به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ویژه برنامه تلویزیونی گستره شریعت با آغاز ماه مبارک رمضان ساعت ۲۳ از شبکه چهار سیما روی آنتن میرود. این برنامه با مشارکت قطب علمی فلسفه دین پژوهشگاه و با حضور کارشناسانی در حوزه فلسفه دین تهیه و تولید می شود. حجت الاسلام محمد عرب صالحی رییس پژوهشکده حکمت و دین پژوهی و عضو هیات علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه با موضوع بررسی تاریخ مندی قران میهمان این برنامه تلویزیونی هستند. در این بخش مطالب ارائه شده توسط ایشان از منظرتان خواهد گذشت:
از مباحث مهمی که در یکیدو قرن اخیر در جهان اسلام توسط برخی از روشنفکران مسلمان مطرح گردیده و نوعا ترویج میشود، بحث تاریخمندی آموزههای دین و مهمترین منبع آن، یعنی قرآن کریم و سنت معصومین (ع) در بخشهای مختلف آن است. این نظریه گاه مبتنی به ادله و مبانی است و گاه برخاسته از علل.
با تتبعات و تحقیقات چندسالهای که در موضوع تاریخمندی دین و قرآن داشته، میتوان همه شبهات و مطالب مطرحشده در این زمینه را در شش محور اساسی تقسیمبندی نموده که ذیل هر کدام از محورها دهها شبهه قابل طرح و پاسخ گویی است. برخی از این محورها دلیل بر تاریخ مندی است و محور ششم علل قول به تاریخمندی را بررسی میکند. از این مبانی دو مبنا مربوط به دین است(منشاشناختی و کارکرد شناختی) و بالعرض تاریخمندی قرآن را نتیجه می دهد و بنابراین خارج از بحث است و چهار مبنا مستقیما تاریخمندی قرآن را نتیجه می دهد که می تواند موضوع جلسات گستره شریعت باشد.
در مواجهه تمدنی غرب و مدرنیسم با جهان اسلام چهارجریان فعال فکری در جهان اسلام شکل گرفت:
۱- جریان سلفیه: که اصل مایههایش قبل از این تقابل بود، بعد از این مواجهه تمدنی به صورت یک جریان فعال بروز کرد، از محمد بن عبدالوهاب به این طرف قبلاً البته قرن هفتم ابن تیمیه کتابهایی در این زمینه نوشته بود، اما در آن زمان یعنی بعد از آن مواجهه تمدنی این جریان فعال شد؛ این یک جریان بود که خودش گروههای مختلفی دارد.جریان سلفیه فقط مربوط به جهان اهل سنت است.
۲- جریان سنتگرا: اینها کلیت حرفشان این است که ما را چه به جهان جدید، ما را چه به آوردههای جهان جدید و علوم جدید؟ ما همان نماز و روزه خود را بگیریم و متدین هم هستند؛ دنیا را آب ببرد ما را خواب ببرد، کاری به این چیزها نداریم؛ شما نمازت را بخوان و روزهات را بگیر؛ اینها متدین هستند، معتقد به دین فردی هستند و به دین فردی عمل هم میکنند؛ اینها در جهان تشیع و در جهان اهل سنت هستند و فعال هم هستند؛ یعنی الان این جریان سنتگرا بعضا در حوزههای علمیه ما هم فعال است و حتی در بین مردم هم فراوان پیرو دارد و فعالیت زیادی دارد، اما امام راحل با انقلاب آمد و در پاسخ به این جریان فرمود که اسلام دینی اجتماعی است نه دینی فردی.
۳- روشنفکران مسلمان: روشنفکر مسلمان جریانی را اطلاق میکنیم که اساس آن بر مدرنیسم و مدرنیته است؛ در تقابل مدرنیته و اسلام هر جا آموزههای اسلام با آموزههای مدرنیسم با هم تلاقی داشت اینها به نفع مدرنیسم آن آموزه اسلام را تعلیق میکنند و میگویند که برای امروز نیست؛ لذا ما میگوییم که اینها ابتدا روشنفکر و بعد مسلمان هستند. این جریان خود را نواعتزال هم نامیده اند بحث تاریخمندی قرآن نوعا از سوی این گروه مطرح شده که مبانی فکری آنان غربی و برگرفته از مدرنیسم و پست مدرن است.
