به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در راستای تحقق منویات مقام معظم رهبری در بسط و توسعه کرسیهای آزاداندیشی و نظریه پردازی، سومین کنگره «کرسیهای نظریه پردازی، نقد و مناظره در چهل سالگی انقلاب اسلامی» با حضور و سخنرانی آیتالله علیاکبر رشاد رئیس هیات حمایت از کرسیهای نظریه پردازی و رییس و موسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، صبح امروز دوشنبه مورخ ۲۰ اسفندماه جاری برگزار شد.
یک دهه طول کشید تا جامعه دانشگاهی و حوزوی ما بپذیرد که این نهاد، نهادی انقلابی و بیطرف است
آیتالله علیاکبر رشاد ضمن تبریک ایام و اعیاد پیش روی و تشکر از مدیریت، ریاست هیات امنا و هیات موسس دانشگاه آزاد اسلامی و دستاندرکاران همایش و همچنین خیر مقدم به اساتید حاضر گفت: به هرحال محتوا قبضهی اساتیدی است که صاحب نظر بوده و جسارت نظریهپردازی، شهامت نقد و قدرت ارائه آراء و نقدهای خود را داشته و با صفا، تواضع و فروتنی خود را در معرض نقد ناقدان و داوری داوران قرار دادهاند؛ بنده از یکان یکان ایشان تشکر میکنم.
وی افزود: باید از مجموعه تشکیلات دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی که طی سنوات پیگیر برنامهها و وظایف این نهاد بودند. نهادی که بیش از یک دهه زمان برده تا در جامعه نخبگانی و دانشگاهی و حوزوی پذیرفته شود و این با هزار و یک توهم و تهمت روبرو بود که این دستگاه با چه انگیزهای به وجود آمده است. بنده تصور میکنم که تقریبا یک دهه طول کشید تا جامعه دانشگاهی و حوزوی ما بپذیرد که این نهاد نهادی انقلابی، علمی و بیطرفی است و عملاً تجربه برگزاری صدها کرسی این واقعیت را به اثبات رساند.
صبوری، شکیبایی و سعه صدر باعث مقبولیت این نهاد شد
آیتالله رشاد گفت: صبوری، شکیبایی و سعه صدر دوستان باعث شد تا این نهاد مقبولیت خود را پیدا کند. این کاری بزرگ بود که بحمدالله انجام شد.
ایشان ضمن تشکر از حجتالاسلام والمسلمین دکتر خسروپناه گفت: بنده به اسم رییس هستم ولی به راس و به حقیقت جناب آقای خسروپناه این بار را به دوش میکشند. شخص ایشان در حالی که جزء نظریهپردازان شناخته کشورند، جزء پیش قدمان برگزاری کرسی هستند و از اولین کرسیهای موفق، کرسی ایشان بود که در حوزه فلسفه برگزار کردند که طی جلسات ممتد و متعدد پذیرفته شد. در واقع ایشان نمونه و الگوی این امر بوده و الان هم کار مدیریت را بر عهده دارند و به رقم اشتغالات علمی و فرهنگی بسیار و نوعاً تصدی مدیریت دستگاههای بزرگ علمی، با تعهدی که دارند میتوانند رونقی به این بخش دهند.
پاسخ رهبر فرهیخته انقلاب دقیق، کارساز و کاربردی بود
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: اراده و تصمیم دوستان باعث شد تا این جلسه در این لحظه برگزار شود. بنده یک نکته را عرض خواهم کرد که اگر بگویم عمری است از آن رنج میبرم، بیراه نگفتهام. و آن مشکل اصلی و مانع اصلی پیشروی نظریهپردازی برای نو آوری در کشور ما و خاصه در علوم انسانی است.
در سال ۱۳۸۱ همان زمانی که فضلای ارجمند و فرهیخته نامهای را به محضر مبارک رهبر فرهیخته و فرزانه و فرهمند انقلاب مبنی بر اینکه موضوع نظریهپردازی و نوآوری باید مسولی پیدا کرده و نهادینه شود، نوشتند. همان سالی بود که ایشان همین موضوع را مطرح میفرمودند و همین نامه سبب شد که رهبری در فاصله یک یا دو روز این نامه را پاسخ دادند. آن پاسخ دقیق، کارساز و کاملا کاربردی از ناحیه ایشان صادر شد، بنده در سفر حج بودم و همانجا با چن تن از افرادی که نامه را نوشته بودند جلساتی تشکیل شد و مشورتهایی انجام پذیرفت و این پیشنهاد که برای ممیزی نظریهها و کسانی که مدعی هستند نظریه جدیدی دارند جایی را سراغ داشته باشند که بتوانند نظریه خود را عرضه کنند و مورد حمایت قرار گیرد و معلوم شود که نظریه است و اگر نظریه است آیا کلان نظریه یا فرانظریه بوده و یا نظریه خرد است. اگر نظریه نیست آیا در حد نظری است و به هر حال جایی لازم است بیرای تشخیص و برای حمایت. به هرحال هر امری در این کشور متولی دارد و این موضوع فاقد متولی است.
