هدایت چگونه به اوج قله شهرت رسید؟

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت چاپ دوم کتاب «راز شهرت صادق هدایت» از استاد محمد‌رضا سرشار درخواست کردیم تا در نوشتاری هرچند کوتاه به توضیحاتی مختصر درباره این کتاب بپردازد که یادداشت ایشان در ادامه از منظرتان عبور خواهد کرد.

بسمه‌تعالی

به هر پديدة اجتماعي و فرهنگي، دستِ كم از دو زاوية متفاوت مي‌توان نگريست: نخست آنكه به مشهوراتِ زمانه و آنچه از پيشينيان به نسل‌ يا نسلهاي بعد رسيده يا در حقيقت القا شده است اكتفا كرد و با آن هم‌نوا شد، و حتي با تأييدِ خود، در تثبيت و ترويج هرچه بيشترشان كوشيد. به عبارت ديگر، چشم بسته، به آنچه گذشتگان گفته‌اند گردن نهاد، و ره چنان رفت كه رهروان رفته‌اند. كه اين،‌ سهل‌ترين و بي‌زحمت‌ترين كارهاست، و با عافيتِ كامل قرين است. ديگر آنكه، به جاي «انديشيدن و داوري كردن با حافظة گذشتگان»، دربارة آن‌ ميراث‌ها، مستقلانه انديشيد، چون و چرا كرد، جوانبِ ديگري از قضايا را ديد و سنجيد؛ و در نهايت، موضعي درست، مستدل و قابل دفاع در قبال آنها اتخاذ كرد.

اين امر، خاصه دربارة مسائلي كه گذرِ زمان مي‌تواند زواياي تازه‌اي از آنها را روشن سازد و بر داوري گذشتگان در آن زمينه تأثير گذارد، نه تنها مباح، كه واجب و گريزناپذير است. مگر آنكه، جامعه‌ به دل‌خوشكُنك‌هاي دروغين و فريبهايِ دلچسبِ آبا و اجدادي، از حقايقِ هرچند به ظاهر تلخ اما شيرين‌بَر، راغب‌تر باشد. كه مبارزه با اين تحجر و دگماتيسم، اگر هم ثمري در پي داشته باشدٍ، چندان ساده و گاه بي‌خطر نيست؛ و نياز به خط شكناني جسور دارد، كه با آگاهي از خطرات و دشواريهاي راه، به شوقِ افروختن چراغي در ظلمات جهالت، تن به رفتن بر مين، و آماجِ حمله‌هاي دشمنانِ روشنايي قرار گرفتن بدهند.

از جمله مواردي كه جامعة ما از دهه‌ها پيش‌ نياز به بازنگري جدي دربارة آن دارد، يكي نيز صادق هدايت، و آراء، انديشه‌‌ها، آثار و شأنِ واقعيِ اجتماعي و ادبي اوست. يعني نويسنده‌اي كه با وجود حجمِ اندك آثار داستاني‌اش (يك رمانكِ حدوداً يك‌صد و پنجاه صفحه‌اي، دو داستان‌وارة بلند و نزديك به سي‌ و چهار داستان كوتاه) و كاسته شدنِ قابل توجه ارزش‌هايِ ادبي و ابطالِ آشكارِ اغلبِ درون‌مايه‌هاي آثار و آرائش در طول زمان، بيش از همة نويسندگانِ از مشروطيت تا امروز ايران، مورد توجه جامعة شبه‌روشنفكري در داخل، و برخي روشنفكران خارجي قرار گرفته، و دربارة او و آثارش، مقاله‌ها و كتابهاي متعدد نوشته شده است. به گونه‌اي كه حجم اين نوشته‌ها، دهها برابر حجمِ كلِ آثارِ خودِ اوست.

