به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر ابراهیم دادجو عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی پژوهشکده حکمت و دینپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است که چندی پیش تحقیق خود را با عنوان “واقعگرایی در علوم انسانی اسلامی” به اتمام رساند. از این رو از ایشان درخواست کردیم تا در یادداشتی کوتاه اثر خود را معرفی کنند. متن این یادداشت به شرح زیر است:
«در عصر حاضر به دليل مطالبات گوناگوني كه وجود دارد بحث از علمديني و به تعبير درستتر بحث علوم انساني اسلامي از اهميت بسياري برخوردار شده است. از سويي مديريت جامعه اسلامي ايراني و از سوي ديگر ابتنا اينگونه مديريتها بر علم و علوم انساني اسلامي ضرورت بحث از علوم انساني اسلامي را دوچندان ساخته است. هم مديريت جامعه اسلامي ايراني و هم ابتنا اينگونه مديريتها بر علم و علوم انساني اسلامي ميتوانند از پايگاههايي سياسي همچون اصولگرايي يا اصلاحطلبي و از پايگاههاي علمي همچون ظاهرگرايي و عقلگرايي يا واقعگرايي صورت پذيرند. با وجود اين، از آنجا كه غالب انسانها واقعبين بودن را معقولتر از غيرواقع بين بودن ميدانند واقعبيني و واقعگرايي در عالم بشريت بر غير واقعبيني و غير واقعگرايي ارجحيت داشته و با تنها ابزار معرفتي كه در انحصار آدمي است، يعني با عقل، سازگارتر است. از همين رو است كه عقل آدمي ميكوشد واقعبين و واقعگرا باشد و امور بشري خود را، اعم از علوم و غير علوم، واقعبينانه پيش ببرد.
تحقيق «واقعگرايي در علوم انساني اسلامي» ميكوشد علم و علوم انساني اسلامي را با همين نگاه واقعبينانه مورد بحث قرار دهد و نشان دهد كه علوم انساني اسلامي داراي كدامين روش و رويكرد واقع بينانهاند و از كدامين طريق ميتوان به علوم انساني اسلامي واقعبينانه و به تبع آن به امثال الگوي اسلامي ايراني پيشرفت، سبك زندگي اسلامي ايراني و به طور كلي به مديريت واقعبينانه جامعه اسلامي ايراني راه يافت.
اين روزها در باب علم ديني و علوم انساني اسلامي ديدگاههاي بسياري مطرح شدهاند. علمديني و علوم انساني اسلامي را عدهاي علوم مورد تاكيد دين اسلام، عدهاي علوم شارح كتاب و سنّت، عدهاي علوم سودمند براي جامعه اسلامي، عدهاي علوم عالمان مسلمان، عدهاي علوم ناظر به موضوعات و مسایل اسلامي، عدهاي علوم مستند به متون اسلامي، عدهاي علوم مستند به منابع اسلامي، عدهاي علوم ناظر به تفسير اراده (قول و فعل) الهي، عدهاي علوم مستند به مباني اسلامي، عدهاي علوم حاصل از متون ديني به روش اجتهادي و عدهاي علوم مبتني بر روش اسلامي تحقيق دانستهاند. برخي از اينگونه ديدگاهها به تاسيس علمديني يا علوم انساني اسلامي و برخي ديگر به تهذيب آنها قایلاند. با وجود اين، بسياري از اين ديدگاهها به تفصيل به بحث از مباني معرفتشناختي و روششناختي خود و استنتاج اينگونه ديدگاهها بر اساس آن مباني نپرداختهاند. به خصوص هيچ يك از اين ديدگاهها به اين نپرداختهاند كه اصلا اقتضاي واقعبيني و واقعگرايي چيست و بر حسب واقعگرايي بايد داراي كدامين معرفتشناسي و روششناسي(فلسفه علم) واقعگرايانه باشيم. شايد هم تصور برود كه لازم نيست داراي مبنايي واقع گرايانه باشيم و ميشود بدون واقعگرايي و از منظري ظاهرگرايانه نيز از علمديني و علوم انساني اسلامي سخن گفت. بله ميشود از منظري ظاهرگرايانه نيز از علوم انساني اسلامي سخن گفت، اما چنين منظري محقق را در جرگه ظاهرگرايان و نه واقعگرايان و عقلگرايان، كه ما نيز از جمله آنان هستيم، قرار ميدهد.