وی افزود: در بحث فنی جایی برای ثبت آن وجود دارد، اما اصحاب علوم انسانی و هنر چنین محلی را ندارند. این بحثها همانجا گفته شد و بعد در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد و دوستان استقبال کردند و منتهی شد به تصویب تاسیس نهاد حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره ویژه علوم انسانی، معارف اسلامی و هنر که البته خود این اسم هم تشریفات است. همان موقع که بنده مشرف بودم ذهنم درگیر شد که مشکل اصلی کجاست. لابد مشکلی اساسی در این کشور وجود دارد که با این مشکل مواجه هستیم. البته نفس مطرح شدن این قضیه، آن نامه و آن پاسخ و بعد پیگیری تاسیس این نهاد نوید روزگار خوشی را میداد و خیلی دلپذیر بود که این مساله دغدغه شده است.
بحث نوآوری و نظریهپردازی و حمایت از آن جزیی از اساسنامه دستگاهها است
آیتالله رشاد ادامه داد: تاملات آن ایام در آن سرزمین مقدس باعث شد که بنده مصاحبهای را انجام دادم و در آن ۴۶ مانع پیشروی نظریهپردازی و نوآوری در شش دسته با تعاریف مشخص را معرفی کردم. الان بین آن ۴۶ مانع روانشناختی و انفسی که احیانا در محققین وجود دارد، عدم شهامت، عدم جرات نقد، عدم مرزشکنی و احیانا موانع اخلاقی و موانع آفاقی در حوزهی فرهنگ و مشکلات فرهنگی، موانع سیاسی، موانع سخت افزاری از عناصر نظریهپرداز حمایت لازم نمیشود.
وی تصریح کرد: بنده همان زمان دیدم دستگاههای متعددی نوعا پس از انقلاب و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی تاسیس شده که در اساسنامه آنها اگر بند اول و ماده اول آن نیست در ماده دوم آن بحث نوآوری و نظریهپردازی و حمایت از آن است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اما چرا این نظریهپردازی اتفاق نمیافتد. اهتمام وجود دارد تصمیماتی گرفته شده، قانونگذاران قوانینی را بر آن وضع نمودهاند و نهادهایی را تاسیس میکنند، اما چرا این امر اتفاق نمیافتد. مجموعه آن ۴۶ آفت و مانع به اصطلاح به ذهن بنده خطور کرد و در آن مصاحبه بازگو کردم.
فضای دانشگاه ما متاسفانه اسیر کلیشهای اندیشی است
رییس هیات حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره گفت: بنده میخواهم بزرگترین آفت را مورد اشاره قرار دهم. تصور میکنم این مانع مانع مادر بوده و چه بسا اصل بسیاری از موانع دیگر قلمداد شود و آن مانع، مانع کلیشهای اندیشی است. چه در حوزه و چه در دانشگاه.
