تقویت حوزه عمومی؛ گامی مؤثر به سوی توفیق فرایند اسلامی‌سازی علوم انسانی

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، طرح تدوین استانداردهای پژوهش در علوم انسانی، از جمله طرح‌های کلانی است که برای بهبود اوضاع تحقیق و پژوهش در کشور در قیاس با استانداردهای جهانی از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به پژوهشگاه محول شده است. فرصتی دست داد تا ضمن گفت و گو با دکتر حسین بابایی مجرد از چند و چون تدوین این طرح مطلع شویم.

چه ضرورتی بر بحث درباره استانداردهای جهانی پژوهش وجود دارد؟

“بسم الله الرحمن الرحیم”

ما هم در پژوهشگاه و هم سایر مراکز پژوهشی باید طوری فرایند پژوهش‌ را ساماندهی کنیم که امکان گفتگوی ملی و جهانی حول پژوهش فراهم شود؛ یعنی پژوهش باید طوری مهندسی شود که اهل علم، فکر، نظر و اندیشه ناظر بر آن پژوهش امکان گفتگو پیدا کنند. برای حاصل شدن این امکان باید این پژوهش‌ها مشابهت‌هایی داشته باشند که ناظر بر آنها این امکان فراهم شود. در پاسخ به سوال شما باید گفت مهمترین ضرورت، کوچ علمی پژوهش­‌ها در پارادایم­‌های مختلف فکری و عرضه شدن برای اندیشمندان مستقر در آن پارادایم­‌هاست که امکان یک گفتگوی فراپارادایمی و جهانی در حوزه‌های مختلف معرفتی و علمی و موضوعات مورد اهتمام را فراهم می­کند و اگر رخ ندهد، انجماد، رخوت، پژمردگی و سربه­زیری پژوهشی مهمترین آثارش است. البته ضرورت‌های دیگری هم برای ایجاد استاندارد سازی پژوهش وجود دارد اعم از اینکه قیاس‌پذیری پژوهش‌ها را فراهم می‌کند و امکان مقایسه پژوهش‌ها روشمندی‌ها و مبانی آن‌ها (به شرط پذیرش قیاس­پذیری پارادایمیک) را فراهم می‌کند. البته باید توجه داشت یکنواخت‌­سازی شاخص­‌های پژوهش در عین حال که منافعی دارد حتما مضاری هم خواهد داشت، اعم از زوال قوه خلاقیت، اندیشه‌ورزی و خبرگی و در یک کلام عاملیت علمی اعضای هیات علمی و پژوهشگران. لذا همچنانکه باید برای ایجاد حوزه عمومی علم از طریق پذیرش و اتکاء به شاخص­‌های جهان‌شمول پژوهش تن داد باید مقابل بوروکراسی علمی مخل را نیز سد کرد.

استانداردسازی جهانی پژوهش به دنبال چه هدفی است؟

از زمانی که پژوهشگر با یک مساله مواجه می‌شود و یک موضوع و ایده برای پروراندن در ذهن و تبیین پیش رویش قرار می‌گیرد تا زمانی که شروع می‌کند به باز کردن ابعاد و اضلاع آن موضوع و نگاه از زاویه‌های مختلف به موضوع پژوهش و سپس به یافته‌هایی می‌رسد و یافته‌های خود را مستند سازی می کند همه‌ی این مراحل باید برخوردار از شاخص‌هایی باشند که این شاخص‌ها امکان مطرح شدن این پژوهش‌ها را در یک فضای عمومی ایجاد و قابلیت قیاس‌پذیری و مشابهت‌سازی را فراهم کند. هدف اصلی ما در بحث استانداردسازی تحقق این معنا است.

جهانی‌سازی پژوهش و بومی‌سازی آن چگونه قابل جمع است؟

وقتی در مورد جهانی سازی علم صحبت می‌کنیم مسائل مربوط به تمام ملل و نحل، اندیشه‌ها، تفکرات و مکاتب فکری را می‌بینیم ولی وقتی در فضای بومی نگاه می‌کنیم مسایل بومی و محلی را می‌بینیم علی‌القاعده این دو نگاه حداقل در مقیاس و اسناد با هم تعارض و تهافت دارد؛ این تعارض در تحقق شاخص‌­های ملی پژوهش جهت میل به سمت افق­‌های چشم‌­انداز و اسناد برنامه یا سیاست­‌های کلی جدی‌­تر نیز شده است. لذا بسیاری از پژوهش‌ها که به نیت کسب مدارک و مدارج پژوهشی جهانی انجام شده می­بینیم که نتایجش قابل تطبیق و اسناد به نیازهای داخلی و ملی ما نیست.