ما يا در جرگه ظاهرگرايان و يا در جرگه واقعگرايان قرار داريم. ظاهرگرايان«عقل» را جزو منابع دين و معرفتديني نميدانند و با نفي«عقل» در صدد تاسيس همه علوم انساني به ياري كتاب و سنّت هستند و چون آنها را به ياري كتاب و سنّت تاسيس ميكنند ميتوانند مدعي علوم ديني بودن آنها باشند. واقعگرايان «عقل» را جزو منابع دين و معرفتديني ميدانند و با پذيرش اينكه احكام دين و معرفتديني در امور عقلي و تجربي نه تاسيسي بلكه تاييدي و امضایی است جز در امور نقلي، يعني در علوم انساني نقلي درون ديني همچون فقه، تفسير، حديث، كلام نقلي و اخلاق نقلي و در جنبههاي نقلي علوم انساني اجتماعي و رفتاري، نميتوانند در صدد تاسيس علوم انساني باشند بلكه تاييد كننده و امضا كننده علوم انساني عقلي و تجربي هستند. از منظر واقعگرايي، دين و معرفتديني علوم انساني عقلي و تجربي و جنبههاي تجربي علوم اجتماعي و رفتاري را نه تاسيس بلكه تایيد و امضا ميكند. تغيير برخي از اين علوم نيز، آنجا كه امكانپذير است، از طريق تهذيب اين گونه علوم و به ياري توليد نظريه يا تاسيس مكتب امكان پذير ميگردد.
هدف تحقيق حاضر ارایه تصويري واقعگرايانه از علوم انساني اسلامي است. هر علمي داراي مباني معرفتشناختي و روششناختي است و بسته به اينكه در معرفتشناسي داراي كدامين مبنا باشيم و به طور مثال امثال انسجامگرايان، ابزارانگاران و عملگرايان (فايده باوارن) ضد واقعگرا يا امثال اخباريون، حنبليان و اشعريان ظاهرگرا يا امثال واقع گرايان انتقادي و واقعگرايان علمي واقعگراي تقريبي و يا امثال فيلسوفان عقلگراي مسلمان واقعگراي مطلق باشيم و در روششناسي (فلسفه علم) به طور مثال امثال انسجام گرايان، ابزارانگاران و عملگرايان انسجام گرا، ابزارانگار و عملگرا يا امثال اخباريون، حنبليان و اشعريان نصّگرا يا امثال واقعگرايان علمي بهترين تبيينگرا (قایل به «استنتاج از راه بهترين تبيين») و يا امثال فيلسوفان عقلگراي مسلمان اثباتگراي قياسي باشيم به علمديني يا علوم انساني اسلامي مبتني بر آن مباني رهنمون خواهيم شد.
تحقيق حاضر در مباني معرفتشناختي خود با گذر از واقعگرايي تقريبي به واقعگرايي مطلق و تقرير جديد آن، يعني «واقعگرايي پيشرونده»، و در مباني روششناختي خود بر اساس«استنتاج از راه تبيين علّي»، يعني «استنتاج از راه تبيين درست»، در مرحله نخست و در كل علوم به اثباتگرايي قياسي (حدس و اثبات)، در مرحله دوم و در انواع علوم، در علوم تجربي به اثباتهاي تجربي، در علوم عقلي به اثباتهاي عقلي، در علوم نقلي به اثباتهاي نقلي، و در مرحله سوم در علوم و مباحث نقلي به اثباتهاي نقلي مبتني بر تعامل جدلي ميان فرهنگي، براساس روشهاي خاص به فرهنگها و تمدنها، رهنمون شده است.
آنچه که در این تحقیق نیامده است اما از لوازم تحقیق حاضر است، علاوه بر مبنا قرار دادن واقعگرایی برای علوم، مبنا قرار دادن واقعگرایی برای امور است و به طور مثال اموری همچون مدیریت جامعه اسلامی ایرانی پیش از آنکه مبتنی بر اصولگرایی یا اصلاحطلبی باشند باید مبتنی بر واقعگرایی باشند، چیزی که بنای عقلا بر آن است و بنیادیترین مبنای تفکر شیعی است. مطمینا چالشهای ناکارآمدی موجود در امثال اصولگرایی یا اصلاحطلبی را میتوان بر پایه واقعگرایی به خوبی حل و فصل کرد.
تحقیق “واقعگرايي در علوم انساني اسلامي”به قلم دکتر ابراهیم دادجو عضو هیات علمی گروه معرفتشناسی پژوهشگاه به زودی توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیمنتشر خواهد شد.