به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همزمان با فرارسیدن سالروز ولادت باسعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع)، حجتالاسلام دکتر محمدباقر پورامینی مدیر گروه کلام پژوهشگاه در یادداشتی به بررسی سلوک سیاسی امام حسن مجتبی(ع) پرداختهاست که در ادامه از نظرتان عبور خواهد کرد.
معاویه مغرور از صلح، نامهای به والیاش در مدینه فرستاد و از مروان خواست تا دختر عبدالله جعفر را برای یزید خواستگاری کند. او مست بود و نابخرد و بر این خیال بود حال که بر مسند نشسته و با تکیه بر زر و زور و تزویر حکم میراند، مرزهای مردی و نامردی نیز شکسته و حق و باطل به هم آمیخته است و می توان لبخند مکر بر لب داشت و گستاخانه دم از دوستی با رهبران حق مدار زد و از نمد صلح، کلاهی دوخت و بر سر این و آن گذاشت.
پاسخ امام مجتبی علیهالسلام کوتاه بود و گویا؛ امام فرصت سوء استفاده از صلح نامه را از بت حیله ستاند و به معاویه مکار فهماند که او همچنان دشمنی زبون است. سخن با چنین دشمن نابکاری نیز ادبیات خاص خود را داشت؛
«َإِنَّا عَادَيْنَاكُمْ لِلَّهِ وَ فِي اللَّهِ فَلَا نُصَالِحُكُمْ لِلدُّنْيَا؛ ما برای خدا و در راه او، با شما دشمنی کردیم؛ پس هرگز برای دنیا با شما بساط دوستی پهن نمیکنیم.
انعطاف هنرمندانه امام مجتبی(ع) برای دست یافتن به مقصود، با حفظ صفبندی جبهه حق و باطل استوار بود و امام تا اخرین لحظه حیات گهربار خود ، همواره بر حفظ موضع معترضانه با دشمن و توجه به آرمانها تاکید داشتند؛ نمونه ذیل گواه جایگاه شکوهمند و قوی امام نسبت دشمن و جبهه همراه او است.
روزی معاويه در حضور امام حسن(ع) خود را بهتر از امام دانست و حضرت در جوابش فرمود: چگونه؟ اى پسر هند! معاويه گفت: براى اينكه مردم در اطراف من اجتماع نمودهاند، ولى كسى در اطراف تو نيست.
امام حسن عليهالسّلام فرمود: هيهات! اى پسر هند جگر خوار! اين بدترين مقامى است كه تو بدست آوردهاى، زيرا آن افرادى كه در اطراف تو جمع شدهاند، دو دستهاند: يكى مطيع و ديگرى مجبور. آنان كه مطيع باشند معصيت خدا را مي كنند، و اشخاصى كه بطور اجبار از تو فرمانبردارى مي نمايند طبق قرآن خدا عذر و موجه دارند. وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ أَقُولَ أَنَا خَيْرٌ مِنْكَ فَلَا خَيْرَ فِيكَ- وَ لَكِنَّ اللَّهَ بَرَّأَنِي مِنَ الرَّذَائِلِ كَمَا بَرَّأَكَ مِنَ الْفَضَائِل؛ حاشا كه من بگويم: از تو بهترم، زيرا اصلا در وجود تو خيرى نيست، بلكه ميگويم: خداى رؤف مرا از صفات پست و رذيله تبرئه كرده، همچنان كه تو را از صفات نيكو و پسنديده محروم نموده است.
دشمنی حق و باطل، تاریخی به پهنای حیات بشر دارد و تاکید بر صف بندی مستمر جبهه ای با ولایت خدا در برابر جبهه ای با ولایت طاغوت، رمز سعادت و عزت دین باوران تاریخ بوده است .
دشمن ، به برق دنیایی که بر هوا و هوس استوار کرده، غره است و بدان مینازد و به دیگران میتازد ؛ او با تکیه بر شرارت خود، بر تحکیم و تثبیت آن اصرار دارد و ما را به همراهی با خود میخواند. در این مصاف، قبض و بسطها، برای تفوق بر دشمن ،اجتناب ناپذیر است؛ اما اصرار به جلب رضایت دشمن، بی معناست. او به کم راضی نیست، جز محو راه و هدف باور ندارد و غیر از زندگی ذلت بار ما، به چیزی نمیاندیشد؛
«لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد؛ مگر این که از آنها پیروی کنی».
حفظ موضع قوی معترضانه و تهاجمی، همچنین فراموش نکردن دشمن و مبارزه، راهبرد ترسیمی سکاندار حکیم انقلاب است که با تکیه بر سیرۀ سبط اکبر امام مجتبی علیهالسلام طراحی شده است. توجه به این روش همراه با یک اراده جدی می تواند بر عزت و اقتدار جاری نظام بیفزاید.
«قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِير؛ بگو: راه خدا، راه راست است و اگر پس از دانشى كه به تو رسيده، از هواهاى ايشان پيروى كنى، در برابر خدا، ياورى نخواهى داشت.