نشست فلسفه سیاسی در ساحت انقلاب اسلامی برگزار شد

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع‌رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین پیش‌نشست علمی در راستای همایش «نقش انقلاب اسلامی در تأسیس و توسعه علوم انسانی» با موضوع ”فلسفه سیاسی در ساحت انقلاب اسلامی” توسط گروه سیاست پژوهشکده نظام‌های اسلامی پژوهشگاه برگزار شد.

در این نشست دکتر مسعود پورفرد و حجت‌الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا از اعضای هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه به عنوان ارائه‌دهنده به تشریح مباحث خود پرداختند.

دکتر پورفرد در ابتدای سخنان خود، گزارشی علمی از « وضعیت فلسفه سیاسی در ایران بعداز انقلاب و مقایسه آن با کشورهای آلمان و ترکیه » ارائه کرد:

– با طرح ارزیابی فلسفه سیاسی، جمع آوری شاخص های عمده فلسفه سیاسی در کشور که نموداری از دانشجویان، اساتید، محققان، آثار تولید شده، مجلات و مطبوعات علمی، گسترش و پراکندگی واحدهای آموزشی و پژوهشی است. می‌توان ارزیابی واقع بینانه ای از این رشته علمی بعداز انقلاب به دست آورد.
– منظور ما از فلسفه سیاسی :کوششی است عقلی برای نشاندن معرفت به ماهیت امور سیاسی(حکومت، عدالت وآزادی….) به جای گمان درباره آن موضوعات.
– قبل از انقلاب، رشته علوم سیاسی فقط در دو دانشگاه تهران و ملی (شهید بهشتی کنونی) وجود داشت.
پس از انقلاب اسلامی، در اوایل دهه شصت، با تأسیس دانشگاه امام صادق (ع) و نیز دانشگاه تربیت مدرس، تعداد دانشگاه‌هایی که در زمینه علوم سیاسی و به ویژه فلسفه سیاسی فعالیت می‌کردند افزایش یافت. و اکنون در مراکز حوزوی (پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی- پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی – موسسه امام خمینی (ره) نیز اهتمام به فلسفه سیاسی بیشتر شده است.
به هر حال با گذشت چهل سال از انقلاب، این پژوهش بر آن است تا با بررسی این رشته در ایران و کشورهای آلمان و ترکیه، به نتایج علمی کاربردی دست یابد.

وی در ادامه در تشریح اطلاعات جمع‌آوری شده خود چنین گفت: کشور ایران در مقایسه با کشور ترکیه در برخی موارد برتری قابل ملاحظه ای داشته اما متاسفانه هنوز در ترکیه مانند ایران، گرایش اندیشه سیاسی شکل گیری مناسبی نداشته است، ایران برای رسیدن به چشم انداز ۱۴۰۴(۷سال دیگر) باید در مقایسه با کشور پیشرفته آلمان در گرایش فلسفه سیاسی ، سیاست های عملی مناسب اتخاذ شود.
سیاستی اتخاذ شود تا مراکز علمی و پژوهشی، تعداد پژوهشگران، اساتید و انجمن های تخصصی افزایش یابد و نیز گرایش فلسفه سیاسی اسلامی بتواند گره‌ای از مشکلات بنیادی و نظری جمهوری اسلامی را حل کند و به طور دقیق ماهیت امور سیاسی در ایران را مورد مطالعه قرار دهد.
در مقایسه انجام گرفته کشور ایران بعداز انقلاب اسلامی نیاز دارد ضمن تقویت امور کمی و کیفی در این حوزه در برنامه‌های استراتژیک خود به تعمیق گزاره‌های فلسفه سیاسی اسلامی و ترویج نظریه پردازی در مراکز علمی بپردازد و از طریق راه حل بنیادی با واسطه، سایر علوم وابسته فلسفه به مسائل اجتماعی و سیاسی کنونی ایران بپردازد.