گذشت سال‌ها از مرگ نويسنده‌اي در سطح صادق هدايت، به طور طبيعي بايد به بسته شدن پروندة او به عنوان يك نويسندة مطرح و تأثير‌گذار منجر شود. به گونه‌اي كه با سپري شدن اين مدت زمان، امثال او و آثارشان، حداكثر بايد در محافل كوچك و بستة دانشگاهي و پژوهشي، يا در جمع دست‌اندركاران ادبيات‌ داستاني، آن‌هم در مناسبت‌ها و ضرورت‌هاي خاص مطرح باشند.

در مورد صادق هدايت، تا سال ۱۳۸۱ و به رغم تلاش‌هاي مجدانه و پيگير عدة قابل توجهي از همفكران او در داخل و خارج كشور، وضع به همين صورت بود. اما همان‌گونه كه براي نخستين بار، بي‌. بي. ‌سي. راديوي استعماگر پير كهنه‌كار ـ بريتانياي كبير ـ در پيِ طرحي سنجيده و حساب شده، هدايتِ در آن زمان كاملاً گمنام، افسرده و بي‌خواننده را، يك شبه به اوج قلة شهرت در داخل كشور رساند، اين بار نيز (در سال ۱۳۸۱)، مغزهاي متفكر پشت پردة آنان، به اين نتيجه رسيدند كه زمان احياي اين نويسندة به حاشيه رانده شده، و بهره‌برداري مجدد از او در جهت اهداف استعماري‌شان فرا رسيده است.

بنابراين، به بهانة بزرگداشت يكصد‌مين سال تولد، راديو بي. بي. سي. او و آثارش را از قفسه‌هاي گردگرفتة ادبيات داستاني معاصر ايران بيرون كشيد، غبارزدايي كرد، و به طرح دوباره‌شان پرداخت. از اين سو، در داخل نيز، كساني كه خود را فرزندان معنوي و ادامه‌دهندگان راه او مي‌دانستند و نام و آوازه و رونق كسب و كارشان به اين امر بستگيِ بسيار داشت، دنبالة كار را گرفتند؛ و چنان جوّي آفريدند كه متأسفانه، برخي مسئولان فرهنگيِ ادبيات ناشناسِ كشور نيز، دانسته يا ندانسته، اسير آن شدند، و امكانات دولتي‌اي را كه در دست داشتند، بي‌دريغ، در اختيار ترويج هرچه‌ بيشتر آن گذاشتند.

از آنجا كه جوّ پديد آمده به قدري سنگين، و استحالة فكري يا عوام‌زدگي و بي‌اطلاعي علمي و ادبي و اسارت در چنبرة مشهورات زمانه و انديشيدن با حافظة گذشتگان، در ميان بسياري از حتي شخصيتهاي مؤثر فرهنگي ما به اندازه‌اي شديد بود، كه صرفِ شهادت عده‌اي از متخصصان آزادة اهل‌فن، بر كاذب‌بودن اين شهرت و جريان، و مبتني بودنِ كاملِ آن بر اراده‌هاي معطوف به قدرت و دست‌هاي پشت پردة خارجي و داخلي، كفايت نمي‌كرد، جمعي چند نفره، بر اساس احساس تعهد روشنفكرانة خويش، راهي ديگر در پيش گرفتند. به اين صورت كه، كوشيدند با صرف وقت ايثار‌گرانه براي بازخواني آثار اين نويسنده و نقد علمي آنها، در عمل، جايگاه واقعي او و آثارش را به جويندگان حقيقت در اين عرصه، نشان دهند.

به اين ترتيب، نگارنده، به همراه آقايان شهريار زرشناس، دكتر محسن پرويز و …، طي جلساتي، كلِ آثارِ داستاني و نوشته‌هاي ادبي پراكندة هدايت را مورد بررسي و نقد جمعي قرار داديم. حاصل كار، مجموعة مشترك نقد داستان‌هاي كوتاه و نوشته‌هاي پراكنده صادق هدايت، و دو مجموعة‌ مستقل راز شهرت صادق هدايت و حقيقتِ بوف كور به اين قلم شد. اميد كه اين مجاهدت‌هاي فكري، به سهم خود، بتواند به ارتقاي معنوي و فرهنگي جامعه، كمك برساند.