تقوای الهی بنیاد سلامت معنوی اجتماعی
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمدجواد رودگر عضو هیأت علمی گروه عرفان و معنویت پژوهشگاه؛
«تقوا» اگر مورد تجزیه و تحلیل واقع گرایانه و معطوف به زندگی عینی نه ذهنی انسان قرار گیرد، به معنای حرکت در مدار فطرت، روندگی در مسیر خلقت و سلوک در صراط شریعت است. مدار، مسیر و صراطی که یک حقیقت هستند و آن هم رعایت قوانین و باید و نبایدهای الهی، زیرا شریعت تفسیر تدوینی خلقت انسان و خلقت انسان تصویر عینی شریعت الهی و فطرت انسان جامع مشترک خلقت و شریعت است.
«تقوای الهی» اعم از اینکه تقوای فردی باشد یا تقوای اجتماعی، تقوای علمی باشد یا تقوای عملی که هرکدام شقوق و شعب مسانخ و مناسب خود را دارند، یعنی هماهنگی با کاروان هستی که هرکدام در فلک وجودی خود بدون یک میکرون خطا با سرعت حرکت می کنند:” لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ”(یس:۴۰)( نه برای خورشید این توان هست که به ماه برسد، و نه شب از روز پیشی می گیرد، و هر کدام در مداری شناورند)، شریعت حقه:” وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ”(حشر:۷)( آنچه را پیامبر به شما عطا کرد بگیرید و از آنچه شما را نهی کرد، باز ایستید و از خدا پروا کنید) و” ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ”(جاثیه:۱۸)( سپس تو را [در امر نبوّت و دین] بر آیینی ویژه و کامل قرار دادیم؛
بنابراین از آن پیروی کن و از هواهای نفسانی کسانی که [به حقایق] معرفت و آگاهی ندارند، پیروی مکن.) و فطرت توحیدی:” فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ”(روم:۳۰)( س [با توجه به بی پایه بودن شرک] حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین [توحیدی] روی آور، [پای بند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست؛ این است دین درست و استوار؛ ولی بیشتر مردم معرفت و دانش [به این حقیقت اصیل]).
“تقوا” تقوا اسم مصدر از ریشه “و ق ی” در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده و در تلیل محتوای بمعنای خودنگهداری، صیانت نفس، خویشتن بانی و مراقبت از خود در برابر تمامی آفات و بیماری هاست. مراقبتی دائمی که مصونیت همه جانبه در گفتار، نوشتار و رفتار را به دنبال دارد که على علیه السلام مىفرماید: “اعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله و لا یحرز من لجأ الیه. الا و بالتقوى تقطع حمه الخطایا (نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷) ؛ بندگان خدا! بدانید که تقوا حصار و بارویى بلند و غیر قابل تسلط است، و بىتقوایى و هرزگى حصار و بارویى پست است که مانع و حافظ ساکنان خود نیست و آن کس را که به آن پناه ببرد حفظ نمىکند. همانا با نیروى تقوا نیش گزنده خطاکاریها بریده مىشود). انسان با تقوا نه تنها جنبه های سلبی مانند: دروغ نمی گوید، دروغ نمی نویسد، تهمت نمی زند، اهل تکبرو عجب نیست، حقد و حسادت ندارد، بی وفا نیست و خیانت به امانت نمی کند، بلکه جنبه های ایجابی یعنی راست گویی، درست کرداری، تواضع، پاکی درون، عفت نفس، وفاداری و امین بودن در ساحات و سطوح اخلاق یعنی اجتناب از رذائل و اکتساب فضائل را سرلوحه زندگی اش قرار می دهد و آرام آرام از سطح اخلاق که نتیجه اش “فاضل شدن”(فضیلت اخلاقی) است، به سطح سلوک عرفانی که نتیجه اش “واصل شدن”(لقاء الله) است قدم می گذارد و رعایت تقوا در هر دو وادی اخلاق و سلوک عرفانی نیاز به مجاهدت و ریاضت معقول، معتدل و مشروع دارد تا رشد معنوی متوازن حادث و حاصل شود و سلامت معنوی از جهتی علت فضائل اخلاقی و سلوک صائب عرفانی و از جهتی معلول آنهاست، زیرا تا سلامت معنوی نباشد انسان بسوی فضائل، تخلق به اخلاق الهی و تقرب وجودی به حق تعالی حرکت نمی کند و تا اخلاق الهی و سلوک الی الله مجاهدانه و متشرعانه نباشد انسان بسوی سلامت معنوی متعالیه پیش نمی رود.