وی نقاط قوت و ضعف فلسفه سیاسی بعد از انقلاب اسلامی را چنین بیان کرد:
 اقدام به تاسیس گرایش فلسفه سیاسی دوره دکترا در موسسات آموزشی دانشگاهی ازدهه هفتاد
 اقدام به تاسیس گرایش فلسفه سیاسی در موسسات آموزشی و پژوهشی حوزوی ا ز دهه نود
 تربیت محققان وپژوهشگران گرایش فلسفه سیاسی در موسسات آموزشی و پژوهشی حوزوی ا زسال ۹۰
 اقدام بازشناسی فلسفه سیاسی علمای شیعه در قالب سلسله کتب اندیشه سیاسی اسلام در موسسات آموزشی و پژوهشی حوزوی
 احیای فلسفه سیاسی اسلامی در قالب حکمت متعالیه ملاصدرا در موسسات آموزشی و پژوهشی حوزوی
 اهتمام به اندیشه سیاسی اسلام از سوی برخی مراجع و اندیشمدان حوزه علمیه قم

نقاط ضعف
 عدم وجود فرهنگ تعاملی وضعف در فرهنگ نقد پذیری
 ضعف در فرهنگ استفاده از تجربیات دیگران و پند پذیری
 عدم آشنایی پژوهشگران با زبان‌های بین‌المللی در سطح مطلوب
 عدم آشنایی پژوهشگران با فن آوری اطلاعات اهداف طرح در سطح مطلوب
 وجود محدودیت‌های دسترسی به منابع علمی تحت وب
 فقدان متون آموزشی منطبق با رشته فلسفه سیاسی مورد نیاز نظام اسلامی

دکتر پورفرد همچنین به بیان تهدیدها و فرصت‌های فلسفه سیاسی در ایران پرداخت:

 تسلط و غلبه فلسفه سیاسی غرب در مقابل فلسفه سیاسی اسلامی در مراکز علمی و آکادمیک کشور
 بی‌توجهی به رشته فلسفه سیاسی به دلیل ضرورت‌های اقتصادی
 تقسیم کار نامناسب و عدم توزیع عادلانه منابع
 تندروی در ارائه دیدگاهها و نظرات
 عدم وجود شبکه ارتباطی مناسب جهت تعامل پژوهشگران داخلی و خارجی

فرصت‌ها
 رویکرد عقلائی حکومت در گرایش به فلسفه سیاسی اسلامی
 امکان استفاده از تجربیات کشور های دیگر
 به استخدام درآوردن نیرو های علمی مفید
 عزم حکومت در عقلانی کردن پایه های نظری نظام اسلامی

عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه در پایان سخنان خود پیشنهادهای اجرایی، راهبردها و راهکارها را ارائه نمود:
 تربیت و پرورش پژوهشگران ومحققان مسلط به گرایش فلسفه سیاسی.
 ارتباط پژوهشگران ومحققان این رشته با محققان و پژوهشگران جهان اسلام.
 تاسیس مراکز تخصصی دانشگاهی و حوزوی گرایش فلسفه سیاسی.
 افزایش انجمن های علمی ونشریه های تخصصی و کتب تالیفی مناسب
 اسلامی.
 استفاده کاربردی از گرایش فلسفه سیاسی در تدوین زیرساخت های فکری نظام جمهوری اسلامی ایران.
 ایجاد فرصت مطالعاتی به اساتید و پژوهشگران این رشته در کشورها جهان اسلام وغرب.