توضیح این که پس از انقلاب صنعتی در اروپا و رنسانس که تجدید حیات علم در اروپا و غرب شکل گرفت، به دلیل پیشزمینههایی که داشت و ظلمهایی که کلیسا به مردم کرده بود و به خاطر خرافاتی که در انجیل و کلیسا بین مردم رخ داده بود؛ به خاطر مشکلاتی که در کتاب انجیل تحریف شده وجود داشت؛ بعد از اینکه علوم روز جدید روی کار آمد کلاً انجیل از یک منبع معرفتی ساقط شد و دین مسیح یک دین فردی برای هر فرد شد که میخواهی داشته باش و میخواهی نداشته باش، الزامی هم بر دینداری وجود ندارد؛ سکولاریزه یعنی بیتفاوتی نسبت به دین.
الان هم در جهان غرب انجیل از اساس یک منبع معرفتی نیست، یعنی هیچ جایی نمیگویند که اخلاق باید این باشد چون انجیل گفته است؛ یعنی گزارههای انجیل یک گزارههای کبرای قیاس واقع نمیشوند و منبع معرفتی نیست، وحی یک منبع معرفتی نیست، عقل جای وحی آمد نشست و انسان به جای خدا نشست که اومانیسم شد.
بعد این آقایان نومعتزله میگویند که مشکل ما هم همین است که بر همین قرآن و سنت بسنده کردهایم و عقل خود را به کار نیانداختهایم و لذا ما پیشرفت نمیکنیم، عقل را که به کار بیاندازیم لازمه اش دست کشیدن از بسیاری از آموزه های دینی و تاریخیت قرآن است و آن وقت است که درهای باغ سبز پیشرفت بروی ما هم باز خواهد شد.
خود آقایان گفتهاند که پروژه ما این است که قدم به قدم آنچه که از مارتین لوتر در رنسانس شروع شد و به مدرنیسم رسید، قدم به قدم در جهان اسلام باید پیاده شود، یعنی ما سکولاریسم را در جهان اسلام باید پیاده کنیم و جا بیاندازیم به نحوی که دین یک امر عرفی و فردی شود و هر کس خواست داشته باشد و نخواست نداشته باشد؛ اگر ما میخواهیم پیشرفت کنیم چاره این است که قدم به قدم و نقطه به نقطه آنچه که در جهان غرب اتفاق افتاد در جهان اسلام هم اتفاق بیافتد و اصلاً در حال ساختن پروژههایی هستند برای اجرای آن؛ در حقیقت اسلام کنار برود و ما هم مدرن و وارد دنیای مدرنیسم بشویم.
در کشور ما آقایان عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان، محمد مجتهد شبستری، حبیب الله پیمان و… از نمایندگان اصلی این جریان و از قائلین به تاریخیت قرآن هستند در جهان عرب می توان از نصرحامد ابوزید، محمدآرکون، حسن حنفی، امین خولی، و… دیگران نام برد در شبهه قاره از فضل الرحمن پاکستانی و سیداحمدخان هندی و… نزدیک به این جریان هستند.
۴-جریان چهارم که نسبتاً در جهان اسلام خوب فعال است جریان مسلمانان روشنفکر هستند که اساس برایشان اسلام است، از هیچ کدام از آموزههای دین حاضر به عقبنشینی نیستند، هیچ کدام از آموزههای دین و قرآن را تعلیق نمیکنند، نمیگویند که مربوط به دوران گذشته است، اما در عین حال روشنفکر هستند، یعنی اسلام را به زبان روز تحویل جوانان و نسل امروز جامعه میدهند. سیدجمال، استاد مطهری، امام خمینی، و تا حدودی اقبال و محمدعبده از نمایندگان این جریان هستند.