به هر حال رعایت تقوای فردی که سلامت معنوی فردی را تولید و تضمین میکند، تقوای اجتماعی یعنی رعایت ارزش ها و حدود الهی در مواجهه با دیگران یا «جزمن» را ایجاد و ابقا می کند و تقوا و سلامت اجتماعی در همه عرصه های سیاسی، اقتصادی، آموزشی، پژوهشی، نظامی، اطلاعاتی و امنیتی و لایه های مختلف هرکدام از آنها دارای کارکردهای خاص به خود هست و انسان متقی از زبان، نگاه، قلم و قدم خود در ترابطات و تعاملات اجتماعی مراقبت می کند و “کشیک نفس” میکشد تا عامل رنج اجتماعی، موجب تشویش اذهان، موجد برهم خوردن آرامش روح و روان جمعی نشود و دیگران از دست و زبانش در امان باشند، بلکه بالاتر خود را در رنج و زحمت می اندازد تا دیگران در راحت و آرامش قرار گیرند:” نَفْسُهُ مِنْهُ فِي عَنَاءٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِي رَاحَةٍ”(نهج البلاغه،خ ۱۹۳ صبحی الصالح) (خود را به رنج مى افكند و مردم از او در راحت اند) و این است مومن و متقی واقعی که اسلام از آن سخن به میان آورد. به تعبیر استادشهید مطهری:”تقوا در نهج البلاغه نیرویی است روحانی كه بر اثر تمرینهای زیاد پدید می آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یك طرف سبب و مقدمه ی پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر معلول و نتیجه ی آن است و از لوازم آن به شمار می رود. این حالت، روح را نیرومند و شاداب می كند و به آن مصونیت می دهد”.( مطهری ، مجموعه آثار،ج۱۶، ص۵۰۴)
حاصل آنکه تقوای اجتماعی که معلول تقوای فردی فعال هست، نقش کلیدی در سلامت روانی مردم و سلامت اجتماعی دارد و در زمان و زمانه ای که با جنگ شناختی و ترکیبی روبرو هستیم، این نقس پررنگ تر و کلیدی و کارآمدتر خواهد بود. اکنون که جامعه مورد تجاوز رژیم صهیوتی و آمریکای استکباری قرار گرفته نیاز حیاتی به داده های اطلاعاتی و خبری راست و درست همراه با تحلیل های منطقی، واقع گرایانه و حق محورانه دارد و این معنا محقق نمی شود مگر اینکه شخصیت های شاخص در عرصه های مختلف، اصحاب قلم، ارباب جرائد و فعالان شبکه های اجتماعی از سه نوع تقوای اجتماعی برخوردار باشند:
۱. تقوای پرهیز(نه به معنای انزوا طلبی و کناره گیری از جامعه وعُزلت) ۲. تقوای گریز(با روح پارسایی و قوت روحی عمل کردن) ۳. تقوای ستیز(شجاعت درونی با مبارزات و جهاد بیرونی) که جامع هر سه نوع یادشده، «خودنگهداری/ صیانت نفس» است. استاد شهيد مطهری پس از كاوش در معنای تقوا میگويد: «ترجمة صحيح كلمة تقوا (خود نگهداری) است كه همان ضبط نفس است و متقين يعنی (خود نگهداران)”( مطهری، ده گفتار،ص۱۷)، لذا با توجه به معانی و ویژگی های مندرج در تقوا، «جهاد با نفس» روحی است که در تقوای سه گانه دمیده شد که نهج البلاغه آن را به نحو احسن نمایندگی می کند، در خطبه متقین به یک صورت(به شمارش برخی ۱۰۵ و در شمارش برخی دیگر ۱۳۰ صفت از اوصاف متقین بیان شد) و در فرازهایی از خطبه های دیگر نهج البلاغه به صور دیگرحقیت تقوا و شخصیت متقین را بیان و تفسیر فرموده اند، مانند:۱. “فان تقوى الله مفتاح سداد و ذخیره معاد و عتق من کل ملکه و نجاه من کل هلکه”( نهج البلاغه،خ۲۲۱)؛(همانا تقوا کلید درستى و توشه قیامت و آزادى از هر بندگى و نجات از هر تباهى است)(دراین زمینه ر.