به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجتالاسلام دکتر محسن مهاجرنیا عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه، به مناسبت سیامین سال صدور منشور روحانیت از سوی امام خمینی(ره) و با توجه به اهمیت این موضوع به گفتوگو با خبرگزاری رسا پرداختهاست که متن این گفتوگو در ادامه تقدیم خوانندگان محترم میشود:
به عنوان سؤال اول بفرمایید چه عواملی سبب شد تا حضرت امام این پیام مهم را خطاب به روحانیت، علما و مراجع صادر کنند؟
همانطور که میدانید منشور روحانیت موضوعی بسیار مهم است ولی قبل از این که وارد اصل پیام بشویم باید بدانیم که چند ویژگی در شخصیت امام راحل بود که منجر شد به نگارش این پیام تاریخی و بسیار مهمی شد که به منزله بیلان کار کل مبارزات امام راحل است و گزارشی از همه آن چیزی است که در طول تاریخ انقلاب اتفاق افتاد.
ویژگیهای نظری شخصیت امام
در ویژگیهای نظری و عملی حضرت امام(ره) چند نکته برجستگی خاصی دارد، نخست باید به دین شناسی و شناختی که ایشان از ماهیت دین و اسلام دارد اشاره کنیم که بسیار مهم است و مهمترین عنصر فکری ایشان با همه ابعاد هستی شناسانه و ظرفیتهای اعتقادی شناخت اسلام به شمار می رود.
نکته دوم فهم شرایط تاریخی از سوی امام است که یک دوران طولانی از مبارزه یعنی از کشف الاسرار در سال ۱۳۲۳ به بعد را شامل میشود و تا زمان انقلاب یک دوران پر فراز و فرود است و به لحاظ فهم امام از شرایط تاریخی بسیار مهم است چراکه ایشان در منشور روحانیت نیز بارها به همین عنصر توجه میدهند.
تقابل هنرمندانه امام با مدرنیته
نکته بعدی که میتوان به آن اشاره کرد در حقیقت قدرت فکری امام خمینی(ره) در مواجه با دنیای مدرن است، چراکه ما در مواجهه تکفر دینی و اسلامی با مدرنیته خیلی دچار مشکل بودیم و شرایط پیچیدهای داشتیم ولی این قدرت فکری و نظری امام باعث شد که ما سه واکنش درست داشته باشیم؛ اول این که امام ضمن حفظ بنیادهای معرفتی و دینی و اعتقادی خودمان بسیاری از عناصر عقلانی را نیز با این بنیادها ترکیب کردند، یعنی مسائلی که می تواند جزو احکام امضایی اسلام باشد دریافت کرده و با گزارههای اسلامی ترکیب می کرد که این ویژگی در کمتر کسی دیده میشود.
ایشان در کنار قدرت تطبیق داشت کاری کرد که شما بتوانید حوادث گذشته را بر مسائل روز تطبیق کنید، چراکه تاریخ تکرار بسیاری از حوادث گذشته است و این که بتوانید حادثه را بر مصادیق و اجزاء بعدی تطبیق کنید کاری هنرمندانه است.
نمونه این مطلب در اولین سخنرانی ایشان در مدرسه فیضیه در سال ۱۳۴۳ است که میفرمایند: «امروز عصر عاشورا است» ایشان در ادامه دقیقا عاشورا را ترسیم میکنند و بیان میدارند: «امروز عاشوریان در مقابل یزیدیان قرار گرفتهاند»، واکنش و قدرت سوم ارجاع بود، این که بتوانید پدیده های خارجی را به نصوص و گزارههای دینی برگردانید.
فهم دقیق اولویتها از سوی امام راحل
ویژگی بارز دیگر حضرت امام(ره) فهم اولویت ها و اصل و فرع کردن مسائل و توجه به اصول بود که کار فوقالعاده است، ایشان در کوران مبارزات در زمان تصمیم گیریها به روز و با فهم شرایط زمان عمل میکرد و همین مسأله به همراه بروز معرفت دینی در ایشان باعث شد در سر دو راهیها اصل و فرع و اولویتها را تشخیص بدهد و گرفتار مسائل فرعی نشود.
