واقع به مثابه حد ذات شی‌ء

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، کرسی علمی ترویجی «واقع به مثابه حد ذات شی‌ء» توسط گروه فلسفه پژوهشگاه، روز یک شنبه ۲۴ آذر ماه جاری با حضور استاد محمدعلی اردستانی، حجت‌الاسلام دکتر امیر دیوانی، حجت‌الاسلام دکتر مسعود اسماعیلی و دکتر حسین رمضانی در سالن فرهنگ پژوهشگاه دفتر قم برگزار شد.

حجت‌الاسلام محمدعلی اردستانی به عنوان ارائه‌دهنده این کرسی علمی در ابتدای سخنانش گفت: ملاک شناخت صحیح، غیر از معیار شناخت صحیح است که در مباحث شناخت شناسی مطرح می‌شود. ملاکِ درستِ  صحّت (حقیقت = صدق)، مطابقت شناخت با واقع (نفس الأمر) است و نفس الأمر، واقع و محکی و مطابَق گزاره‌هاست و این بحثی هستی شناختی است. بر پایه یکی از نظریه‌ها، نفس الأمر قلمروی ذات شیء است که در مقابل فرض فارض و اعتبار معتبر است. موجودیت فی حدّ ذاته، موجودیّت با قطع نظر از فرض فارض و اعتبار معتبر است، چه اینکه موجودیّتی در ذهن باشد یا در خارج؛ زیرا صرف وجود در ذهن، مستلزم فرض فارض و اعتبار معتبر نیست و به تعبیر دیگر، وجود در نفس الأمر عبارت است از ثبوت و تحقق شیء فی حدّ نفسه که شامل اعیان خارجی و ‌لحاظات غیر تعمّلی ذهن و شاکلۀ طبیعت می شود.

وی در ادامه بیان داشت: بر پایه برخی تفاسیر، مطابَق قضیۀ حقیقیه افراد نفس الأمری هستند، و افراد نفس الأمری اعم از افرادی محقق بوده و شامل افراد تقدیری نیز می شود و گاهی صحت قضیه ذهنیه به مطابقت با  نفس الأمر دانسته شده است. بر پایه برخی تفاسیر، گاهی مناط صدق قضیۀ خارجیّه و حقیقیّه، انطباق با وجود عینی (در خارجیّه، عینی بالفعل و محقّق و در حقیقیّه، اعمّ از وجود بالفعل و وجود مقدّر) و مناط صدق قضایای ذهنیّه، انطباق با «نفس‌الأمر» دانسته شده و گاهی مناط صدق قضیۀ خارجیه، انطباق با وجود عینی، و مناط صدق قضیۀ ذهنیه، انطباق با وجود ذهنی و مناط صدق قضیۀ حقیقیّه، انطباق با «نفس‌الأمر» دانسته شده است.

عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه افزود: یکی از مباحث مهمّ نفس‌الأمر امور عدمی است. بر پایه برخی تفاسیر، نفس‌الأمر، اعم است از «وقوع وجود» یا «وقوع عدم»؛ زیرا نفس ‌الأمر در هر شیئی به حسب آن شیء است، و واقعیت «عدم»، به نحو بطلان است و نباید مطابَق را در مطابَق وجودی محصور دانست، بلکه مطابَق، اعم از وجودی و عدمی است، و مطابَق «معدوم»، عدم تحقّق ذات خارجی وجودی است. به هر حال، بر اساس این نظریه، مقصود از نفس ‌الأمر، قلمرو و حدّ ذات شیء است که در مقابل فرض فارض و اعتبار معتبر می‌باشد. حدّ ذات شیء، شامل مرتبۀ ماهیّت، وجود خارجی و وجود ذهنی می‌شود و گاهی با پذیرش این نظریه، نفس‌الأمر اعم از «وقوع وجود» و «وقوع عدم» دانسته شده است؛‌ زیرا نفس‌الأمر در هر شیئی به حسب خود آن شیء است، و واقعیت «عدم» به نحو بطلان می باشد و تحقق مطابَق «معدوم» و ذات خارجی «معدوم»، همان «عدم تحقّق ذات خارجی وجودی» است.