محورهای شبهات در باب تاریخمندی قرآن:
۱-مبنای منشأشناختی تاریخمندی قرآن
شبهاتی که در این حوزه وارد شده است ناشی از نوع نگاه به مرحله دین است؛ در این جا اساس شکلگیری دین ناشی از اموری تاریخی و زمینی دانسته میشود و منشأ الهی و ماورائی برای دین انکار میشود؛ در نتیجه آن چه به عنوان کتاب آسمانی ادیان خوانده میشود نیز، ساخته و پرداختۀ دست بشر به تبع شرایط تاریخی دانسته میشود. این مبنا، گر چه مباحث فراوانی را در دل خود جای داده ، اما چون بالاصاله متوجه تاریخمندی اصل دین است و بالتبع تاریخمندی قرآن را نشانه دارد در این مقاله به آن پرداخته نمیشود؛ برای مطالعه در این زمینه میتوان به کتبی که با عنوان «فلسفه دین» از سوی مؤلفان مسلمان یا حتی برخی کتبی که در غرب نگاشته شده مراجعه نمود.[۱]
۲– مبنای انسانشناختی تاریخمندی قرآن
در این جا نوع نگاه به انسان و ظرفیت و استعداداهای او منشأ قول به تاریخمندی شده است؛ این نوع نگاه فرقی بین پیامبران: و سایر انسانها از حیث تاریخمند بودن نمیگذارد؛ گر چه تفاوت ظرفیت آنها را میپذیرد. او چون انسان را از حیث ماهیت، موجودی محدود و تاریخی می داند فهم او از وحی الهی را هم تاریخی و بشری می داند و لازمه انتقال وحی از خدا به انسان را بشری شدن وحی میداند. بدیهی است این مبنا توقف بر مبنای اول ندارد؛ یعنی چه بسا انسان منشأ دین را خداوند متعال بداند اما از آنجا که واسطۀ انتقال دین به زمین را بشر میداند و بشر هم در نگاه او محدود و خطاپذیر است، قرآن را هم محدود به همان شرایط انسان تاریخی بداند.
به عبارت دیگر مطابق این مبنا چون گیرنده و مخاطب وحی بشر است و بشر و فهم او، حتی اگر پیامبر باشد، لزوما تاریخمند، محدود به شرایط مکانی، زمانی، فرهنگی و در نتیجه خطاپذیر است، قرآن نیز که محصول فهم این بشر است امری تاریخمند، بشری و خطاپذیر خواهد بود. وحی الهی برای آنکه برای بشر قابل فهم گردد به ناچار باید بر قلب انسان و در قالب بشری ریخته شود و ضرورتاً رنگ و بوی بشری بگیرد و الا امکان تلقی و فهم آن برای بشر نیست، حتی اگر آن بشر، نبی باشد؛ زیرا نبوت، بشر بودن انسان را به مافوق بشر تبدیل نمیکند. و هر آن چه بشری باشد قطعا تاریخمند خواهد بود. این امری است که از آموزههای محوری هرمنوتیک فلسفی و هیستوریسیزم فلسفی محسوب می شود.
در واقع نواعتزالیان ارتباط بشر با وحی محض را ناممکن میدانند و معتقدند وحی الهی تا بشری نشود در اختیار او قرار نمیگیرد و این نه به تقصیر خداوند که به جهت قصور ذاتی انسان است؛ این مبنا در مقاله ای جداگانه در آینده مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
۳–مبنای وحیشناختی تاریخمندی قرآن
در این نگاه حتی اگر بپذیریم که وحی منشأ الهی دارد و پیامبر۹ هم وحی خالص و ناب را از خدا اخذ نمود و همان را به انسانها منتقل کرد، اما بافت و نحوۀ شکل گیری وحی، تاریخی و تابع شرایط تاریخی است. به نحوی که اگر شرایط تاریخی زمان نزول به گونهای دیگر بود وحی نیز دگرگون میشد.
مطابق این مبنا، بافت وحی حیث دیالوگ با وقایع و حوادث زمان نزول دارد؛ به عبارت دیگر وحی در پاسخ به واقعیتهای عینی زمان نزول شکل گرفته و سپس نازل شده است؛ نه این که کتابی از پیش آماده باشد که به تدریج نازل شده باشد. در نتیجه فراخور همان شرایط و پاسخگوی همان زمینههاست به نحوی که اگر آن واقعیتها نبود یا به نحوۀ دیگری بود یا کمتر و یا بیشتر میبود قرآن هم به همان نسبت تغییر میکرد. بنابر این قرآن پاسخگوی همان واقعیات زمان نزول است و در شرایط جدید باید وحی با تجربه دینی جدید عالمان و نوابغ، نو شود و وحی سابق امری تاریخی خواهد شد. بحث تاثیر فرهنگ زمانه، خصوصیات، نیازها، آداب و رسوم، خلقیات مردم و.. در کیفیت شکل گیری قرآنT تأثیر شرایط جغرافیایی در تشریع احکام در قرآن، تاثیر سوالات مردم در کیفیت و کمیت تشریع احکام و… از شبهات مطرح در این زمینه است. موضوع مقاله حاضر تحلیل و یررسی همین مبناست.