در مورد این مسأله کافی است اشاره کنیم به دوران تبعید امام در قم، زمانی که ایشان میخواستند بعد از کاپیتولاسیون سخنرانی کنند، شاه به امام پیام میدهند که در مورد آمریکا و اسرائیل و شخص شاه صحبت نکنند ولی امام لبخند میزنند و میفرمایند: «از قضا من فقط راجع به همین سه تا می خواهم صحبت کنم».
نکته بعدی شناخت ظرفیتهای مردمی بود که تا آن روز شناخته شده نبود و یکی از مشکلات ما همیشه همین بوده که از ظرفیت مردم غافل بودهایم. در دوره مشروطه یک نهضتی با حضور علما و بعد روشن فکران شکل گرفت که در آن توده مردم نبودند و در نهایت نیز شکست خورد، ولی در انقلاب اسلامی ما با فرمان امام راحل، مردم به صورت میلیونی مردم به خیابان میآمدند و در حقیقت امام این ظرفیت را کشف کردند و با آن موفق شدند که بزرگترین انقلاب قرن بیستم را رقم بزنند.
خصوصیات عملی
امام در کنار ویژگیهای نظری یک سری خصوصیات عملی داشتند، از جمله این که شدیدا تکلیفگرا بود که بسیار مهم است شما در کنار هنرهای معرفتی و نظری کار خود را با وظیفهگرایی همراه کنی و همچنین در کنار وظیفهگرایی اخلاص در عمل برای ایشان بسیار برجسته بود و هیچ رفتار و مبارزهای را شروع نمیکرد مگر این که که واقعا اخلاص و قصد قربت برای خودش محرز میشد.
امام راحل پیگیر بود و این طور نبود که کاری را شروع کرده و بعد رها کند و خود ایشان در سخنرانی معروف میفرماید من از مجتهدانی نیستم که یک فتوا بدهم و به خانه بروم. شجاعت امام نیز بسیار برجسته است، چراکه دقیقا در دوران مبارزه و قبل و بعد از انقلاب سخنان و رفتارهایی دارند که شجاعت ایشان را نشان میدهند.
خود امام نقل میکنند وقتی در قم ایشان را دستگیر کرده و در ماشین میبردند افسران مسلح در کنار ایشان سکوت کرده بودند، امام میفرمود: من آنها را به حرف در آوردم و گفتم چرا صحبت نمیکنید، گویا آنها ترسیده بودند ولی والله من از هیچ چیز نترسیدم.
یا بعدها در نجف چند سال بعد از استقرار حزب بعث عراق که این حزب تصمیم میگیرد ایرانیها را از عراق اخراج کند، در این زمان امام نیز در عراق تبعید بود و با ساخت و پاخت رژیم ایران به آن کشور رفته بود ولی امام میگوید اگر ایرانیها بروند من هم در نجف نمیمانم؛ این سخن در نجف پیچیده میشود و از بغداد هیأتی به سرپرستی وزیر اطلاعات آن روز به دیدار ایشان میروند که ابتدا ایشان راه نمیدهد و از آنها میخواهند که باید تعهد بدهند این دستور را پس بگیرند و رژیم در ادامه علما را واسطه میکنند ولی امام میگویند باید قول بدهند که این کار را نکنند که خود آنها گفته بودند این انسان فوق العادهای است.
در جنگ تحمیلی نیز فرمودند اگر استکبار جهانی بخواهد در مقابل دین ما بایستد به یاری بسیجیان جهان اسلام در مقابل همه آنها خواهیم ایستاد، بنابراین ایشان در حوزه عمل این گونه بود که اهم و مهم را درک می کرد و از این رو حقیقتا پیش نیاز فهم منشور روحانیت، شناخت شخصیت امام است.
تحلیل و نظر حضرتعالی درباره پیام تاریخی حضرت امام(ره) به علما، مراجع، طلاب و حوزههای علمیه چیست؟
به عقیده من اگر بخواهیم دو متن از امام نشان بدهیم یکی منشور روحانیت و یکی وصیت نامه ایشان است که عدل هم هستند و در حقیقت گزارشی از همه دوران مبارزات است و علی رغم این که منشور روحانیت خطاب به حوزههای علمیه است ولی در حقیقت همه چیز انقلاب و دوره مبارزه جریانهای فکری سیاسی این دوران را یادآوری میکنند.
