سیدباقری: قدرت، دستاویزی برای گذشتن از خود و رسیدن به خداست.

به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر سیدکاظم سیدباقری عضو هیات علمی گروه سیاست پژوهشکده نظام های اسلامی پژوهشگاه در یادداشتی ابعاد گوناگون قدرت سیاسی را مد نظر قرار داده و با محوریت آخرین اثر خود یعنی “قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم” سرشت حکومت را از منظر قرآن مورد بررسی قرار داده اند. در زیر این یادداشت از منظر شما خواهد گذشت:

اگر بخواهیم به درستی و شایستگی سرشت حکومت را از منظر قرآن بشناسیم ناچار باید از بن مایه های جوهر سیاست آغاز کنیم که همانا قدرت است. قدرت در هسته مرکزی سیاست و حاکمیت قرار دارد و تا زمانی که ماهیت، مولفه ها، هدف و کارکرد آن را نشناسیم، گونه های آن را از هم جدا نکنیم، آسیب هایش را در نیابیم و راهکارهای مهارش را ندانیم، در طراحی و نظریه ورزی برای رسیدن به حکومت شایسته، تلاش ناقص و ناکارآمد کرده ایم.

قدرت؛ نعمت الهی

پادشاهی و فرمانروایی به طور کامل و حقیقی از خداوند است ر نتیجه نعمتی از نعمت های الهی است.

قدرت در مردم سالاری قرآنی

در نگره قرآن مردم سالاری راستین و رحمانی با احترام به ارزش ها و آموزه های خدایی و حقوق و کرامت انسانی معنادار می شود. مردم سالاری در سایه دشمنی، سرکشی، جنگ، خونریزی و چیرگی بی رحمانه قدرت و نیروهای مهارگر بر گردن شهروندان معنا نخواهد داشت.

قدرت سیاسی، منبع انواع قدرت

امروزه از انواع و گونه های مختلف قدرت همچون قدرت فرهنگی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت علمی، قدرت عقیدتی _ ایدئولوژیک، قدرت شخصی، قدرت مادی، قدرت معنوی، قدرت نرم و قدرت سخت و انواع مختلف دیگر سخن می گویند.

مشروعیت و مطلوبیت قدرت

در قدرت مطلوب حاکمان نباید اختیار و آزادی شهروندان خویش را سلب کنند و با زور و خشونت بر آنها حکومت کنند؛ در این صورت نزدیکی به خداوند و گسترش روحانیت و معنویت در جامعه بی معنا خواهد شد، تن دادن به قدرت از سوی شهروندان در صورتی شکل مطلوب خود را می یابد که صاحبان قدرت بستر و زمینه های پذیرش دلخواه و قلبی حاکمیت را در جامعه فراهم کرده باشند تا بتوانند آن را به سوی خیر و قرب الهی راهبری کنند.

فطرت؛ مانع بهره وری شخصی از قدرت

فطرت الهی مانع سودورزی ها و منفعت پرستی های شخصی می شود…تجربه نشان داده است اگر قدرت در کف دولتمردان و قانون گذاران بشری باشد، آنها می کوشند گریزگاهی بیابند تا خویش را از عمل به قانون برهانند.

قدرت الهی و طاغوتی

قدرت دستاویزی برای خدمت و رسیدن به مقام قرب و گذشتن از خود و رسیدن به خداست اما اگر ظلمی و ستمی شود، قدرت از شکل مطلوب خود بیرون می آید و به سوی طاغوت می رود.

قدرت، هدف یا ابزار

در نگرش قرآنی و اسلامی صرف قدرت هدف نیست در نتیجه رسیدن به آن به هر هدفی نیز غیر جایز است. ارزش های الهی و انسان در هر حال نباید فراموش شود و فدای هیچ امر دیگری نمی شود.

قدرت، عدالت و رهایی

هنگام رهایی از استبداد و شیطان درون و برون زمینه های رهایی در جامعه و در نتیجه عدالت فراهم می شود. در این نگرش آزادی فقط هدف نیست بلکه وسیله و ابزاری است برای آن که انسان به آرمان های متعالی دست یابد. با رهایی آدمی به نوعی تعادل و ثبات شخصیت دست می یابد، آزادی را کنار عدالت طلب می کند و یکی را فدای دیگری نمی کند.

کشاکش قدرت طلبی و فضیلت

انسان همان گونه که ظرفیت کمال، برتر شدن و خلیفگی خداوندی را دارد، به همان نحو ممکن است موجودی قدرت پرست و جاه طلب شود و هیچ امری مانع او برای رسیدن به منافع و مطامع دنیوی نشود. انسان دارای طبیعتی است که به گل وابسته است و نیز دارای فطرتی است که پشتوانه اش روح الهی است. همه فضیلت های انسان به فطرت و هم کژی های او به طبیعت وی بازمی گردد.

قدرت نامطلوب و غفلت

طاغوت فردی است که در حقیقت قدرت و سلطنتی ندارد بلکه مردمی که غافل و ذلیل اند موجب قدرت طاغوت هایند و آنها بر گرده این گونه مردم سوار می شوند. مردم نیز سر خود فرود می آورند پس طاغوت استعلا می جوید و برتری می طلبد.

برخورد قدرت پرستان با ناقدان

قدرت پرستی و زرپرستی انسان را از راه عدالت و اعتدال دور می کند و به تعبیر صدرا در قوس نزولی در جاه پرستی، عوام فریبی، هواپرستی و غضب و شهوت فرو می رود و جامعه انسانی را از هدف عالی خود دور می کند.

حرمت پذیرش ولایت کفار

خداوند در آیه ۱۴۱ سوره نساء می فرماید: « خداوند هرگز اجازه نداده کافران کمترین تسلطی بر مومنان داشته باشند.» و سپس از قبول ولایت کفار نهی می کند و می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید، به جای مومنان کافران را ولی خود قرار ندهید.»

استفاده شخصی از قدرت

در سفارش های امام علی(ع) به ابن عباس کارگزار خود در بصره، آمده است قدرت های خویش را برای مال اندوزی به کار نگیرد و نخواهد با آن خشم خود را فرو نشاند بلکه باید با آن باطل برافتد و حق برآید.

قرآن با رویکرد جامعی که دارد، نمی‌تواند از کنار مسائل بنیادین اجتماع بی‌اعتنا گذر کرده باشد. در نتیجه در نگرش هنجاری، مفهوم قدرت را به‌عنوان امر پیشینی به ‌رسمیت می‌شناسد که لازمۀ ساحت اجتماعی ـ سیاسی انسان است.

قدرت همانند دیگر نعمت‌های الهی، دارای ارزش و اعتبار است و با توجه به شاخص‌های مطلوب ابزاری است که می‏تواند جامعه را در مسیر صحیح هدایت کند و بستر لازم را برای رسیدن به هدف‌های ارزشمند اجتماعی مثل عدالت، آزادی، رشد، توسعه، امنیت، وحدت، تعاون و دیگر ارزش‏های والای انسانی فراهم سازد و در صورتی‌که در مسیر نامطلوب قرار گیرد، می‏تواند منشأ گمراهی، ظلم، استکبار، استضعاف، ناامنی، تفرقه و بردگی جوامع شود. پس قدرتی در منطق و زبان قرآن معتبر است که رویکرد سعادت‌محور و فضیلت‌اندیش دارد و تا هنگامی دارای مشروعیت است که به‌ سمت هدف‌های توحیدی و سعادت انسان حرکت کند.