۴– مبنای زبان شناختی تاریخمندی قرآن
این مبنا گاه در مباحث دلالت شناختی یا معناشناختی ظهور و بروز دارد و گاه در مباحث نشانه شناسی که البته آنچه بیشتر زمینه تاریخمندی قرآن را فراهم کرده و در لسان اکثر نواعتزالیان مطرح است مبنای اول است تنها در کلمات امثال آرکون و بعضا ابوزید مباحث نشانه شناسی تاثیر گذاشته است. مطابق مبنای دلالت شناختی بر فرض فراغ از سه مرحله پیشین، از آنجا که معنای متن سیال و تاریخی است باز در واقع آنچه در ابتدا وحی شده بود باقی نخواهد ماند و به دنبال تغییر شرایط تاریخی متغیر خواهد شد؛ در این نگاه هر متنی با ورود به فرهنگهای جدید ضمن تأثیر در آن ، متأثر هم میشود و رنگ و بوی آن فرهنگ را میگیرد و به فرهنگ بعدی منتقل میکند و این ادامه دارد تا چه بسا با فاصله زمانی زیاد آرام آرام متن معنای جدیدی پیدا کند.
۵- مبنای معرفت شناختی تاریخمندی قرآن
مطابق این مبنا از آن جایی که آنچه در دست بشر باقی است معرفت بشری از منابع وحی است نه وحی خالص، پس در نتیجه آنچه نصیب انسان میگردد وحی تاریخی است. ما متن قرآن و روایات را در دست داریم اما کسی نیست که معنای واقعی آن را برای ما بگوید آن چه از قرآن میفهمیم ، فهم خودِ ماست نه خالص قرآن؛ پیشفرضهای ما بر فهم قرآن تأثیر دارد و لذا در عمل آن چه از دین در اختیار ماست فهم بشری است و فهم بشر تاریخی، نسبی، محدود و خطاپذیر است. این بحث را میتوان با عنوان مبنای معرفتشناختی تاریخمندی بطور جداگانه نیز مطرح کرد.
۶–مبنای کارکردشناختی تاریخمندی قرآن
این مبنا که حوزه وسیعی از شبهات را در خود جای میدهد و امروزه هم در دنیای غرب و هم توسط مستشرقین و بعضا بصورت اشاره وار از سوی برخی از روشنفکران مسلمان ترویج میشود قائل است که قرآن و اصولا دین، در دنیای مدرن کارآیی خود را از دست داده است؛ دوران دین گذشته است و امروز بشر با نبوغ فکری و رشد عقلانی خود نیازی به دین و آموزه های دینی نمیبیند. طبق این نظر، دین، حتی اگر منشأ الهی داشته باشد و بدون انحراف و آمیختگی با فرهنگ بشری به انسان رسیده باشد، لکن کارآیی نوع آموزههای دینی مربوط به اوضاع و شرایط خاص زمان حدوث آن است، اگر فرضاً آن شرایط تکرار شود، مجدداً ادیان به صحنه زندگی بشر باز میگردند، اما برای شرایط فعلی بشر کارآیی ندارند؛ به عبارت دیگر این گروه در واقع به نحوی عصر پایان دین را اعلام کرده و معتقدند بشر مدرن با توجه به عقل مدرن خود، دیگر نیازی به آموزههای دینی ندارد. این مبنا نیز چون در اصل به تاریخمندی اصل دین بر میگردد و به تبع شامل قرآن میشود از قلمرو این مقاله خارج است و خود کتابی مستقل میطلبد.
در آن چه گذشت سخن از مبانی و ادله قول به تاریخمندی بود اما این جا سخن از گروهی هست که دلیلی برای اثبات تاریخمندی قرآن ندارند؛ یا هیچیک از مبانی فوق را قبول ندارند بلکه به عللی قائل به این قول شده اند. مثلا چون در فهم و تبیین برخی از آموزه ها و گزاره های قرآن درماندهاند این باعث شده که قائل به تاریخمندی قرآن شوند. مثل این که در قرآن مسئلهای علمی مطرح شده و در نظر آنان مخالف یافتههای علمی روز و شاید موافق داشتههای علمی زمان نزول قرآن است از این امر نتیجه گرفتهاند که قرآن تاریخمند و تابع شرایط زمان نزول است؛
لازم بذکر است ویژه برنامه گستره شریعت هرشب تا پایان ماه مبارک رمضان راس ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه چهار سیما پخش میشود.
[۱] -کناب فلسفه دین، نوشته استاد صادقی رشاد و کتاب فلسفه دین نوشته جان هیگ معرفی میشود.