با نظریه نظام انقلابی و مخاطرات پیش روی این مسیر شاید بتوان مواردی چون «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»، «بسیج مستضعفین»، «جهاد سازندگی / اردوهای جهادی»، «هیئآت مذهبی» و مواردی از این دست را از الگوهای نسبتاً موفقی دانست که توانستهاند تا حدودی یک مدل عینی از این نظریه را محقق سازند. بررسی دقیق این الگوها و مدلسازی از آنها و تسرّی در موارد مشابه را میتوان از راهکارهای تحقق این نظریه دانست. البته در مسیر تحقق این نظریه طبیعتاً مخاطراتی همچون «ترس از انزوا در افکار عمومی جهانی و نظام بینالملل»، «تردید در همراهی مردم با حرکت انقلابی نظام اسلامی»، «دنیاطلبی و راحتطلبی مردم و مسئولان» و «بدسلیقگی در عمل انقلابی و دلزدگی مردم» وجود دارد که میتواند موانعی در حرکت به سوی تحقق این نظریه به وجود آورد و لذا برای گذر از آن باید تدابیر لازم اندیشیده شود.
مهدی جمشیدی، عضو هیات علمی گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز در ادامه به ایراد سخنانی پرداخت و گفت: نزاع انقلاب اسلامی و علوم انسانی غربی، حاصل طبیعی تاریخ انقلاب بود چرا که عالم و آدم انقلاب اسلامی به کلی با قبل متفاوت بود. جمشیدی همچنین به بیان این موضوع پرداخت که روایت حضرت آیتالله خامنهای از گام اول انقلاب، یک روایت غیر تجددی از عالم انسانی انقلاب است. فرض نخست این است که علوم انسانی، تاریخساز است. فرض دوم این است که علوم انسانی همقدم با تاریخ پیش میرود و فرض آخر این است که علوم انسانی حاصل تاریخ است. اینکه ما انقلاب را فرزند عدم وجود معرفت بدانیم یک خطای بسیار بزرگ است. قطعاً انقلاب تئوریهایی، ولو به صورت اجمالی داشته است ولی نمیشود انکار کرد که در دوران پس از انقلاب، معرفت انسانی از واقعیتهای قدسی انقلاب عقب افتاده است و اگر ما تلاش میکردیم از این واقعیتهای قدسی، روایتهای قدسی ارائه دهیم اتفاقات بسیار متفاوتی رخ میداد. لازمه ارائه چنین روایتهایی این است که از تاریخ پای برون بگذاریم و بهمثابه یک عقلِ منفصلِ نشسته بر فراز تاریخ، به تولید علوم انسانی اسلامی بپردازیم. مسئله ما در گام دوم انقلاب این است که ما دچار آفت خروج ناقص از مدرنیته شدهایم و فرایند خروج ما از عالم تجدد باید با سرعت بیشتری اتفاق بیفتد.
در پایان دکتر حمزهپور طبق مباحث ارائه شده درون نشست گفت: با عنایت به نقطه اشتراک دیدگاههای ارائه شده میتوان نتیجه گرفت که روش شناسی راهگشا و مورد تاکید در گام دوم انقلاب، عینیت یافتگی و تولید در عمل با بهره گیری از مدلهای موفق انقلاب اسلامی امکانپذیر می گردد.