در ادامه نشست دکتر محسن مهاجرنیا در خصوص هویت معرفتی فلسفه سیاسی گفت: در میان حوزه‎‌های مختلفی که سیاست را موضوع مطالعه قرار داده‌اند، فلسفه سیاسی جایگاه ویژه‌ای دارد. این دانش بر مبنای برهان و ایقان به واقعیات سیاست نگاه می‌کند و وارد عالم حقایق آن می‌شود. منشأ انتزاع این دانش واقعیات خارجی سیاست است اما قضایای آن خارجیه نیست بلکه به نحو انتزاعی و کلی با قضایای حقیقیه سروکار دارد. موضوع فلسفه سیاسی همانند سایر شاخه های دانش سیاسی ، «قدرت» است و منبع آن عقل است که از نظامات اعتقادی و اخلاقی و سیاسی تغذیه می شود.کار فلسفه سیاسی و اهداف آن ارائه راهبرد و جهت دهی به رفتارها و راهکارها از طریق نظریه‌پردازی است.
ایشان با اشاره به پیشینه این دانش سیاسی، افزود: تاریخ فلسفه سیاسی نشان می‌دهد که به لحاظ محتوایی و غنای فکری ریشه در قرآن و روایات همانند نهج البلاغه دارد اما به لحاظ نظم معرفتی و دیسیپلین علمی این دانش با فارابی در جهان اسلام شکل گرفت . در آغاز از زیرساخت های یونانی خیلی بهره گرفت. در ادامه کار فارابی، بوعی سینا آن را غنی سازی ارزشی و بسترسازی شرعی نمود ، بوعلی مسکویه آن را بستر سازی اخلاقی کرد و خواجه نصیرالدین طوسی آن را بسترسازی سیاسی کرد . ملاصدرا آن را بازخوانی معرفتی نمود و امام خمینی آن را اساس انقلاب اسلامی قرار داد. در طول تاریخ اسلام به دلیل حضور گسترده فقه در عرصه زندگی و واقعیت های تاریخی ، دانش های دیگر به حاشیه رفتند و فقه از آنها به مثابه مبانی و مبادی بهره می گرفت . به همین دلیل در گذشته فلسفه سیاسی نتوانست غنای معرفتی خود را ظهور و بروز بدهد.اگر چه با تحمیل مبادی خود به دانش فقه، به تعبیر شهید مطهریمقدمه همه معارف شد و به تعبیر شهید صدر اصول فقه موجود تحقق منطق در دستگاه فقهی است و به تعبیر علامه طباطبایی قیاس مساوات همان اولیات منطق است که در همه معارف دینی ما از آن استفاده می کنیم..
مهاجرنیا در خصوص جایگاه فلسفه سیاسی بعد از انقلاب اسلامی گفت: حقیقتاً بعد از انقلاب فلسفه سیاسی شکوفا شد به لحاظ مناشی انتزاع در شرایط انقلاب و دنیای مدرن غنی‌سازی شد. موضوع بسیط اولیه که در قالب نظم شاهی در مدینه فاضله یا غیر فاضله بود، ارتقاء یافت و در تحلیل رویکردهای مدرن به «قدرت سیاسی» همانند: مردم سالاری دینی و نقش برجسته مقبولیت اجتماعی درشکل گیری، ساختار، اعمال، توزیع و مهار قدرت در مناسبات پیچیده دنیای امروز، ارتقاء یافت.
مهاجرنیا در خصوص تحول فلسفه سیاسی بعد از انقلاب گفت : به دلیل تطور درنظام های سه گانه پشتیبان فلسفه سیاسی یعنی نظام اعتقادی، نظام اخلاقی و نظام سیاسی ، این دانش هم فربه شد و امروز نه به عنوان یک گرایش در فلسفه عمومی و یا صرفاً به عنوان فلسفه مضاف به سیاست و نه به عنوان یک معرفت میان رشته ای بین سیاست و فلسفه بلکه به عنوان در قواره دستگاه معرفتی و دیسیپلینی مطرح است.تا آنجا که حضور خود را نه تنها در عرصه حیات سیاسی گسترش داده است بلکه نظریات فلسفه سیاسی ، حضورخود را در ورای گزاره ها و آرای نقلی و فقهی سیاسی ،تحمیل نمودند تا آنجا که فقیه برجسته معاصر مرحوم شهید صدر می گوید با نقبی به پشت احکام شما به این نظریات کلان فلسفی می‌رسید.
در پایان ایشان اضافه کرد : البته در مقابل این خدمات برجسته انقلاب اسلامی به رشد و غنای فلسفه سیاسی، این دانش هم به انقلاب اسلامی در عرصه‌های مهمی همانند موارد ذیل سرویس داده است:
۱.تقویت رویکرد آرمان اندیشی و مطلوبیت گرایی در عرصه تفکر
۲. تقویت تبیین گرایی و ژرف اندیشی نظری و تعمق در اندیشه ورزی
۳. تسهیل ورود به بایستگی ها و راهبردگرایی در عرصه حیات اجتماعی
۴. طراحی افق چشم انداز گرایی و آینده بینی در مناسبات قدرت
۵. فعال سازی اندیشه ورزی ذهنی و انتزاعی و اتصال آن به تداوم عینیات اجتماعی
۶. مبناگروی و ارجاع سیاست به حقایق عقلی، فطری، طبیعی
۷. پیوند و ارجاع سبک زندگی به حقایق ، ارزش ها و باورهای دینی