دانشگاههای ما اسیر کلیشهای اندیشی هستند. جمع حاضر همگی استاد هستید و در دانشگاه حضور دارید و موظف به کار علمی هستید. فضای دانشگاه ما متاسفانه اسیر کلیشهای اندیشی است. دانشگاهیان ما متدین، متعهد، انقلابی دلسوز و احیاناً هدفدار هستند و احساس مسولیت میکنند، اما غالباً نتوانستهاند از زندان کلیشه خارج شوند. یک سلسله ابزارها سنتها عرفیات که خیلی هم جلوه علمی پیدا کرده و گاهی نماد و علامت علم و علمی بودن است، الزامات کلیشه اندیشی اند. مثل اینکه وقتی مقاله ایس را برای مجله عملی پژوهشی ارسال میکنید، از جمله دلایلی که کافی است برای رد شدن آن مقاله، نداشتن ارجاع لاتین است. یا میگویند که نظریه معروف جهانی را نقد نکرده است و نظریه معروفی را نقد نکرده است که قهراً مجبور میشود تا به نظریه داخلیس یا خارجی ارجاع دهد، اما آن که ارجاع ندارد یعنی از خارجی ها گرفته نشده است. این یعنی چرا این مقاله متاثر از یافتههای فرامرزی و غربی نیست. البته هرچند ممکن است بعضی موارد از این قسم نباشد. مثلا ممکن است کسی بگوید که چرا این نظریه، فلان گفته خارجی را نقد نکرده است که این خوب است و غالباً این موضوع دیده نمیشود و میگویند که چرا نظریه به گفته و یافته خارجیها مستند نشده است. حتی اگر مشهون از ارجاعات داخلی باشد بازهم بعضی از مجلات مقاله را رد میکنند. یا مثلا فرض کنید که اگر کسی مقاله نوشت ولی درisi ثبت نبود. الان بعضی از دانشگاههای ما به رقمی که رهبر معظم انقلاب گفتند ما آثار علمی خود را به بیرون ارجاع ندهیم که دیگران مرجع علمیت و عدم علمیت ما باشند. اشکال ندارد که مقالات ما در مجلات خوب خارجی درج شود، این خوب است اما شرط نکنیم.
برون مرزی بودن ممیز اعتبار تولیدات علمی ما، نوعی کلیشهای اندیشی است
به رقم فرمایشات رهبری شنیده میشود که گاه وزارت علوم، بخشنامه کرده و در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی بارها و بارها صریحاً مخالفت شده و تاکید شده که چنین شرطی برای ارتقاء اعضا گذاشته نشود، ولی باز شنیده میشود که فلان دانشگاه داخلی معتبر ما گفتهاند اصلاً مقاله isi وتویی است و اگر کسی این مقاله را نداشت نمیتواند ارتقاء پیدا کند. این یک نوع کلیشه اندیشی است. چه بسیار نظریههای تاریخ ساز و تحول آفرین که منشا بسیاری از تحولات معرفتی و احیاناً در سایر رشتهها نیز شده که حتی یک ارجاع هم نداشته است.
سال ۱۹۶۴ گتلی پرابلوم موضوع خاص معرفتشناسی در دو صفحه نوشته شد. نه ارجاعی داشت و نه چیز دیگری. البته این موضع در فلسفه ما پیشتر پاسخ گرفته بود. اما بعد از گذشت نیم قرن همچنان این مقاله، مقاله است و هیچ ارجاعی هم نداشته. بعضی از آقایان مثل آقای دکتر گلشنی میگفت که بنده مقاتله دارم که isi نیست ولی افزون بر هزار ارجاع به آن شده است.
اینکه اصرار کنیم مرجع و ممیز اعتبار علمی تولیدات علمی ما بیرون مرزها باشد، نوعی کلیشهای اندیشی است. یا مثلا در تعریف نظریه گفته میشود که نظریه آن است که در بیرون مرزها مطرح شده باشد و ارجاعات خارجی بر آن بشود، خارجیها به آن ارجاع دهند، کسی منکر نیست که این حسن است، خیلی خوب است اگر ما حرفی بزنیم که در سطح جهانی دیگران به آن ارجاع دهند این خیلی خوب است اما اینکه ملاک نظریهانگاری یک حرف نو این باشد که تا خارجیها ارجاع ندهند ولو اینکه در داخل ارجاع فراوان شده باشد نظریه نیست، یعنی اینکه نظریه را به ماهیست تعریف نمیکنیم و به قالب و صورت تعریف میکنیم که اینها ملاکهای کلیشهای اندیشی است.
اجتهاد تقلیدی مشکل اصلی حوزه است
وی افزود: در دانشگاه مبتلا به این بلا و معضل اصلی هستیم و تا زمانی که از زندان کلیشه خارج نشویم و اسیر کلیشهای اندیشی باشیم، پیشرفتی حاصل نخواهد شد.