منشور روحانیت خطوط اصلی مبارزه است
خطوط اصلی مبارزه، موانع و اصول انقلاب و همه این ها را در آن متن آمده است از جمله ای یک دسته بندی دارند و آن را تراز برای دسته بندی همه مسائل قرار می دهند و آن طرح اصطلاح اسلام ناب و اسلام آمریکایی بود که دقیقا بر منشور روحانیت سایه افکنده است.
افکار متحجرانه، مقدس مآب ها، ولایتیهای بی ولایت، آخوندهای درباری و لیبرالها در همین قالب است که حدود ۱۸ گروه و جریان سیاسی انحرافی ذیل آن جای میگیرند و در مقابل آن اسلام ناب است؛ این دو اصطلاح هرچند جزو مخترعات امام است ولی تفکری است که در صدساله اخیر انقلابیون و مبارزان و تئوریسینها درگیر آن بودند.
کشور ما وقتی با بن بست مشروطه و شکست مشروطه مواجه شد و طاغوت از دل آن بیرون آمد حوزه و روحاینت از عرصه سیاست جداشد چون همه چیز از روحانیت گرفته شد و ارتباط مردم با روحانیت قطع شد.
پیش از مشروطه به ویژه در دوران صفویه بزرگ ترین جایگاههای سیاسی و فرهنگی کشور از آن روحانیت بود که شامل چهار یا پنج منصب اساسی بود، منصب سیاسی اول مرجعیت بود که برای تولید دین و تعیین وظایف شرعی مردم مورد استفاده قرار میگرفت، همچنین منصب قضاوت برای مرافعات و دعای، تمام ثبت اسناد و املاک، تمام مسائل مالی و وجوهات و موقوفات و همچنین سیستم آموزشی کشور در اختیار روحانیت بود بعد از دوره شاه سلطان حسین همه مناصب را در میان خود بردند و به همین جهت دیگر مردم با حکومت کاری نداشتند و تنها ارتباط آنها اخذ عوارض سالیانه از مردم بود.
از این زمان دیگر روحانیت در حکومت هیچ جایگاهی ندارد تا دوره مشروطه که روحانیت همراه با پایگاه اجتماعی قیامی راه اندازی کردند ولی در دروه رضا شاه دوباره همه پایگاههای اجتماعی را از روحانیت گرفتند، او اول سیستم قضایی مدرن درست کرد و همین طور آموزش پروش و دانشگاه درست شد و مکتب خانه ها جمع شد و علما در حوزه متمرکز شدند.
اداره اوقاف دولتی شد و مردم عملا ارتباط مالی با روحانیت نداشتند، ثبت اسناد و املاک دولتی شد و تنها ارتباط مردمی در حد مرجعیت بود که آن هم فقط در نسل قدیم بود و نسل جدید با توجه به تبلیغات گسترده حکومت علیه دین، ارتباطی با علما و روحانیت پیدا نمی کردند.
امام چطور توانست مردم را با خود همراه کند
در این شرایط بسیار حساس که علما پشتشان از حضور مردم خالی شده هنوز یک امیدواری وجود دارد و آن این است که مردم از آن طرف به سیستم جدید هم وصل نشده بودند و به همین جهت مردم داری و فهم ظرفیتهای مردمی از سوی امام باعث شد که به میدان بیایند، چراکه مردم معلق بین سنت و مدرنیته بودند ولی امام توانست آنها را بسیج کرده و برگرداند.
در این دوره طولانی از مشروطه تا انقلاب اسلامی اتفاقات گسترده ای افتاد و عملا دین شدیدا تضعیف شد و یکی از کارهای جدی این دوران از سوی حکومت ترویج جدایی دین از سیاست بود و همین طور که روحانیت از سیاست کنار گذاشت شد دین هم از سیاست جدا شد.
به عقیده شما تکیه اصلی منشور روحانیت روی چه موضوعی است؟
منشور روحانیت از همین محور یعنی دین و سیاست شروع میشود و امام کسانی که مخالف جدایی دین از سیاست بودند را متذکر می شود و بارها به این مسأله توجه می دهد که برخی می خواهد القا کنند مجتهد کسی است که به سیاست آلوده نشود ولی مجتهد واقعی کسی است که با همه روشهای دنیای استکبار آشنا باشد و بتواند در مقابل آنها تدبیر کند.