 وی همچنین بیان کرد: شاید به نظر برسد که این نظریه، تنها برای تشخیص صدق و کذب اموری مفید است که به عنوان یک شیء و أمر، از نفسیّتی برخوردار باشند؛ از این رو، اجتماع نقیضین، دور، اجتماع ضدّین و موضوعات عدمی، به دلیل اینکه تحقّق آنها محال است، فاقد ذات و شیئیّت می‌‌باشند و نفس‌الأمر به این معنا نمی ‌تواند ملاک صدق و کذب آنها باشد؛ زیرا ذاتی که معادل کلمه «نفس» در نفس‌الأمر است، سه چیز را شامل می‌شود: مرتبۀ ماهیّت، مرتبۀ وجود خارجی و مرتبۀ وجود ذهنی؛ بنابر این، «ذات» را شامل عدم و نیستی نیست؛ زیرا «معدوم» شیئیت ندارد، از آن خبر داده نمی‌شود و مورد اشاره قرار نمی‌ گیرد.

حجت‌الاسلام محمدعلی اردستانی در ادامه مطالب خود افزود: به هر حال، معدوم ذات و حقیقت ندارد و اگر هیچ ذات و حقیقتی ندارد، طبق این تفسیر، فاقد «نفس‌الأمر» است، لذا این نظریه از این جهت ممکن است مورد اشکال قرار گیرد. با این وصف شاید بتوان با توجه به توسعه یاد شده از این مشکل عبور کرد. مراد از تحقّق در «نفس‌الأمر»، أعم از وقوع عدم دانست؛ زیرا «نفس‌الأمر» هر چیزی به حسب خود آن چیز است، و واقعیت عدم، به نحو بطلان و نیستی است و مقصود از «ذات» چیزی است که به فرض فارض نباشد، و «عدم» فرضی نیست و اگر گاهی گفته شده معدوم «ذات» ندارد، مقصود «ذات وجودی» است.

عضو هیأت علمی گروه فلسفه پژوهشگاه در بخش پایانی سخنان خود گفت: تحقق مفهوم عدمی و هر مفهوم دیگری، موجب انقلاب حدّ ذات آن نمی ‌شود. هنگامی که مفهوم «عدم» به ذهن راه می‌ یابد، موجودیّت آن در ذهن سبب نمی‌ شود که مفهوم عدمی حدّ عدمی خود را از دست بدهد، بلکه مفهوم عدمی، مفهوم عدمی است، و ثبوت آن برای خودش ضروری و نفی آن از خودش محال است و این وجود ذهنی، مُبرز آن مفهوم عدمی علی ما هو علیه (= آن چنان که هست) می باشد، چنانکه مُبرز هر مفهومی علی ما هو علیه (= آن چنان که هست) می باشد. شیئیت و وجود مفهوم عدمی در ذهن، مصادمتی با عدمی بودن آن مفهوم ندارد و عقل باید به این حیثیّات توجه کند. آنگاه مطابَق هر چیزی به حسب آن چیز است، به این معنا که مطابَق و فرد هر چیزی باید مسانخ با طبیعت آن چیز باشد و با آن طبیعت منافات نداشته باشد. مفهوم عدمی هم از این قاعده مستثنی نیست.

مطابَق مفهوم عدمی نیز باید با طبیعت مفهوم عدمی مسانخ باشد و تنافی نداشته باشد و اگر مطابَق موجود، به تحقّق ذات خارجی وجودی است، مطابَق معدوم، به عدم تحقّق ذات خارجی وجودی است، یعنی وقتی می‌ گوییم مفهوم عدمی، مطابق است با واقع، نباید انتظار مفاهیم وجودی را از آن داشته باشیم. در مورد مفاهیم وجودی، وقتی می‌گوییم مطابق است با واقع، باید چیزی به ازای آن موجود باشد تا مطابقت معنا پیدا کند، ولی در مورد مفاهیم عدمی، لازم نیست چیزی به ازای آن موجود باشد، و اصلاً مسانخت در این مفاهیم اقتضاء می ‌کند چیزی به ازای آن نباشد که از این، تعبیر می ‌کنند به اینکه مطابَق معدوم، به عدم تحقّق ذات خارجی وجودی است.

در ادامه این کرسی علمی حجج اسلام آقایان دکتر امیر دیوانی و دکتر مسعود اسماعیلی به نقد مطالب ارائه‌شده پرداختند.