اگر یک پژوهش امکان پیدا کند که مکاتب، ملل و نحل فکری را گرد یک میز جمع کند و آن‌ها را به گفتگو حول آن پژوهش بکشاند آن پژوهش می‌­تواند در حالی که ناظر به مسائل بومی است ایجاد همزبانی جهانی نیز بکند. یعنی تعارض این دو معنا ذاتی نیست بلکه مستقیماً به جهت ماهیت غیر مسئله‌­محور پژوهش­‌ها از یکسو و عدم التزام به مبانی و قوالب متدولوژیک از سوی دیگر است. لذا می­‌توان پژوهشی ناظر به مسئله کاملاً بومی را طوری مهندسی کرد که در بالاترین سطوح جهانی قدرت دیالوگ علمی را فراهم کند و مسئله‌­ای جهانی را طوری پژوهید که کوچکترین ظرفیت گفتگو را نتواند فراهم آورد. اگر حوزه عمومی پژوهش تقویت شود در عین حال که پژوهش امکان تماس با واقعیت را خواهد یافت و مولد علم مؤثر خواهد بود می­‌تواند اندیشمندان مکاتب رقیب و رفیق را نیز پای میز واحدی جهت بحث درباره پژوهش مجتمع کند.

چه استانداردهایی جهانی برای پژوهش وجود دارد که حوزه عمومی را تقویت کند؟

ما رویکردهای مختلفی برای تولید علم در جهان داریم. کشور ما هم متاثر از این رویکردهاست بعضی رویکردها کاملا علم‌گرا هستند یعنی خود علم و ساختار درونی علم برایشان اهمیت دارد به تعبیر دیگر علم برای علم است و فقط علم برایشان موضوعیت دارد مثل رویکرد هومبولتی در مؤسسات علمی آلمان. بعضی دیگر از رویکردها عمل‌گرا هستند مانند رویکردهای پژوهش که در ایالات متحده تعقیب می‌شود که کاملاً به دنبال منفعت علم هستند یعنی علم برایشان با اهمیت است چون حلّال مسائل و نیازهای آنهاست. کشور ما متاثر از مکاتب مختلف به صورت تلفیقی و البته گزینشی عمل می‌کند هرچند بسته به ازمنه مختلف شدت و ضعف اتکاء به یک رویکرد متفاوت بوده است؛ مثلاً در فضای حوزوی (البته در دوره­‌های مختلف تاریخی به میزان سنتی و نو شدن حوزه متفاوت بوده است) به جهت مبناگرایی موجود در آن، عمده رویکرد اصالت علم تعقیب شده است هرچند فضای دانشگاهی رویکردی منفعت­گرا به علم دنبال شده است. اما در عصر امروز هم حوزویان و هم دانشگاهیان بر یک معنا اصرار دارند و آن اینکه علم متقاضی می­خواهد و این معنا جهت­‌گیری تولید علم را در آنها تغییر داده است. حتی کشورها جهت تقارب حوزه عین و ذهن به نهادهای پژوهشی متعارف خود چون دانشگاه و پژوهشگاه و در کشور ما حوزه‌­های علمیه رضایت نداده و به سمت تعریف نهادهای واسطه‌­ای به نام اندیشکده‌­ها رفته‌­اند. این نهادها کاملاً مساله‌محور هستند یعنی می‌خواهند مساله را از فضای عینی بگیرند و با اتکاء به مبانی و نظریات علمی مسائل را حل کنند؛ لذا جهان امروز درگیر حل مساله است کشور ماهم حرکتی مساله محور را دنبال می‌کند و تحقیقات و پژوهش‌های خود را به سمت مساله محوری سوق می‌دهد.

در قالب تحقیقات پژوهش‌ها هم این دو رویکرد را شاهد هستیم برخی از پژوهش‌ها مساله محور هستند ولی برخی دیگر به دنبال افزایش قلمرو علم و علمگرا هستند. قالب این پژوهش‌ها هم متفاوت اند در پژوهش‌­های موضوع­محور قالب اصلی کتاب و در علوم فنی و مهندسی مقاله است در حالی که در پژوهش­‌های مسئله­‌محور، قالب­‌های دیگری چون گزارش­‌های سیاستی، مانیفست‌­نگاری، اینفوگرافی و … به قالب کتاب و مقاله نیز اضافه شده است.