عنصر بعدی مورد تکیه امام راحل در این منشور فقه و فقاهت است، چراکه در صد ساله اخیر شدیدا گرفتار موانع دین و روحانیت شده بودیم و سنت دینی به حاشیه رفته، قدرت و کارآمدی خود را از دست داده بود و علما نمی دانستند که چه باید بکنند و در مقابل علما به فکر رفتند و برای ناکارآمدی اسلام دلایلی را مطرح کردند.
چرا اسلام پیش از انقلاب ناکارآمد بود؟
برخی معتقد بودند دلایل نا کارآمدی اسلام این است که دین، ناب بودن خود را از دست داده است و باید ناخالصی های آن را بگیریم، آنها میگفتند در دوره صفویه تفکر قوم گرایی جاهلانه صفویه و اسلام مختلط شده و به همین جهت از اسلام علوی و صفوی نام میبرند و افرادی مثل دکتر شریعتی در همین مایهها سخن میگویند.
در مصر نیز موضوع ناب سازی اسلام از سوی رشید رضا و عبدو مطرح میشود و این که باید در مقابل استعمار باید اسلام ناب را به میدان بیاوریم که دیدگاه غالب اهل سنت در این مسأله، سلفی گری و از دیدگاه شیعه قرائت اهل بیت(ع) است.
در مرحله دوم برخی معتقد بودند که باید ابعاد شریعت مدارانه دین را ترک کنیم و اگر اینها را برداشتیم اتحاد و همگرایی پیش می آید؛ آنها در حقیقت میخواستند ایمان را ترویج کنند نه شریعت را یعنی ایمان قلبی کافی است، همچنانکه امروز در ترکیه خیلی ها مسلمان هستند ولی در ظاهر به چیزی پایبند نیستند، جریان قبل از انقلاب نیز همین بود که باید ایمان را تقویت کنیم و اشکالی ندارد که فرد مرتکب مفاسد شود و شراب بخورد و اصل این است که پایههای ایمانی او تضعیف نشود.
تفکر دیگر این بود که دلیل ناکارآمدی اسلام این است که تفکر سنتی و دینی در اسلام را خوب دریافت نکردیم، چراکه اسلام یک سری قواعد ثابت دارد که همیشگی است، ما باید اصول ثابت را نگه داریم و ساز و کارهای مدرن را نیز بپذیریم یعنی از ابزار تکنولوژی استفاده کنیم.
می گفتند اگر این کار را بکنیم و ساز و کارها را متغیر کنیم میتوانیم از ابزارهای روز بهره گیری کنیم و به جای این که بلندگو ساخته شده در غرب ترویج ضد دینی باشد تبلیغ معارف دین باشد، ولی این که این اسلام در چه قالبی باشد شورایی؟ پادشاهی؟ فدرالی؟ یا غیر آن مهم نیست، مثل صدر اسلام که پیامبر یک سری اصول ثابت داشت ولی مسائل زمان را به عنوان اصول امضایی قبول کرد.
همانطور که غالب قراردادهایی که در اسلام هست پیش از اسلام نیز وجود داشت در این دوره هم مجتهد اصول ثابت دین را نگه دارد و امور عقلایی را با دین تطبیق دهد به عنوان مثال الان فرض می کنیم پدیده نوینی مثل دموکراسی مطرح شده، مجتهد با وصف دینی با این پدیده برخورد کرده و آن را بخشی از دین بداند؛ امام راحل ضمن پذیرش همه این نظرات دنبال تقویب فقاهت اسلام بود و تأکید می کرد که همین روش فقیهانه اسلام را حفظ کرده است.
باور امام در مورد اسلام و کارآمدی آن
ایشان بر این باور بودند که فقها با همین روش همه ابعاد اسلام را حفظ کردند و اگر علما نبودند معلوم نبود چه دانش های انحرافی در دسته توده های مردم بود، بنابراین امام راحل با همین اندیشه به میدان آمدند. امام در همین منشور بارها روی روش فقه جواهری و عنصر زمان و مکان مانور می دهد و تأکید می کنند که حکومت اسلامی فلسف علمی همین فقه است و حکومت اسلامی با همه زیرمجموعه های خود، تحقق عملی همان فقه است، بنابراین همه فقه ما سیاسی و حکومتی است.