ک: مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص ۵۰۲). ۲. “أَلا و إِنَّ التَّقوی مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعطُوا أَزِمَّتَها فَأَورَدَتهُمُ الجَنَّةَ»( نهج البلاغه،خ۱۶)؛ (همانا تقوا مرکب های فرمانبرداری را ماند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان می کند) ۳. ” ان تقوى الله حَمَت أولياء الله محارمه و ألزمت قلوبهم مخافته، حتى أسهرت لياليهم، و أظمأت هواجرهم”(نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴).(همانا تقواى الهى اولياى خدا را از حرام هاى او بازداشته و ترس از او در دلهايشان جاى داده، چندان كه آنان در شب ها بيدار (براى عبادت) و در روزهاى داغ تشنه (به روزه) نگه داشته است)
اما آنچه در تقوای نهج البلاغه ای مشهود است این است که این تقوا، تقوای پرهیز محض، یا تقوای گریز صرف یا تقوای ستیز مطلق نیست، بلکه تقوای ترکیبی و همه جانبه است تا انسان متقی، انسانی متعادل با رشد متوازن باشد، لذا در خطبه متقین از ظواتر و بواطن، از زبان، پوشش، راه رفتن، نگاه کردن تا علم آموزی، درد دینداری، تلاوت قرآن، کشف و شهود باطنی و… تا رعایت مناسبات و حقوق اجتماعی و نافع بودن برای عموم مردم و…سخن گفته شد و تقوای منظومه نه جزیره ای برای تربیت و تعالی معنوی متوازن نه کاریکاتوری مطرح شد. نهج البلاغه متکفل بهترین معارف در خصوص تقوای فردی و اجتماعی و تبیین کارکردهای آنها در قلمرو وسیع می باشد. آری نیاز مبرم و قطعی امروز ما به تقوای نهج البلاغه ای است که تقوای جهادی و اجتماعی خواهد بود و این تقوا، بنباد سلامت معنوی اجتماعی است.
در قران كريم نیز، تقوا با توجه به ذومراتب بودن و درجاتی که دارد، در دو مرتبة نازل و عالی مطرح شده است. مرتبة نازل آن از آية « فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»(تغابن:۱۶) استفاده میشود، يعنی هر كس مكلف است در حدّ استطاعت و ظرفیت وجودی اش تقوا بورزد، مرتبة عالی تقوا نیز در آیه: «یَا اَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»(آل عمران:۱۰۲) یعنی آنگونه كه شايستة مقام الهی است تقوا بورزيد. علامه طباطبايی(رض) در این زمینه میفرمايد وقتی ايندو آيه را كنار يكديگر قرار دهيم اين معنا بدست میآيد كه نخست مردم دعوت میشوند به مقصود نهايی كه همان رعايت حق تقوا است (مرتبة عالی)؛ سپس امر میشوند به سير به سوی اين مقصد به قدر وسع و توان، يعنی همگان بايد در مسير تقوا قرار گيرند اما بهر حال درجات و مراحل تقوا مختلف است و هر كس به اندازة همّت و فهم خويش و به اندازة توفيق و تأييد الهی از آن بهره میبرد. به عبارت ديگر آنجا كه به رعايت حق تقوا دعوت میكند، دعوت به مقصد میكند، و در آية ديگر كيفيت سلوك به اين مقصد را بيان میكند(طباطبايی، الميزان فی تفسير القران، ج۳، ص۳۶۸ـ۳۶۷) به همین سان هرچه تقوای افراد بیشتر، سلامت معنوی آنان بیشتر که هم در فرد و هم در جامعه بروز و ظهور دارد.