استاندارد دیگری که وجود دارد این است که تحقیقات حتما باید مبتنی به یک تقاضا و نیاز بیرونی بوده و برخوردار از بانی و حامل باشد. لذا تحقیق نه بر اساس انتزاعی‌­اندیشی که کاملاً مبتنی بر نیاز عینی (تشخیص داده شده یا غفلت شده) است و آثارش نیز در فضای عینی است؛ بنابراین هر پژوهش محفوف به دو عینیت است اولاً تشخیص نیاز و ثانیاً اثرگذاری در رفع و دفع نیاز. اگر تقاضای بیرونی است باید تامین مالی بیرونی هم وجود داشته باشد. امروزه دیگر تحقیقات اینطور نیست که بعد از اتمام به دنبال تامین کننده مالی بدود. امروزه حتما باید یک تامین کننده مالی وجود داشته باشد تا تحقیق انجام بگیرد. دیگر آنکه مخاطب تحقیق است که قالب ارائه نتایج پژوهش را فراهم می­کند. سخن از ژورنالیسم علمی بدان جهت است که عموم مردم به هیچ­‌وجه خارج از مخاطبین نیست بلکه کاملاً محل توجه‌­اند. کشور ما هم در شرف حرکت به سوی این تفاوت­‌هاست.

چه قدر آثار پژوهشگاه قدرت ایجاد گفت‌وگوی برون پژوهشگاهی دارد؟

پژوهشگاه ما از آغاز تاسیس برای اسلامی کردن علوم انسانی قیام کرده است اینکه اسلامی کردن علوم انسانی مربوط به کدام یک از مولفه‌ها و بخش‌های علم است بسیار مهم است. آیا ما برای اصلاح یک علم باید به اصلاح موضوع، مبادی، روش، غایت یا …. بپردازیم؟ و اصلاً اسلامی کردن به چه معناست؟ آیا اسلامی شدن به معنای انطباق با منابع اسلامی است یا برخورداری از حجیت خواه در مقام انطباق با واقع در علوم نظری یا معذریت و منجزیت در علوم عملی و یا …؟

این بحث در علوم انسانی بسیار داغ است که کدام بخش از رئوس ثمانیه باید اسلامی شود و چگونه اسلامی شود تا ضامن اسلامی­‌سازی علوم شود. بنده به تأسی از حضرت آیت‌الله جوادی آملی دینی شدن علوم را به دینی شدن موضوع برمی­‌گردانیم نه سایر رئوس. لذا علم دینی آن علمی است که موضوعش دینی است. بنابراین همچنانکه عالم به علم تفسیر، فقه، کلام، اصول و … با اتکاء به این دلیل که در مقام فهم کتاب تدوین و اقوال پروردگار و از آن طریق کشف اراده شارع مقدس است پس علمش و معلوماتش دینی است آنکه به دنبال تبیین و کشف خزائن کتاب تکوین الهی و استفهام افعال خداوندی است نیز علمش و معلوماتش به شرط جهد علمی، دینی است هرچند خود مشعر به این معنا نباشد. لذا زمین‌شناسی، نجوم، شیمی، فیزیک و…. نیز به این اعتبار دینی است. اگر این منطق پذیرفته شود آن وقت اتحاد حوزه و دانشگاه معنا پیدا می­کند؛ آن وقت آیه “وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا” (آل­عمران/۱۰۳) معنا می­‌یابد؛ یعنی در مقام اعتصام به حبل الهی یعنی ادله دینی (آنچه دلالت بر وجود خدا می­کند چه ادله تکوینی و چه تشریعی) جمعی عمل کنید نه فردی. حرکت جمعی مانع اختلال و ایجاد خلل و فرج است و الا اگر عالم عقلی تنها، عالم نقلی تنها، عالم تجربی تنها و عالم شهودی تنها به دریافت معارف عالمی قیام کنند آنچه حاصل می­‌شود منافذی برای اختلال در خود خواهد داشت؛ جمع این روش­‌ها منتج است. لذا خداوند قیام‌لله اگر جمعی شد، اگر همه­‌جانبه شد، اگر با هیاهو شد اثر می­دهد. و این است که تحقیقات بینارشته‌­ای، چند رشته‌­ای و … و همین­طور تحقیقات گروهی بسیار اهمیت دارد.