منظور از اسلام آمریکایی که حضرت امام(ره) در منشور روحانیت بارها به آن اشاره می کنند چیست؟ و به چه علتی این قدر ایشان روی این مسأله تأکید دارند؟
چه از منظر فقه به سیاست و چه از منظر سیاست به فقه بنگریم متوجه می شویم که همه آن سیاسی است، چون دین ابزار دست حاکم است، بنابراین حضرت امام(ره) در این نامه دست روی عنصر فقاهت می گذارند که نکته بسیار مهمی است و با این مقدمات ابتدای نامه خط و خطوط سیاسی را طراحی می کنند و تا پایان نامه تأکید می کنند که تفکر جدایی دین از سیاست از دوران شاه شروع شد و کسانی که اعتقاد به این داشتند مروج اسلام آمریکایی بودند.
امام با این روش با کسانی مقابله می کرد که در دوره مبارزه مانع ایجاد می کردند و قائل بودند مبارزه حرام است، یا معتقد بودند که شاه سایه خدا روی زمین است، شیعه است و نباید با او جنگید و از آن طرف کسانی که می گفتند هر حکومتی قبل از قیام امام زمان(عج) طاغوت است، چراکه برخی در این دوران القا می کردند که نباید قیام کرد که این ها همان تفکر اسلام آمریکایی بود.
اسلام آمریکایی یک نماد است
اسلام آمریکایی یک نماد است و به این معنا نیست که هرکس شعار مرگ بر آمریکا می دهد لزوما داخل در دسته مسلمان آمریکایی نباشد، چراکه در آن دوران عده ای وابستگان به دربار بودند، عده ای هم فریب خورده بودند و به آنها القا شده بود که نمی توانیم با شاه مبارزه کنیم و عده ای نه وابسته و نه فریب خوده بودند بلکه متحجر و مقدس مآب بودند که نقش دین را در عرصه سیاست نمی دیدند و عده ای روحانیون نماهایی بودند که خود را در قالب روحانیت جا زده بودند و همه فکر و رفتار آنها اسلام آمریکایی بود.
در منشور روحانیت در طرف مقابل مسلمانان آگاه و مبارز و بیداری هستند که همه هستی خودرا پای دین گذاشتهاند و در همراهی دین و سیاست ایستادند، از این جا است که امام راحل شروع به بیان یک سری انتقادها کرده و باب گلایه ها را باز می کنند ودغدغه ها و ناراحتیهایی که از دست متحجرین خورده اند بیان کرده و میگویند: خون دلی که پدر پیرتان از دست این افراد خوردرژیم و طاغوت نخورد
اسلام آمریکایی که امام میگوید به ۱۸ جریان سیاسی خرد میرسد، بخشی سکولارها و لیبرال هستند که دیندار نیستند و بخش دینی نیز تحت عناوینی از جمله انجمن حجتیه و متحجرانی بودند که تنها ادعای دین داری داشتند ولی همین افراد مانع اصلی مبارزات بودند و مبارزات را تحریف کردند و دراوج فعالیتها، کاری می کردند که انقلابیگری اسلام دچار مشکل شود.
تفکر تحجر همچنان جریان دارد
امام راحل تأکید میکند که طلاب جوان بدانند تفکر این گروه همچنان باز است، تحجر همچنان هست و تنها شیوه مقدس مآبی عوض شده است، همان افرادی که میگفتند باید فساد کنیم تا امام زمان(عج) ظهور کنند امروز شیوه شان عوض شده است و شکست خودگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند و بعد به قائلههای قم و تبریز مثال میزنند.
شاخصترین موضع امام در مقابل انحراف برخی از روحانیون منتسب و يا نزديك به انجمن حجتيه در «منشور روحانیت» منعكس شده است: «دسته اي ديگر از روحاني نماهايي که قبل از انقلاب دين را از سياست جدا ميدانستند و سر به آستانهي دربار ميساييدند، يک مرتبه متدين شده و بر روحانيون عزيز و شريفي که براي اسلام آنهمه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد کشيدند، تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدس نماهاي بي شعور ميگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز ميگويند مسئولين نظام کمونيست شدهاند. تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براي ظهور امام زمان(عج) را مفيد و راهگشا ميدانستند، امروز از اينکه در گوشهاي خلاف شرعي که هرگز خواست مسؤولين نيست رخ ميدهد، فرياد وا اسلاما سر ميدهند. ديروز حجتيه ايها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابي تر از انقلابي شده اند. ولايتيهاي ديروز که در سکوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريختهاند و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تکسب و تعيش نبوده است امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را ميخورند».