آیتالله رشاد گفت: در حوزه نیز اجتهاد تقلیدی معضل بزرگی است. فرقی میان دانشگاه و حوزه وجود دارد که بنده با صراحت عرض خواهم کرد. من طلبه هستم و با دانشگاه نیز در ارتباطم و تعصب هر دو را دارم و با افتخار اعلام میکنم که حوزوی هستم. این را باید بگویم که یک فرق بین حوزه و دانشگاه وجود دارد که مساله وحدت حوزه و دانشگاه اگر میتوانست این فرق را از میان بردارد هم وحدت حوزه و دانشگاه به معنای کلمه محقق شده بود و هم بسیاری از گرهها گشوده میشد و آن فرق این است که در حوزه یک قله تعریف شده به نام اجتهاد، طلبه وقتی داوطلبانه وارد یک مدرسه علمیه میشود از همان بدو ورود میگوید که میخواهم مجتهد شوم. یعنی از اول به او گفتهاند که تو در حوزه درس میخوانی و باید به مقام و قوت نظریهپردازی برسی؛ نه اینکه یک نظریه به شکل کلیشهای و فرمولی ارائه کنی، بلکه ملکه اجتهاد باید در تو بوجود آید. یعنی نوآوری باید در وجود تو ملکه شود، اجتهاد ملکه و کلید نفسانی است که باید در تو محقق شود، همیشه نو فکر کنی، قالب شکنی کنی، وقتی درس خارج میخوانی از کتاب و مکتب فراتر روی و در قید این کتاب و آن کتاب نباشی؛ درس خارج اجتهاد ورزی است. این را روبروی کسی که وارد حوزه میشود قرار دادهاند.
اما در دانشگاه آمدیم و گفتهایم که میخواهیم مهندس، پزشک و … بشویم، بسیاری از چیزهایی که چارهای هم جز آن در دانشگاه نیست. اما از همان آغاز آن نقطه نهایی را پیش روی دانشجو قرار ندادهایم. دانشجو باید فکر کند که قرا است از همه چیز عبور کند، اگر این طور فمکر کرد، آن زمان تولید علم در دانشگاه ما رواج خواهد یافت.
در حوزه یک آفتی نظیر آفت کلیشهای اندیشی در دانشگاه وجود دارد و آن هم این است که گاهی خود این اجتهاد بد معنی میشود و اجتهاد تقلیدی انگار میشود.
گاهی در حوزه اتفاق میافتد که شاگرد در قالب افکار استاد خود گیر میکند، همه چیز را اجتهاد میکند و فرآیند اصول را طی میکند، دستگاه اجتهاد را بدست آورده و دستگاه روششناسی اجتهادی را که علم اصول است فراگرفته ولی گاهی نمیتواند از استاد خود عبور کند. گاه استاد در نظر او خیلی عظیم است. یا گاهی یک استاد کل شیخ طوسی پیدا میشود که یک قرن و نیم همه محو عظمت او هستند. ملاصدرایی پیدا میشود که چهر قرن همه محبوب عظمت او هستند و نمیتوانند از او عبور کنند و حرفهای اور ا عمدتا شرح میدهند. البته شرح نگاری فلسفه دیگری دارد که الان مجال توضیح آن نیست.
این را میگوییم آفت که از استاد عبور نمیکند البته فراوان داریم آنکه مکتب استاد را زیر و رو کرد و انقلاب در دانش ایجاد نمود اتفاقا شاگرد آن استاد است. کسانی که علم اصول را متحول کردند، شاگردان اساتید و اصولیون موسس بودند. استاد مووسس بود و شاگرد هم موسس شد یعنی توانست از استاد عبور کند.
ما بزرگترین مانعی که پیش روی داریم از آن ۴۶ مانع و آفتی که به شماری از آنها اشاره کردم، این مانع است که در دانشگاه اسیر کلیشهای اندیشی هستیم و تا زمانی که نتوانیم از آن عبور کنیم چندان امیدی به تحول علمی، تولید علوم انسانی اسلامی در سایر حوزهها نخواهد بود و در حوزه هم اگر گرفتار اجتهاد تقلیدی شویم، بزرگترین مانع در برابر ما قرار گرفته و جلوهگری میکند.
آیتالله رشاد در پایان ضمن اشاره به آمار اعضای هیاتهای علمی سراسر کشور گفت: آیا تعداد ۷۰ هزار عضو علمی سراسر کشور هر کدام یک حرف نوز زدهاند که بتوانیم ۷۰ هزار حرف نو داشته باشیم. یعنی یک فرد دانشگاهی اگر تنها در طول عمر خود فقط یک حرف نو زده باشد، میشود ۷۰ هزار حرف نو که آیا این تعدا حرف نو داریم؟ آیا ۷ هزار حرف نو داریم؟ و آیا ۷۰۰ حرف نو در سراسر کشور ارائه شده یا خیر؟ امروز تنها ۱۶ حرف نو از ۱۵ استاد رونمایی خواهد شد.
والسلام علیکم و رحمهالله