اینکه ملاک بر علم دینی را موضوع بگذاریم یک توسعه مفهومی بزرگی ایجاد می­کند که بسیاری از اندیشمندان را دور هم جمع کرده تا بر سر یک موضوع تبادل نظر و تعاطی آراء کنند اما این اجتماع شرط لازم برای گفتگوی موفق است شرط کافی عبارت است از اتفاق و اجتماع متدیک و متدولوژیک و این معنا مفسر اعتصام جمعی به منابع است. اعتصام جمعی به منابع در عین حال که مرهون موضوع مشترک است وابسته به روش­‌شناسی متفق علیه نیز هست. لذا باید روش‌­های مختلف نیز دور میز جمع شده و به اعتبار روش اجتماع در اجتماع اول ایجاد شود و این شرط کافی خواهد بود تا گفتگوی جهانی حول موضوعات مشترک حاصل شود. کسانی که روش علمی‌شان عقلی و وابسته به اقامه براهین عقلی است، کسانی که روش علمی‌شان نقلی و وابسته به منابع نقلی است، کسانی که روش علمی‌شان تجربی و وابسته به تجارب انسانی هرچند محفوف به یک قیاس خفی است، کسانی که روش علمی‌شان شهودی و وابسته به کشف و شهود قلبی است و …. با اجتماع به دور یک میز می­توانند معنای اعتصام به منابع را تبیین و کفتگوی بینا مکتبی را متحقق کنند و این حوزه عمومی علوم را یقیناً تقویت خواهد کرد. البته در باب موضوع نیز اگرچه هستی­‌شناسی از جهت ثبوتی و وجودی متقدم بر معرفت‌­شناسی است لکن از جهت اثباتی متأخر از اوست لذا معرفت‌­شناسی مختلف مسبب هستی‌­شناسی مختلف است از این جهت اجتماع روش‌شناسی احیاناً متقدم است هرچند ما اشتراک در موضوع را به طور اجمال خواهیم داشت لکن اشتراک تفصیلی متفرع بر اشتراک متدولوژیک است.

نظام ارزشیابی آثار در پژوهشگاه چه سهمی در بهبود قدرت گفتگوی برون پژوهشگاهی آثار پژوهشگاه را فراهم می‌کند؟

یک نکته بسیار مهم از جهت راهبردی آنکه نظام ارزیابی علمی به نظر بنده مهمترین رکن راهبری پژوهش است. لذا گمان نکنیم مدل کارکردسنجی موجود صرفا یک روش نوع ارزشیابی است فارغ از هرگونه کژکارکرد یا غیرکارکرد. اگر نظام دیگری را برای ارزشیابی جایگزین کنیم یک نوع دیگر از مشی پژوهشی را در پژوهشگاه ایجاد می‌کند. اگر ما به دنبال این هستیم که پژوهش‌های ما در سطح کشور و سپس در سطح جهانی مورد توجه قرار گیرند حتما نظام ارزشیابی ما در این کار مهمترین رکن است. چون هرچه مأموریت، پررنگ باشد، تعهدات، زنده باشد، انگیزه‌­ها، فعال باشد و … نهایت این نظام ارزشیابی و کارکردسنجی است که می­گوید ۲ ضربدر ۲ مساوی است با ۴. بنابراین غلط است که مکرر در مکرر سخن از مسئله‌­محوری در پژوهش بزنیم اما نظامات تقنینی، اجرایی و نظارتی ما با رویکردی غیر از مسئله­‌محوری سامان یابند. اگر پژوهشگاه متمایل به دیالوگ علمی ابتدا در سطح داخل کشور با فضای دانشگاهی و سپس در خارج از کشور با نخبگان غیر مسلمان است که هست باید در انجام پژوهش خود رویکردش، مسئله­‌محور، حوزه تمرکز پژوهش­‌هایش، بنیادین، راهبردی و کاربردی به اقتضای مسائلش، روش انجام پژوهشش، تلفیقی، قالب ارائه پژوهش­‌هایش، متنوع، پژوهش­‌هایش، نیاز­محور، مخاطبش، خاص و عام، معیار ارزیابی آثارش، مضاعف (ارزیابی همکار و تحلیل اثر)، نهاد ارزیاب، دوگانه (همکار علمی و نهادهای اعتبارسنجی)، تأمین مالی پژوهش‌­هایش، دوگانه (منابع پایدار عمومی و منابع متغیر و همپوشان) و …. باشد. اگر این شاخص‌ها در پژوهشگاه تعقیب شود شکی نیست که آثارش امکان دیالوگ در فضای داخلی و جهانی را خواهد یافت.

با تشکر از مصاحبه‌­ای که ترتیب دادید.