جمعبندی شما از سخنان تاریخی امام راحل در منشور روحانیت چیست؟
آن چیزی که می توانیم از مجموع منشور روحانیت جمع بندی کنیم دسته بندی به انقلابی و غیر انقلابی و حزب اللهی و اسلام ناب و اسلام آمریکایی است و این که حضرت امام(ره) نهایتا در توصیههایی به طلاب و بزرگان حوزه میگویند: این انقلاب در دست ما امانت است و اسلام ناب باید کمک کند که دست ناهلان نیافتد و بعد توصیه میکنند که در شرایط موجود باید متحد شویم و همبستگیها را افزایش بدهیم.
روحانیت باید نبض جامعه را به دست بگیرد
حضرت امام(ره) تأکید دارند که نیش زبانها تفرقه ایجاد نکند، ما باید بدنه نظام را حمایت کنیم تا اسلام ناب را حفظ کنیم و همچنین این که روحانیت باید نبض تفکر جامعه را در دست بگیرد و به همین جهت همیشه باید چند قدم جلوتر محیای عکس العمل باشد.
امروز رهبر معظم انقلاب نیز از واژه حوزه و روحانی انقلابی یاد کرده اند که به معنای همان اسلام نابی است که بر اساس تفکر انقلابی امام در میدان شکل گرفت، به این معنا که از روحانیت و حوزه انقلابی توقع نداریم دائما شعار بدهند بلکه باید در مقام عمل این گونه باشد.
عالم دینی انقلابی یعنی تولید گر اندیشه اسلام ناب، چراکه امروز به تولید تفکر ناب اسلامی احتیاج داریم و برای ادامه انقلاب اسلامی نیاز به نظریات بدیل داریم چون همیشه برخی نظرات فرسوده میشود که نیاز به شارژ دارند و به همین جهت امروز در عرصه انقلاب اسلامی و مراحل آن شامل، انقلاب، نظام، جامعه، دولت و تمدن نیاز به نظریهپردازی داریم.
ویژگی روحانیت انقلابی
روحانیت اگر میخواهد انقلابی باشد باید تولیدگر اندیشههای ناب باشد و اگر نظریه و دانش دینی و علوم انسانی متناسب با انقلاب اسلامی تولید نکنیم مواجه با انسداد میشویم، همچنانکه کمونیست چون نظریات بدیل نداشتند به انهای خط رسیدند و در موانع اقتصادی و بن بست کم آوردند و فشار دنیای غرب آن را از هم پاشاند.
مائوئیست امروز در چین هم مثل کمونیست با بن بست مواجه است که قرائتی از سوسیالیست است ولی این ها یک زرنگی کردند و آن این بود که چون نظریه بدیل نداشتد میدان بازی را عوض کردند و مردم را به عرصه اقتصاد فعال مردمی کشاندند و همین اقتصاد جبران ایدئولوژی می کند و کارآمدی خود را نشان می دهد.
بنابراین اگر نظریه های بدیل و پشتیبان نداشته باشیم دیر یا زود مردم میفهمند سوسیالیست چیزی نییست که بشر را اشباع کند و کارهای اقتصادی هم بدون شک بعدا با مشکل مواجه می شود؛ ما در نظام اسلامی خود بنیه اقتصادی پیشتیبان نداریم و از طرفی گرگهای زیادی در کمین ما نشستهاند، همچنانکه امام به افرادی که فقط کارشان انتقاد کردن و ایراد گرفتن بود می گوید این قدر انتقاد نکنید اگر هر کس دیگری هم در این نظام مسؤول بود معلوم نبود با این همه گرگ بتواند همه مشکلات را برطرف کند.
سوریه و یمن خط مستقیم مبارزه ما با دشمن است
همین الان در سوریه و عراق و یمن با استکبار درگیری مستقیم داریم و در پنج نقطه جهان به صورت مستقیم با آمریکا و صهیونیستم گلاویز هستیم بنابراین تفکر انقلابی و حوزه انقلابی یعنی اسلام ناب و این که تولید گری و تفکر انقلابی داشته باشیم.
در برخی اغتشاشات اخیر شاید برخی مشکل تئوریک و اعتقادی داشته باشند و شاید عده فریب خورده و عده ای مزدور هم باشد ولی عده زیادی هم مشکلات اقتصادی آنها را به این جا رسانده است که وقتی گرسنه هستند میگویند چرا وقتی خودمان نیاز داریم به عراق و سوریه کمک کنیم، در صورتی که او با خط مشیی که حوزه انقلابی ترسیم میکند باید بداند سوریه و عراق و یمن خط مقدم با استکبار جهانی است و ضرورت اسلام ناب حکم می کند که به این کشورها کمک کنیم.
بنابراین حوزه انقلابی باید برای همه رفتارهای خود از جمله اقتصاد، سیاست و فرهنگ نظریه و بدیل و پشتیبان تولید کند، همچنانکه حضرت امام(ره) تأکید داشتند که روحانیت هم باید نظریههای نو تولید کند و هم آینده نگر باشد همانطور که دشمن ما برای صدسال آینده همه گزینهها را ارزیابی میکند و برای جا انداختن بدیل انقلاب اسلامی کارهایی زیادی انجام داده است.
باید چندگام جلوتر از حوادث باشیم
تعبیر امام این است که چندگام جلوتر از حوادث باشیم و آینده را ببینیم، خلاصه نامه این است که اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی رویارویی و مواجهه مستقیم داشتهاند و همه چهره انفعال و تمام چهره تحجر درگیری با اسلام ناب دارند و امام ردپایی اسلام آمریکایی را در حوزه گوشزد می کند.
البته امروز نیز اسلام آمریکایی در حوزه نفوذ کرده است که رهبر معظم انقلاب اسلام انقلابی در مقابل دو جریان فکری به نام تحجر و انفعال سکولار قرار گرفته و تأکید میکنند که حوزه باید وارد عرصه تفکر انقلابی بشوند چراکه ما با گسستها و گسلهای زیادی مواجه هستیم و باید با تدبیر و مدیریت از این موانع عبور کنیم.
در نهایت این که وظیفه حوزههای علمیه هم تولید گری است و هم تبیین و ترویج و دفاع از بن مایه های معرفتی دینی است و حوزه در این عرصه می تواند به نظام کمک کند و دانش های و علوم مورد نیاز را در اختیار جامعه قرار بدهد.
در پایان بفرمایید در مقام ثبوت، حوزههای علمیه چقدر توانستهاند خود را با اندیشههای ناب، دقیق، عمیق و ژرف حضرت امام(ره) منطبق و مطابق این اندیشهها حرکت کنند؟
در مجموع حوزه به عنوان یک نهاد با سابقه هزار ساله در مسیری به عنوان پرچم دار تفکر اهل بیت(ع) در حرکت است ولی توقعی که امام از حوزه مطرح کردند هنوز نرسیدیم که همان تفکر اسلام ناب و ورود به عرصه دنیای مدرن بود و این که ما با این تحولات گسترده مواجه هستیم و از دنیای سنتی مشروطه و صفویه خارج شده ایم، امروز جهان به صورت لحظه ای در حال تغییر و تحول است.
امام معتقد بود که تفکر ناب اسلام در حوزهها باید به میدان بیاید و در مقابل چالش با دنیای مدرن، نظریهپردازی کنند و متناسب با دنیای امروز کار کنیم، ما سرمایههای زیادی داریم که قرآن و عترت منبع معرفتی اصلی ما است ولی همه سرمایههای خود را بسیج نکردهایم و در عرصههای نظری و علوم انسانی و اسلامی عقب هستیم و در عرصه دانشهای جدید تولید گری نکردهایم درحالی که بیش از این میتوانستیم کار کنیم.
در نهایت به نظر میرسد اگر حوزه های علمیه و به ویژه مراکز علمی و پژوهشی حوزوی در این عرصه حقیقتا به میدان وارد شوند و الگوهای انقلاب اسلامی را برای دیگر کشورها نیز تنظیم و تدوین کنند بتوانیم در آینده نه چندان دور شاهد صدور انقلاب به همه نقاط جهان باشیم.